ژاک دریدا از جهان اسلام چه می‌گوید | هم‌میهن


کتاب «تفاوت: گفت‌وگو با ژاک دریدا درباره اسلام و غرب» [L'islam et l'occident: rencontre avec Jacques Derrida] که حاصل گفت‌وگویی بین ژاک دریدا و اندیشمند مشهور الجزایری، مصطفی شریف [Mustapha Cherif] است به گفته مترجمان کتاب، متنی است خارق‌العاده از پیشگویی دریدا درباره بنیادگرایی اسلامی و مواجهه دنیای غرب با آن. کتاب که درباره روابط اسلام و غرب است، به بررسی تنش‌ها، سوءتفاهم‌ها و امکان گفت‌وگو میان این دو حوزه فرهنگی و معنوی چند ماه پس از یازدهم سپتامبر می‌پردازد. این اثر در بستری از بحران‌های ژئوپلتیکی مانند تروریسم، جنگ‌های خاورمیانه و بحث‌های چندفرهنگ‌گرایی منتشر شده و خواننده را به تأملی فلسفی و انتقادی درباره چالش‌های همزیستی دعوت می‌کند.

تفاوت: گفت‌وگو با ژاک دریدا درباره اسلام و غرب» [L'islam et l'occident: rencontre avec Jacques Derrida]  مصطفی شریف [Mustapha Cherif]

کتابی که به تازگی توسط نشر افکار منتشر شده دعوتی است به تأملی عمیق درباره روابط پیچیده بین دو جهانی که اغلب به‌عنوان پدیدارهایی متضاد تلقی می‌شوند. با واسازی باورهای رایج و تأکید بر ضرورت گفت‌وگو، دریدا چشم‌اندازی هشدار دهنده برای آینده ارائه می‌دهد؛ جایی که مسلمانان به‌جای تأکید بر «ایمان» سعی کنند متافیزیک غرب را با دین خود بیامیزند، یا به تعبیر رایج برای جبران عقب‌ماندگی دین را مدرنیزه کنند.

دریدا روابط بین اسلام و غرب را به‌عنوان روابطی می‌بیند که از تاریخ طولانی مواجهه‌ها، از جنگ‌های صلیبی تا استعمار و تنش‌های مدرن، تأثیر پذیرفته است. او نشان می‌دهد که این روابط اغلب به تقابل‌های ساده‌ای همچون شرق/غرب، سنت/مدرنیته و ایمان/عقل تقلیل یافته‌اند و بر ضرورت عبور از این ساده‌سازی‌ها تأکید دارد.

او پیشنهاد می‌دهد که ما درباره دو ساحل از یک دریا صحبت کنیم: ساحل شمالی و جنوبی مدیترانه. او با استفاده از روش واسازی، کلیشه‌هایی که درباره اسلام در غرب رواج دارد را به چالش می‌کشد. ژاک دریدا به‌عنوان بنیان‌گذار روش واسازی (Deconstruction)، تلاش می‌کند به مفاهیم رایج و ساختارهای فکری متافیزیک غربی نگاهی انتقادی داشته باشد.

در این کتاب، او از همین روش برای بررسی روابط اسلام و غرب استفاده می‌کند. دریدا معتقد است که بسیاری از تقابل‌ها، مانند شرق در برابر غرب یا دین در برابر عقل، ساختارهایی ساخته ذهن بشر هستند که باید آن‌ها را بازنگری کرد. او نشان می‌دهد که این دو حوزه، به‌رغم تفاوت‌های‌شان، از نظر تاریخی و فرهنگی به‌هم پیوسته‌اند و همواره بر یکدیگر تأثیر گذاشته‌اند.

دریدا به نقد ارتباط دادن اسلام با خشونت، به‌ویژه در گفتمان‌های رسانه‌ای و سیاسی، می‌پردازد و بر تنوع درونی اسلام و تفاسیر گوناگون آن تأکید می‌کند. همچنین او بررسی می‌کند که چگونه غرب هویت خود را در برابر دیگری که اغلب «اسلام» نامیده می‌شود، ساخته است. به عقیده دریدا، این نوع از بازنمایی‌ها ابزاری برای توجیه پروژه‌های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی استعماری بوده است.

او این مفهوم را بررسی می‌کند که غرب چگونه با قرار دادن اسلام به‌عنوان یک ضدیت، هویت خود را تقویت کرده است. دریدا بارها بر این نکته تأکید می‌کند که نباید اسلام یا غرب را به یک هویت یکپارچه و ثابت تقلیل داد. او توضیح می‌دهد که اسلام شامل سنت‌های فکری و فرهنگی متنوعی است و نباید آن را به برداشت‌های بنیادگرایانه محدود کرد.

همچنین غرب نیز از لحاظ فرهنگی و فلسفی یکدست نیست و در خود جریان‌های فکری متناقضی مانند سکولاریسم، دین‌گرایی و حتی نقد مدرنیته را جای داده است. یکی از موضوعات اصلی این گفت‌وگو، جایگاه دین در جوامع معاصر است. دریدا تنش‌های میان سکولاریسم غربی و اعمال مذهبی به‌ویژه اسلامی، را بررسی می‌کند. او بر این باور است که باید مفهوم سکولاریسم بازتعریف شود؛ به‌گونه‌ای که به‌جای حذف مذهب از عرصه عمومی، پذیرای تفاوت‌های دینی باشد و امکان حضور آزادانه آن‌ها را فراهم کند. دریدا با تأکید بر اهمیت سکولاریسم در جهان اسلام، سکولاریسم موجود در جهان امروز را نقد می‌کند.

اگر بخواهیم خلاصه‌ای از رویکرد سیاسی دریدا در طول حیات فکری‌اش ارائه دهیم، می‌توان آن را اینگونه در چند کلمه بیان کرد: نقد مدرنیته و سکولاریسم غربی. او معتقد است که سکولاریسم در غرب، به‌رغم تأکید بر آزادی و برابری، گاهی به ابزاری برای سرکوب هویت‌های مذهبی –پیش‌ترها یهودیت و اکنون اسلامی- تبدیل شده است. او بر این باور است که جوامع غربی باید مفهوم سکولاریسم را به‌شکلی بازنگری کنند که امکان حضور و تعامل هویت‌های مذهبی را فراهم کند.

گفت‌وگو به مسئله حساس تروریسم نیز می‌پردازد، موضوعی که در تخیل جمعی غرب اغلب با اسلام مرتبط شده است. دریدا این ارتباط سطحی و کلیشه‌ای را نقد کرده و بر دلایل عمیق‌تر تروریسم مانند نابرابری‌های اقتصادی، بی‌عدالتی‌های تاریخی و مداخلات نظامی غرب تأکید می‌کند. او خواهان به‌رسمیت شناختن مسئولیت مشترک برای حل این خشونت‌ها است. دریدا علاوه بر «جهانی‌سازی» به نقش زبان و گفتمان در شکل‌دهی به روابط اسلام و غرب توجه ویژه‌ای دارد.

او معتقد است که واژگان و تعابیر به‌کاررفته در رسانه‌ها و سیاست، اغلب برای ایجاد ترس یا جدایی بین این دو جهان استفاده می‌شوند. برای مثال اصطلاحاتی مانند «برخورد تمدن‌ها» یا «تروریسم اسلامی» نمونه‌هایی از زبان‌سازی‌هایی هستند که تنش‌ها را تشدید می‌کنند. بخش قابل‌توجهی از این گفت‌وگو به بررسی پیامدهای استعمار غربی بر جوامع اسلامی اختصاص دارد. دریدا با اشاره به میراث استعمار، توضیح می‌دهد که بسیاری از تنش‌های کنونی بین اسلام و غرب، ریشه در نابرابری‌ها و بی‌عدالتی‌هایی دارد که در دوره استعمار ایجاد شده‌اند.

او تأکید می‌کند که این تاریخ نباید نادیده گرفته شود، چراکه همچنان بر روابط کنونی تأثیرگذار است. به همین دلیل است که پس از حملات تروریستی یازدهم سپتامبر، او برخلاف جهت حرکت عمومی عمل کرد و از تخت بیمارستان به جای فرار کردن و دور شدن از مسلمانان به جمع آنان رفت و در سمیناری برای آنها سخن گفت. او برای این کار به نسبت خود و الجزایر پرداخت و فلسفه‌اش را محصول زیستن در مرز میان فرانسوی بودن و الجزایری بودن دانست.

در پایان، دریدا تأکید می‌کند که با وجود تنش‌ها، گفت‌وگو میان اسلام و غرب نه‌تنها ممکن، بلکه ضروری است. این گفت‌وگو باید بر پایه شناسایی متقابل، فروتنی و تمایل به شنیدن دیگری بنا شود. او از مفهوم «مهمان‌نوازی رادیکال» حمایت می‌کند؛ باز بودن به روی دیگری به‌گونه‌ای‌که از ترس‌ها و پیش‌داوری‌ها فراتر رود.

او استدلال می‌کند که برای ایجاد گفت‌وگوی واقعی بین اسلام و غرب، باید به مفهوم رادیکال مهمان‌نوازی بازگردیم؛ یعنی پذیرش دیگری بدون پیش‌داوری یا شرط. این نوع مهمان‌نوازی می‌تواند راهی برای گذر از تضادهای عمیق باشد. دریدا نتیجه می‌گیرد که اسلام و غرب نه‌تنها می‌توانند در کنار هم زیست کنند، بلکه ظرفیت غنی‌سازی یکدیگر را نیز دارند. او بر این نکته تأکید می‌کند که تنها با گوش سپردن به دیگری و پذیرش تفاوت‌ها می‌توان به صلحی پایدار دست یافت.

چاپ نخست کتاب «تفاوت: گفت‌وگوی مصطفی شریف با ژاک دریدا درباره اسلام و غرب»، توسط نشر افکار و با ترجمه مریم وحدتی و امین بزرگیان به‌تازگی منتشر شده است؛ که به گفته مترجمان پیشنهادی بوده از ژان لوک نانسی، فیلسوف معاصر فرانسوی، برای ما که آن را بخوانیم.

کتاب علاوه بر مقدمه‌ای مهم از مترجمان، پیوستی هم دارد که گفت‌وگوی صبا محمود و طلال اسد، جامعه‌شناسان معاصر آمریکایی است که به فهم گفتار دریدا کمک می‌کند.

کتاب با اینکه نام دریدا را بر خود دارد اما برخلاف دیگر متونی که از او در ایران منتشر شده است، می‌تواند با همه خوانندگان ارتباط برقرار کند و از پیچیدگی‌های زبانی او کمتر برخوردار است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...