علیه نخبگان | آرمان ملی


رمان «خدابودن سخت است»[Hard to Be a God] نوشته آرکادی و بوریس استروگانسکی، برادران نویسنده روس، رمانی کلاسیک از ادبیات روسیه است؛ رمانی تخیلی و سوررئال که در فضای تخیلی شکل می‌گیرد، اما تسلط نویسندگان در شمایل‌کردن انسان با تمامی نقاط قوت و ضعف خود، شخصیت‌پردازی دقیق و عالی و نیز نگاهی جهانی به او، به مثابه مرکزیت این داستان به کتاب «خدابودن سخت است» چهره‌ای تازه، مورد‌قبول و قابل‌توجه بخشیده است. این رمان برای نخستین‌بار در سال 1964 منتشر شد و مانند بسیاری از آثار دو نویسنده، دستمایه ساخت اثری سینمایی شد.

خدابودن سخت است»[Hard to Be a God] نوشته آرکادی و بوریس استروگانسکی

نگارش این اثر از زمان سخنرانی خروشچف در نمایشگاه مدرنیست‌ها در مسکو شکل گرفته است. طی سال‌های 1960. در آن سخنرانی ویژه، خروشچف در سال 1962 ضمن بازدید از نمایشگاه هنری، هنرمندان و هنر در روسیه آن زمان را به شدت مورد سرزنش و تخریب قرار داد و زیرسوال برد و به دنبال آن دستور توقیف و مقابله با بسیاری از هنرمندان و رویدادهای هنری در زمان خودش را صادر کرد. نویسندگان رمان «خدابودن سخت است» آن را نوعی انتقام از طرفداران این نوع سیاست در روسیه عنوان کرده‌اند. خشم و نفرت شکل‌گرفته در ذهن برادران آرکادی و بوریس استروگانسکی، ناشی از تسلط و در دست‌گرفتن قدرت به‌وسیله احمق‌ها و دشمنان فرهنگ هنر و ادبیات بر شوروی سابق در رمان «خدابودن سخت است» موج می‌زند و به وضوح پیداست.

به گفته برادران استروگاتسکی، موضوع محوری و اصلی در «خدابودن سخت است» را می‌توان دخالت جوامع پیشرفته بر زندگی جوامع در حال پیشرفت و تاثیرگذاری بر سیر طبیعی تکامل آنها دانست. تلاش گروه اول برای بهبود شرایط گروه دوم آنطور که در رمان نشان داده شده، هیچ‌گاه با موفقیت همراه نمی‌شود و همواره به کشتاری ده نفری یا صد نفری از آنها منجر می‌گردد.

این رمان در زمان خروشچف و حاکمیت او بر شوروی سابق نوشته شده است. در روزگاری که سیاستمداران وقت با انتقادها و قوانین سخت و زورگویانه نخبگان و ادیبان جامعه وقت خود را به بند کشیده. توبیخ و تنبیه و پی‌گیری می‌کردند. روزگاری که هرآنچه در جهت ارتقای جامعه از سمت فرهنگیان، عالمان و هنرمندان به جامعه ارائه می‌شد به ورطه نابودی کشیده و از بین می‌رفت تا جایی ‌که خالقان آن را محدود و به جایگاه تبهکاران می‌کشاندند. رمان «خدابودن سخت است» جهت مبارزه با ساختارهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی اتحاد جماهیر شوروی نگاشته شده است. مبارزه با تروریسم و دیوان‌سالاری (بوروکراتیسم) و پذیرش اجباری احکام مطلق سردمداران کمونیستی.

موضوع رمان، اعتراض شدید نویسندگان به فضای فرهنگی حاکم وقت است. به همین جهت «خدا بودن سخت است» از زمانی نوشته شده که انسان‌ها به دو دسته خاکستری و سفید تقسیم می‌شدند. خاکستری‌های بی‌سواد که رغبتی به کتاب و شعر و ادبیات ندارند و سفیدها، که ظاهرا دارای فضل و اندیشه و نگاه فرهنگی هستند. سفیدهایی که به چشم حشرات مضر برای جان مردمان به آنها نگریسته می‌شود، که باید با مشت‌های سنگین از میان برداشته شوند. البته قسم سومی هم در جامعه داستانی وجود دارند، آنان اشراف‌زادگانِ پرزرق‌وبرقی هستند که کاری به سیاست ندارند و نیازی به سواد و دانستن در خود نمی‌بینند. تنها در سایه برق شمشیر و سکه‌هایشان برای خود ایجاد مصونیت می‌کنند. داستان پیش می‌رود تا آن‌جایی‌که بعد از شکست خاکستری‌ها، فرمانروایی سیاره به دست راهب‌ها می‌افتد. کارگزارانی که خودشان آموزش سواد را به مردمی که مخالفتی با اعتقاد آنها ندارند بلامانع می‌دانند. در هر فصل داستان اشاره‌ای به قدرت‌های خدا شده است. تا چقدر انسان‌ها به پایه صبر و عظمت وجود خدا می‌رسند.

در مـیان اغتشاشات، درگیری ها و سردی‌هایی که در رمان جریان دارد، ماجرایی از عشق «کیرا» به داستان گرما می‌بخشد. دختری از طبقه پیشه‌ور که گرمای مهرورزی را به نیمه داستان تزریق می‌کند. هرزگی درباریان در شخصیت‌پردازی دونا اوکانا به تصویر کشیده شده است. قهرمان داستان با نام آنتون در دو موقعیت مکانی و زمانی مختلف در داستان شناخته می‌شود. در سیاره‌ای اتوپیایی در آینده و در سیاره‌ای دیگر که به آنجا می‌رود با موقعیت‌های قرون وسطایی و تاریک و سیاه.

آنتون در برخورد با وضعیت و موقعیت جدیدی که به ناگاه با آن روبه‌رو شده، وادار می‌شود به تاریخ فکر کند. در بخش دوم آنتون، به سیاره‌ای دیگر وارد می‌شود. آرکانار، جایی‌که نخبگان سرکوب می‌شوند. روشنفکری و دانش‌اندوزی لگدمال می‌شود و نویسندگان، نخبگان و کتابخوان‌ها و هنرمندان تعقیب، شکنجه و دستگیر می‌شوند. آنتون سعی در نجات آنها دارد. اما قبل از هر یاری و کمکی از طرف او، همگی دستگیر و مجازات می‌شوند.

شاید عنوان کتاب برازنده شخصیت آنتون است، که به او هویتی خداگونه برای نجات ادیبان می‌دهد. او شاهد فراگیری جهل و ناامنی روزافزون است. آنتون نمی‌تواند اسیران را نجات بدهد و تنها نظاره‌گر تمامی اتفاقات تلخ است. به عقیده او به‌هرحال هرقدر هم علم را محدود کنند دیر یا زود مجبور می‌شوند باز هم به آن برگردند و برای حیات خود مجبور به رواج علم خواهند بود.

درواقع داستان نشان‌دهنده این است که، تلاش جامعه اول (پیشرفته) برای بهبود شرایط جامعه دوم (درحال پیشرفت) هیچ‌گاه با موفقیت مواجه نخواهد شد، بلکه همیشه به کشتار آنها ختم می‌شود.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...
گوته بعد از ترک شارلوته دگرگونی بزرگی را پشت سر می‌گذارد: از یک جوان عاشق‌پیشه به یک شخصیت بزرگ ادبی، سیاسی و فرهنگی آلمان بدل می‌شود. اما در مقابل، شارلوته تغییری نمی‌کند... توماس مان در این رمان به زبان بی‌زبانی می‌گوید که اگر ناپلئون موفق می‌شد همه اروپای غربی را بگیرد، یک‌ونیم قرن زودتر اروپای واحدی به وجود می‌آمد و آن‌وقت، شاید جنگ‌های اول و دوم جهانی هرگز رخ نمی‌داد ...
موران با تیزبینی، نقش سرمایه‌داری مصرف‌گرا را در تولید و تثبیت هویت‌های فردی و جمعی برجسته می‌سازد. از نگاه او، در جهان امروز، افراد بیش از آن‌که «هویت» خود را از طریق تجربه، ارتباطات یا تاریخ شخصی بسازند، آن را از راه مصرف کالا، سبک زندگی، و انتخاب‌های نمایشی شکل می‌دهند. این فرایند، به گفته او، نوعی «کالایی‌سازی هویت» است که انسان‌ها را به مصرف‌کنندگان نقش‌ها، ویژگی‌ها و برچسب‌های از پیش تعریف‌شده بدل می‌کند ...
فعالان مالی مستعد خطاهای خاص و تکرارپذیر هستند. این خطاها ناشی از توهمات ادراکی، اعتماد بیش‌ازحد، تکیه بر قواعد سرانگشتی و نوسان احساسات است. با درک این الگوها، فعالان مالی می‌توانند از آسیب‌پذیری‌های خود و دیگران در سرمایه‌گذاری‌های مالی آگاه‌تر شوند... سرمایه‌گذاران انفرادی اغلب دیدی کوتاه‌مدت دارند و بر سودهای کوتاه‌مدت تمرکز می‌کنند و اهداف بلندمدت مانند بازنشستگی را نادیده می‌گیرند ...
هنر مدرن برای او نه تزئینی یا سرگرم‌کننده، بلکه تلاشی برای بیان حقیقتی تاریخی و مقاومت در برابر ایدئولوژی‌های سرکوبگر بود... وسیقی شوئنبرگ در نگاه او، مقاومت در برابر تجاری‌شدن و یکدست‌شدن فرهنگ است... استراوینسکی بیشتر به سمت آیین‌گرایی و نوعی بازنمایی «کودکانه» یا «بدوی» گرایش دارد که می‌تواند به‌طور ناخواسته هم‌سویی با ساختارهای اقتدارگرایانه پیدا کند ...