«پیشگیری بهتر از درمان است»؛ این عبارت را زیاد شنیده‌ایم و احتمالا تجربه‌اش هم کرده‌ایم. امروزه این امر در حوزه مسائل روانی به‌ویژه برای نوجوانان از اهمیت زیادی برخوردار شده است و ضرورت توجه به آن کاملا حس می‌شود؛ زیرا این گروه سنی به دلایل مختلف دچار مشکلات ذهنی و روانی متعددی شده‌اند که لازم است آن‌ها را بشناسند و برای رفع‌شان تلاش کنند. حوزه روان‌شناسی و روان‌درمانی این مسیر را برای نوجوانان باز کرده است. آن‌ها با کمک مربی‌ها و معلمان خود، مشاوران و روان‌شناسان، عزم خود و حمایت خانواده‌شان می‌توانند مشکلات و تشویش‌های روانی‌شان را بشناسند و درمان کنند.

بورلی کی. باچل [Beverly K. Bachel] وقتی بی‌هدف هستم چه باید بکنم؟» [What do you really want? : how to set a goal and go for it! : a guide for teens]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا؛ مجموعه «چه باید بکنم؟» که از سوی انتشارات پیدایش منتشر شده است نیز به این فرایند کمک می‌کند. مطالعه قدم اولِ شناخت است و برای آشنایی بیشتر با محتوای این مجموعه، گفت‌وگویی با شهره نورصالحی، مترجم آن داشته‌ایم که در ادامه می‌خوانید:

«چه باید بکنم؟» چه‌قدر بر پایه روان‌شناسی علمی نوشته شده است؟
این مجموعه به قلم مربیان، روان‌درمانگرها و متخصصان رفتاردرمانی نوشته شده و از این نظر دارای اعتبار است.

بورلی کی. باچل [Beverly K. Bachel] در چه حوزه‌ای فعالیت می‌کند؟
کی.باچل نویسنده، مشاور و پایه‌گذار یک موسسه مشاوره روابط اجتماعی و همچنین پایه‌گذار گروه زنان کارآفرین با هدف کمک به شکوفایی قابلیت‌های زن‌ها و دخترها و ساختن آیندۀ بهتر است. وی مقالات متعددی در مجلات معتبر نوشته است.

آیا نوجوانان با مطالعه کتاب‌های «چه باید بکنم؟» واقعا می‌توانند با برخی مسائل روانی خود مواجه شوند و تدبیری برای حل‌شان به کار ببرند؟
مخاطب نوجوان اگر با میل واقعی و به قصد انشا این کتاب‌ها را بخواند، به توصیه‌ها عمل کند و تمرین‌ها را انجام دهد، قطعا موفق خواهد شد در رفتار و شیوۀ تفکرش نسبت به زندگی تغییرات مثبتی ایجاد کند؛ به‌خصوص اگر والدین به آن‌ها کمک کنند.

یکی از جلدها درباره این است که وقتی بی‌هدف هستم چه باید بکنم؟ و به این می‌پردازد که ابتدا باید به اهمیت هدف‌داشتن رسید و بعد هدف‌گذاری کرد. هدف داشتن در این کتاب چه‌طور تعریف و تشبیه شده است؟
بورلی باچل «هدف داشتن» را این‌طور تعریف می‌کند: اینکه بدانی واقعا چه می‌خواهی و حاضری برای رسیدن به خواسته‌هایت تلاش و برنامه‌ریزی کنی. او درواقع هدف را به پلکانی برای تحقق رویاها تشبیه می‌کند.

کتاب «وقتی بی‌هدف هستم چه باید بکنم؟» [What do you really want? : how to set a goal and go for it! : a guide for teens] چه بخش‌هایی دارد؟
این اثر، از معرفی و تشریح هدف شروع می‌کند و سپس اهمیت هدف‌گذاری و برنامه‌ریزی را نشان می‌دهد و با تمرین‌های مفید و سازنده مخاطبش را قدم به قدم به شناخت خودش، خواسته‌هایش و توانایی‌هایش نزدیک می‌کند و راهکار برنامه‌ریزی، صبر و حوصله برای تحقق بخشیدن به رویاهایش را به او می‌آموزد. این کتاب عملا یک «نسخه» کاربردی است و بزرگسالان هم می‌توانند از آن بهره ببرند.

کتاب‌ها از چه زبان و لحنی برای بیان مسائل خود استفاده کرده‌اند؟
زبان کتاب‌ها بسیار ساده و صمیمی است و مثل یک دوست و آشنا با نوجوان حرف می‌زند.

 شری ون دایک [Sheri Van Dijk] وقتی گرفتار احساس‌های آنی می‌شوم» [Don't let your emotions run your life for teens : dialectical behavior therapy skills

در کتاب دیگری از مجموعه چه باید بکنم؟ که به قلم شری ون دایک [Sheri Van Dijk] است، نوجوانان با احساس‌های آنی خود و نحوه برخورد با آن آشنا می‌شوند. احساس‌های آنی به چه احساساتی می‌گویند؟
در کتاب «وقتی گرفتار احساس‌های آنی می‌شوم» [Don't let your emotions run your life for teens : dialectical behavior therapy skills]، نویسنده به احساساتی که در یک لحظه بی‌دلیل یا بادلیل به نوجوان دست می‌دهد و موجب می‌شود ناخودآگاه بی‌آنکه فکر کند، واکنش نشان دهد، «احساس آنی» می‌گوید.

ون دایک در چه حوزه‌ای تخصص دارد که به نگارش این اثر روی آورده است؟
شری وَن دایک روان‌درمانگر، مددکار اجتماعی و سخنران بین‌المللی است و سال‌هاست که در حوزه سلامت روانی مشغول به کار است. ون دایک چندین کتاب در این حوزه نوشته و هدفش برقراری ارتباط سالم بین آدم‌هاست.

در فصل هفتم کتاب، درباره این با نوجوانان صحبت می‌کند که رابطه‌شان را با دیگران بهتر کنند. این ارتباط‌گیری و حفظ روابط خوب با آدم‌های دیگر چه‌قدر در زندگی یک نوجوان تأثیرگذار است؟
آدم‌ها در زندگی نیاز شدیدی به برقراری ارتباط با دیگران دارند و داشتن روابط اجتماعی خوب، فن و هنری است که آموزشش از خانه و خانواده شروع می‌شود و در مدرسه، محیط کار و جامعه به تکامل می‌رسد و ابزار مهمی برای پیشرفت است.

این مجموعه ترجمه است و بالتبع فضای فرهنگی نویسندگانش در آن اثر می‌گذارد؛ به نظر شما در ایران، در حوزه روان‌شناسی و تربیتی و از طرف روان‌شناسان، مشاوران و خانواده‌ها چه‌قدر به زندگی هدفمند نوجوانان اهمیت داده می‌شود؟
متاسفانه در کشور ما آن‌طور که باید، به «پرورش» نوجوان‌ها اهمیت داده نمی‌شود و همه تأکیدها روی «آموزش» و نمره خوب گرفتن است. در سال‌های اخیر در مدارس غیرانتفاعی از وجود یک مشاور روان‌شناسی استفاده می‌شد (نمی‌دانم هنوز هم می‌شود یا نه)؛ اما آن هم بیشتر جنبه فرمالیته داشت و گره‌ای از مشکلات شخصیتی دانش‌آموزان باز نمی‌کرد. والدین هم اکثرا درگیر مشغله کاری هستند و برای شنیدن و رسیدگی به دغدغه‌های نوجوان‌شان وقتی نمی‌گذارند و اصولا آن‌طور که باید، به آنها نزدیک و رفیق‌شان نیستند که اعتماد نوجوان‌شان را جلب کنند.

آیا این مجموعه این ظرفیت را دارد که پرداختن به مسائل روانی نوجوانان را برای خودشان و خانواده‌ها امری عادی جلوه دهد و موضع‌گیری‌ای را که در برابر مراجعه به مشاور و روان‌شناس در این زمینه وجود دارد کم کند یا اصلا از بین ببرد؟
همان‌طور که در پاسخ به سوال‌های قبل اشاره کردم، اگر مخاطب با میل، اعتقاد و اعتماد به این کتاب‌ها رجوع کند، مراحل را مو به مو طی کند و سوال‌ها را با صداقت و به قصد خودشناسی پاسخ دهد، قطعا نتیجه مثبتی به دست می‌آورد؛ به شرط اینکه والدین هم به چشم یک برنامه و پروژه مفید – همان‌طور که واقعا هم است– به آن نگاه کنند و پا به پای نوجوان‌شان در آن شرکت کنند.

وقتی بی‌هدف هستم چه باید بکنم؟ در گفت‌وگو با شهره نورصالحی

از آنجا که این کتاب‌ها بر پایه دلایل علمی و تجربی و توسط متخصصان نوشته شده‌اند و با گنجاندن سوال‌ها و تمرین‌های کاربردی بیش ار آنکه متن‌هایی تئوری باشند، نسخه‌های عملی و قابل اجرایی هستند، بی‌تردید این قابلیت را دارند که نقش راهنما و مشاور را در پرورش و حل مشکلات نوجوانان و کلاً همه آدم‌ها نشان دهند. سابقا کتاب‌هایی که در زمینه روان‌شناسی و خودیاری نوشته می‌شد، فقط جنبه تئوری و نصیحت داشت؛ مثلا به کسی که استرس داشت توصیه می‌شد «مدتی برو سفر، خانه‌ات را عوض کن، سعی کن به مسایل مثبت فکر کنی و غیره» که هیچ‌کدام از این‌ها برای مخاطب میسر نبود و نتیجه‌ای از خواندن آن کتاب‌ها نمی‌گرفت؛ اما در سال‌های اخیر روش‌های مشاوره به کلی متحول شده است و کتاب‌ها حکم نسخه‌های شفابخش را پیدا کرده‌اند و تکالیف کاملا عملی‌ای را به مخاطب پیشنهاد می‌دهند. در واقع این‌گونه کتاب‌ها با تأثیری که روی مخاطبان می‌گذارند، این باور را در او ایجاد می‌کنند که شاید مراجعه به مشاور و درمانگر، مکمل درمان و حل مشکلات‌شان باشد.

یک مثال زنده که شخصا شاهد آن بوده‌ام این است که نشر پیدایش یک مجموعه خودیاری به نام «غلبه بر مشکلات رایج» برای بزرگسالان چاپ کرده است که من هم پنج عنوان از آن‌ها را ترجمه کرده‌ام. یکی از آن‌ها کتاب «غلبه بر پشت گوش‌اندازی» است که اشکال مختلف پشت گوش‌اندازی آگاهانه و ناخودآگاه را معرفی و تشریح می‌کند و راهکار عملی مقابله با هر یک از آن‌ها را ارائه می‌دهد. یکی از نزدیکان من که از کلاس اول دبستان تا دانشگاه همیشه با معدل 20 قبول شده بود، امتحان دکترای تخصصصی‌اش را عقب می‌انداخت تا اینکه این کتاب چاپ شد و من یک نسخه از آن را به او تقدیم کردم. نویسنده این کتاب یکی از دلایل پشت گوش‌اندازی را «کمال‌گرایی» عنوان کرده است و آن جوان پس از خواندن این کتاب متوجه شد که ترس از «20 نگرفتن» باعث این تعلل شده است. چیزی نگذشت که با راهنمایی‌های این کتاب آخرین امتحان را هم با نمره 20 پشت سر گذاشت! توصیه من به عنوان کسی که چندین جلد از این نوع کتاب‌ها را ترجمه کرده است و در زندگی شخصی خود از آن‌ها درس و سرمشق گرفته‌ام، این است که تأثیر این نوع کتاب‌ها را دست کم نگیریم.

به نظر شما مهم‌ترین نهادی که باید مساله خودشناسی و رفتاردرمانی را در نوجوانان نهادینه کند و مهم جلوه دهد چه نهادی است؟
در درجه اول والدین باید به رفتاردرمانی و کمک به خودشناسی فرزندان‌شان توجه مخصوص داشته باشند و بعد از آن، مدرسه و مشاور روانی نقش دارند. نوجوانی دوران سخت و پرتلاطمی است و گذر از آن آسان نیست. باید دست نوجوان را به هر طریق ممکن گرفت و او را در گذر از این گلوگاه یاری داد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

«خرد»، نگهبانی از تجربه‌هاست. ما به ویران‌سازی تجربه‌ها پرداختیم. هم نهاد مطبوعات را با توقیف و تعطیل آسیب زدیم و هم روزنامه‌نگاران باتجربه و مستعد را از عرصه کار در وطن و یا از وطن راندیم... کشور و ملتی که نتواند علم و فن و هنر تولید کند، ناگزیر در حیاط‌خلوت منتظر می‌ماند تا از کالای مادی و معنوی دیگران استفاده کند... یک روزی چنگیز ایتماتوف در قرقیزستان به من توصیه کرد که «اسب پشت درشکه سیاست نباش. عمرت را در سیاست تلف نکن!‌» ...
هدف اولیه آموزش عمومی هرگز آموزش «مهارت‌ها» نبود... سیستم آموزشی دولت‌های مرکزی تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا توده‌ها را در مدارس ابتدایی زیر کنترل خود قرار دهند، زیرا نگران این بودند که توده‌های «سرکش»، «وحشی» و «از لحاظ اخلاقی معیوب» خطری جدی برای نظم اجتماعی و به‌علاوه برای نخبگان حاکم به شمار روند... اما هدف آنها همان است که همیشه بوده است: اطمینان از اینکه شهروندان از حاکمان خود اطاعت می‌کنند ...
کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...