آلگرو [L’Allegro] منظومه‌ای از جان میلتون1 (1608-1674)، نویسنده‌ی انگلیسی، که در 1631 با این عنوان ایتالیایی منتشر شد. تأثیر تمرین‌های دانشگاهی در این اثر محسوس است. نویسنده هرگونه دلتنگی را طرد می‌کند و خواهان نزول شادی بر روی زمین می‌شود. سپس ماجرای روزانه‌ی آلگرو [=شادمان] را نقل می‌کند. این روز با سپیده‌دم و در دل روستا، در میان آواز خروس‌ها و صدای پرطنین کارگران، آغاز می‌شود؛ هنگام ظهر، ناهار ساده‌ی کوریدون و تیرسیس را شاهدیم؛ بعدازظهر نوبت به زنگ‌های شادی‌آور و رقص‌های جشن دهکده می‌رسد که هنگام غروب به نقل افسانه‌های عامیانه ضمن آبجوخوری سنتی ختم می‌شود. اما آلگرو (که تجسم خود شاعر است)، پس از آنکه همراهان روستایی روزانه را در اندیشه‌ی خود تا بستر همراهی می‌کند، در زندگی پرتحرک و تجمل شهر لذت تازه‌ای احساس می‌کند. در تئاتر، قریحه‌ی عالمانه‌ی بن جانسون و قریحه‌ی شیرین و روستایی‌تر کمدی‌های شکسپیر را بازمی‌یابد. برای آرام‌کردن نگرانی‌هایش، در آرزوی آرامشی است که ملودی‌های لیدیا ایجاد می‌کنند. اگر شادی قادر باشد که همه‌ی این لذت‌ها را بدو ارزانی دارد، او نیز بدان وفادار خواهد ماند.

آلگرو [L’Allegro] جان میلتون

میلتون زمانی آلگرو را نوشت که هنوز دانشجوی آکسفورد بود. لحن کلی منظومه را به شیوه‌ی اندوهگنانه‌ی اشعار غنایی مارول2 تشبیه کرده‌اند. روستا بهانه‌ای برای توصیف به شمار نمی‌رود، بلکه مستقیماً در حالات روحی تأثیر دارد. پیروان رمانتیسم بعداً این طریقه‌ی بیان احساسات را به کار خواهند برد و نکات مشترکی میان خود و میلتون کشف خواهند کرد. پس از این همه صحنه‌ها و تشبیهات دشوار، سادگی خودجوشی پدید می‌آید که با ابیاتی روشن و در عین حال عالمانه، با ملاحتی پایان‌ناپذیر بیان شده است. این سادگی لحنی نو به شعر انگلیسی بخشید که برای دست‌یافتن به برترین درجه‌ی کمال بدان نیاز داشت. شاعر جوان فقط اشاره‌ای بسیار گذرا و مبهم به عشق می‌کند: همه‌ی خرسندی او متمرکز در زندگی نزدیک به طبیعت است که با شعر زیبا شده باشد. منظومه‌ی دیگری با عنوان ایل پنسروزو3 نیمه‌ی مکمل آلگرو است.

اسماعیل سعادت. فرهنگ آثار. سروش

1. John Milton 2. Marvell 3. IL penrseroso

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...