فاطمه میرزاجعفری | مهر


کتاب «بصره و نقش آن در تحولات قرن اول هجری» نوشته سید امیر حسینی توسط شرکت چاپ و نشر بین الملل منتشر شده است. جلسه نقد و بررسی این کتاب با حضور نویسنده کتاب و سعید طاووسی به عنوان منتقد سه شنبه یکم آذرماه در خبرگزاری مهر برگزار شد:

بصره و نقش آن در تحولات قرن اول هجری سید امیر حسینی

آقای حسینی ابتدا بفرمائید نوشتن کتاب چقدر زمان برد و چرا تاریخ شکل گیری شهر بصره را به عنوان موضوع کتاب انتخاب کردید؟

حسینی: ما کتاب‌های مختلفی در مورد شهرهای ابتدایی در جهان اسلام داریم به خصوص در مورد کوفه که از نظر ما شیعیان بسیار مهم است. اما در مورد شهر بصره مطلب خاصی و یا کتاب جامعی که از همه جوانب به بصره نگاه کرده باشد موجود نبود؛ بصره یکی از دو شهر و پادگان‌های نظامی که در صدر اسلام و زمان خلیفه دوم برای تجهیز و ارسال نیرو به ایران جهت فتوحات تأسیس شد. خب با اساتید مختلف در این زمینه بحث شد و به این نتیجه رسیدیم که شروع به تحقیقات در خصوص بصره کنیم. تقریباً نزدیک به دو سال پژوهش، تحقیق، بررسی و نوشتن متون به طول انجامید و پس از آن سیر چاپ کتاب طی شد.

در ابتدای کتاب مخاطب با منابع مختلفی را که شما برای نوشتن کتاب به آنها رجوع کرده‌اید مواجهه می‌شود. اما شما به نوعی آنها را نقد کردید تا جامعیت کتاب خود را در زمینه پرداختن به تاریخ شکل گیری شهر بصره نشان دهید.

حسینی: طبیعتاً منابع مختلفی برای نوشتن این کتاب استفاده شدند و من سعی داشتم در ابتدای کتاب توضیحی درباره هریک از منابع داشته باشم. البته نه به صورت نقد اما توضیح کاملی درباره نویسنده کتاب با توجه به اینکه کتاب‌ها با محوریت تاریخ صدر اسلام بودند باید داده می‌شد. به همین دلیل به سراغ تاریخ طبری، یعقوبی و ابن اسیر و چند کتاب دیگر رفتم. از آنجایی که مبحث کتاب بسیار مهم است و شاید یک سری از مطالب به دلیل ملاحظات در کتاب‌هایی با موضوع تاریخ صدر اسلام بیان نشده باشد؛ به سراغ منابع متفاوتی رفته و سعی کردم اگر مطلبی ناگفته مانده است پوشش داده و تاریخ به صورت کامل روایت شود.

به نظر شما چرا پرداختن به موضوع تاریخ شکل گیری و تشکیل شهری به نام بصره مهم است.

حسینی: بصره یکی از دو شهر مهم و استراتژیکی است که در زمان خلیفه دوم ایجاد می‌شود. البته ابتدا بنا بر ساخت شهری به این نام نبوده و ایجاد یک پادگان و پایگاه برای فاتحان مسلمان و اعزام آنها به ایران مبنا بوده است. از آنجایی که دو منطقه بصره و کوفه به خلیج فارس نزدیک هستند در فتوحات نیز شاهد آن هستیم که قسمت جنوبی ایران توسط نیروهایی که در بصره هستند فتح می‌شود و بعدها که غنایم خوبی وارد بصره شده مردم ترجیح می‌دهند در آنجا ساکن باشند.

در زمان عثمان به عنوان خلیفه سوم تحرکات بسیاری بر ضد این خلیفه در بصره وجود دارد که به دنبال آن در کوفه و شهرهای دیگر نیز رخ می‌دهد و همینطور در مصر؛ جرقه اولیه علیه ابوموسی اشعری نیز ابتدا در بصره رخ می‌دهد و پس از آن در شهرهای دیگر، بنابراین بصره نقش بسیار مهمی در تاریخ صدر اسلام داشته است اما مغفول واقع شده و متأسفانه آن‌قدری که به بحث شکل گیری و تاریخ شهر کوفه پرداخته شده به بصره نپرداختیم. در بخشی از کتاب که درباره مکاتب مختلف علمی صحبت می‌کنیم بصره همپای کوفه است، حتی بسیاری از مکاتب علمی برای اولین بار در بصره رخ می‌دهند.

به نظر شما چرا مخاطب باید تاریخ شهر بصره را بداند و این کتاب را بخواند.

حسینی: این کتاب به صورت تخصصی در خصوص تاریخ اسلام است. البته افرادی که به این مباحث علاقه مند هستند می‌توانند از آن بهره ببرند. دانستن تاریخ بصره از این جهت مهم است که اولین جنگی که حضرت علی (ع) با آن مواجهه است و با آن برخورد می‌کند در بصره اتفاق می‌افتد و جنگ جمل ابتدا از بصره شروع می‌شود، همچنین اتفاقاتی که در آن رخ می‌دهد و تقابل بصره و کوفه را در جنگ صفین می‌بینیم و یا تقابلی که بصره و کوفه با شام دارند همگی شرایطی را ایجاد می‌کند که ما سعی کنیم شناخت کاملی از نظر تاریخ بصره و طوایفی که در آن زندگی می‌کنند و یا قومیت‌هایی که به آنجا مهاجرت می‌کنند داشته باشیم چراکه برای تحلیل اتفاقات آینده در تاریخ اسلام بسیار مهم است.

همانطور که در کتاب اشاره کردید، نقطه شروع شکل گیری پایگاه نظامی که بعداً منجر به تشکیل شهری به نام بصره شد ناشی از اختلافات بین عرب و عجم بوده است. به عنوان نویسنده نگران اینکه کتاب شما واسطه شروع اختلافات جدیدی باشد نبودید و چگونه بر محور تعادل حرکت کردید.

حسینی: در زمان ابوبکر نامه‌ای از طرف بعضی سران قبایلی که همجوار با ایران هستند با این عنوان که شرایط ایران ناگوار است و ما می‌توانیم به مرزهای ایران حمله کنیم و این سرزمین‌ها را تصاحب کنیم نوشته می‌شود. خلیفه اول به این نتیجه می‌رسد که این کار انجام شود و مثنی بن حارث به عنوان شخصی که فرماندهی آن قسمت از لشکر اسلام را برعهده داشته است، قبیله بنی شیبان را تحریک می‌کند و این کار انجام می‌شود.

همچنین در کتاب صحبتی از شیعه و سنی نیست؛ زیرا این مفاهیم هنوز در آن زمان، در سرزمین‌های اسلامی فراگیر نشده بودند و در شهرهای دیگر و مرزهای ایران و عربستان بیشتر مطرح بود.

تهاجم و برابری مدت زیادی بین اعرابی که در مرزهای ایران ساکن بودند وجود داشته اما سپاه ساسانیان در آن زمان در اکثر مواقع جلوی این تهاجم را گرفته و مدام آنها را سرکوب می‌کند اما شرایط که مهیا می‌شود این افراد سعی می‌کنند تمام اتفاقاتی را که افتاده است جبران کنند و وارد خاک ایران شوند؛ به عنوان نویسنده سعی کردم با نگاه عادلانه نه نگاه شیعه یا سنی در تمام منابع بر همین اساس تحقیق و پژوهش را انجام و حقایق را از تاریخ استخراج کنم.

همانطور که گفته شد در آن زمان شیعه و سنی به معنای کلمه در مرزها وجود نداشته است و شیعیان و پیروان حضرت علی (ع) در مدینه حضور داشتند که بعد از بازگشت سپاه اٌسامه اتفاقاتی رخ می‌دهد و از آنجا شیعه شروع به مخالفت با حکومت می‌کند. البته خود حضرات معصومین، بر خلاف برخی اقوال، هیج کدام در فتوحات شرکت نداشتند؛ اما برخی یاران حضرت علی در فتوحات شرکت کردند و حتی بعضاً حاکم برخی شهرها شدند.

با توجه به حضور یاران حضرت علی (ع) در فتوحات می‌توان این طور برداشت کرد که حضرت امیر موافق با چنین کاری بودند.

حسینی: خیر. چراکه حضرت علی با فتوحات موافق نبودند و زمانی که خودشان به حکومت می رسند فتوحات خاتمه پیدا می‌کند. ما فتوحات را تا زمان عثمان هم در جبهه غرب و هم در شرق داریم که سبب فتح تمام خراسان می‌شود، اما امیرالمومنین (ع) این کار را نمی‌کنند و به محض اینکه به حکومت می رسند و حاکم دولت اسلامی می‌شوند فتوحات قطع می‌شود.

البته حضرت امیر در جریان فتوحات، در برخی موارد، مشورت‌های به حاکم داده است. برای مثال در یکی از موارد خلیفه دوم از حضرت می‌خواهند که نظرشان را درباره حرکت خلیفه دوم و شرکت او در فتوحات را اعلام کنند که حضرت مخالفت می‌کنند و می‌فرمایند اگر شما محل حکومت یعنی مدینه را ترک کنید افراد سو استفاده می‌کنند و مشکلاتی برای حکومت اسلامی به و جود می‌آید؛ لذا پدر مختار به عنوان فرمانده سپاه اسلام انتخاب می‌شود و به فتوحات می‌رود. ما در کتاب به این نکته اشاره کرده‌ایم.

به عنوان خواننده برایم جالب بود که از صدر اسلام کشوری مانند ایران مورد توجه بوده است و همه به دنبال فتح آن بودند تا به نوعی از این آب و خاک سهمی داشته باشند.

حسینی: بله کاملاً درست است، پادشاه ساسانی یک حکومت مقتدر و ثروتمند بوده است و برعکس اعراب که حکومت مستقل و ثابتی ندارند و هر قبیله‌ای حکومت خاص و ریاست خاص خود را دارد، اما در ایران به این شکل نیست و یک حکومت واحد با ثروت بسیار زیادی وجود دارد که اعراب همیشه چشمداشتی به آن داشتند و علاقه مند بودند که از این ثروت‌های هنگفت سهمی داشته باشند.

برای مثال عربستان کشوری است که هیچ وقت خواهان نداشته است و اگر در طول جنگ‌های مختلف نگاه کنیم هیچ پادشاهی سعی نمی‌کند که وارد شبه جزیره شود و سعی می‌کند از آن دور بزند. زمانی که داریوش هخامنشی می‌خواهد مصر را فتح کند وارد عربستان نمی‌شود و کاری به عربستان ندارد یا حتی اسکندر مقدونی فتوحاتی را انجام می‌دهد اما به عربستان وارد نمی‌شود. چراکه عربستان یک سرزمین خاص با هزاران مشکل و شرایطی که فقط خودشان آن را پذیرفتند است.

در شرایط حمله به ایران مثنی بن حارثه می بیند که اگر وارد ایران شوند، شرایط مهیاست تا از این سرزمین و گنج‌ها و ثروت‌هایش استفاده کنند. بنابراین به خلیفه اول نامه می‌نویسد و او هم موافقت می‌کند و از آنجا می‌بینیم که وارد ایران می‌شوند که ابتدا به‌شدت شکست می‌خورند.

چه عواملی در آن زمان باعث شکست سپاه ایران می‌شود؟

حسینی: یکی از بزرگترین مشکلاتی که ساسانیان دارند جنگ‌های سی ساله با روم است که باعث تضعیف سپاه شأن شده است. عامل دیگر، مالیات‌های سنگینی است که بر مردم بسته می‌شود. همچنین اختلاف طبقاتی شدیدی که بین ایرانی‌ها وجود دارد همگی دست به دست هم می‌دهد تا ایرانیان شکست بخورند. برای نمونه، زمانی که سپاه اسلام وارد می‌شود ایرانیان می‌بینند در همان حال که فرمانده شأن در یک چادر مخصوص به خودش و با شرایط خاص و غذای خاص حضور دارد، در مقابل فرمانده اعراب با همان سربازان عرب استراحت می‌کند و غذا می‌خورد و اختلاف طبقاتی وجود ندارد.

بنابراین ایرانیان در بسیاری از موارد راحت اجازه می‌دهند که اعراب وارد کشور شوند. ما در فتوحات می‌بینیم که مردم با اسلام، زیاد مشکل ندارند و مسلمانان به‌راحتی وارد می‌شوند و شهرها فتح می‌شود مگر در چند شهر که جنگ در می‌گیرد و کشتار می‌شود. امادر شهرهای دیگر اینچنین نیست و مسلمانان به‌راحتی فتح انجام می‌دهند و حاکم عرب یا مسلمان به‌راحتی در آنجا قرار می‌گیرد و به حرکتش ادامه می‌دهد.

آقای طاووسی نظر شما درباره کتاب چیست؟

طاووسی: بصره در تاریخ اسلام و تاریخ تشیع بسیار مهم است، اما همانقدر که مهم است به همان میزان به آن کم توجهی شده است. یکی از مسائلی که من در خصوص آن یادداشت ویژه ای تهیه کردم تاریخ تشیع در بصره است که حداقل در پنج قرن اول جای کار بسیار زیادی را دارد.

این کتاب به قرن اول هجری پرداخته است و می‌توان گفت جامعیت کاملی دارد. چراکه با مرور فهرست می‌بینید از فتح و بنای شهر بصره تا ساختار اجتماعی، مذهبی، حوزه‌های سیاسی و نظامی در ادوار خلفای سه گانه و خلفای اموی و زبیری، همگی در کتاب جای دارد و نیز اوضاع علمی، مشاهیر، اوضاع فرهنگی و حتی آثار تاریخی بصره در قرن اول پوشش داده شده است.

اما در فهرست اشکالات ویرایشی و شکلی وجود دارد که حتماً باید برطرف شود برای مثال بسیاری از اسامی و منابع در جای درست خود به کار نرفته‌اند همچنین فهرست منابع هم اشکالات مهم و محتوایی دارد. این کتاب درباره بصره در قرن اول نوشته شده است در حالی که برای نگارش آن به کتاب «الجَمَل وَ النُّصرة لِسید العترَة فی حَربِ البَصرَة» مراجعه‌ای نشده است.

همانطور که گفته شد برای نگارش کتاب از ۱۱ منبع عربی استفاده شده است که یکی از آنها کتاب «عمر رضا کحاله» است و در استفاده از موارد دیگر به ترجمه‌ها مراجعه شده است اما چه بسا منابع عربی که به دلیل عدم وجود ترجمه به آنها مراجعه نشده است در حالی که این کتاب درباره یکی از شهرهای مهم جهان عرب است و انتظار می‌رفت این منابع دیده شود. به طور کلی به جز یک مورد که مربوط به کتاب «عمر رضا کحاله» است از منابع دیگر استفاده نشده است. برای مثال «النصرة لشیعة البصرة، نظار منصوری چاپ قاهره ۲۰۰۴» و یا «مدرسة الحدیث فی البصرة، امین القضات» همچنین «مراقد البصرة لها قصص و حکایات، تألیف ولید المحمد، چاپ بغداد ۲۰۱۳» از مواردی هستند که برای تحقیق این کتاب بسیار مناسب هستند.

همچنین کتاب «التنظیمات الاجتماعیة و الاقتصادیة فی البصرة فی القرن الاول الهجری تألیف صالح احمد علی، ۱۹۵۳» منبع شناسی مفصلی در خصوص بصره دارد و به بررسی نهادهای اجتماعی و اقتصادی بصره در قرن یک تا هفت پرداخته و برای نگارش این کتاب بسیار مهم است. کتاب دیگر این نویسنده نیز به نام «خطط البصرة و منطقتها» که در آن محلات بصره در سال ۱۹۵۲ مشخص شده و در مجله سومر چاپ شده است بسیار منبع مهمی بود که باید به آنها رجوع می‌شد.

منابع لاتین نیز دیده نشده است که انتظار می‌رفت به آنها مراجعه کرده باشید؛ منابع ترکیه هم می‌توانست برای این مبحث بسیار مناسب باشد البته منابع اصلی و نه ترجمه. مثلاً دایرة المعارف فارسی، دانش نامه جهان اسلام و دایرة المعارف جهان تشیع و بخش بصره در ارجاعات نویسنده در این کتاب آورده نشده است؛ ذکر پیشینه پژوهش نیز می‌توانست به مخاطب کمک کند تا بداند با چه موارد جدیدی روبه روست.

منابع جغرافیایی نیز بررسی نشده است در حالی که منابع تاریخی و جغرافیایی زیادی وجود داشت. برای مثال رجال نجاشی درباره با بصره مطالب بسیار خوبی را درباره بزرگان بصره و تاریخ تشیع ارائه داده است و بسیاری از نکات کوچک را درباره با بصره بیان نموده است، بنابراین بخش منبع شناسی فاقد هرگونه استناد و ارجاع است.

در نکاتی که ذکر کردید دائم تاکید بر استفاده منابع اصلی و نه ترجمه برای نگارش کتاب‌هایی با چنین مباحثی داشتید این اصرار به چه دلیل است.

طاووسی: زمانی که به منابع اصلی مراجعه نمی‌شود و به سراغ ترجمه می‌رویم مشکلاتی رخ می‌دهد. برای مثال نامه امام حسین (ع) به اهالی بصره و سران بصره که در کتاب آمده است. مخاطب با خواندن متن این کتاب می‌تواند نویسنده را به تحریف تاریخ متهم کند چراکه عبارتی از آن حذف شده است در حالی که نویسنده آن را حذف نکرده بلکه مترجم تاریخ طبری آن را حذف کرده است، حتی ممکن است نسخه چاپی عربی تاریخ طبری نیز این مطلب را حذف کرده باشد پس باید به دنبال منبع و چاپ جامع‌تری بود.

در این نامه امام حسین (ع) بیان کردند که بعد از پیامبر خلفایی آمدند، زحمت کشیدند، اصلاح کردند، از سه خلیفه اول تعریف می‌کند و بنی امیه را مشکل می‌دانند در این بخش دو نظریه مطرح است ممکن است نویسنده معتقد باشد این سخنان الحاقی است اما باید این مطلب در کتاب ذکر شود و یا اینکه حضرت این مطالب را نوشته‌اند، چون اهل بصره که مخاطبشان بوده است، عثمانی بودند بنابراین این مطلب در فهم این نامه تأثیر بسیار زیادی دارد.

حتی ممکن است نویسنده ابتدایی این نامه این مطالب را به امام نسبت داده باشد چراکه خودش بصری بوده و گرایش شیعی داشته است؛ اما مخاطبش سنی است و متناسب با مذاق اهالی بصره نامه را بیان کرده باشد بنابراین از پژوهشگر تاریخی انتظار می‌رود این مطالب را به شکلی به مخاطب القا کند که بگوید به آنها اشراف دارد.

اگر کتاب حاضر نیاز مخاطب را برآورده نکند نمی‌تواند جای خودش را باز کند. برای مثال در بخش اوضاع فرهنگی بصره که از اماکن نام برده شده، به مخاطب حالت جمع آوری یک سری نکات را منتقل می‌کند چراکه حق آنها ادا نشده و به درستی نیز یاد نشدند برای مثال در بخش «مقابر بصره» آرامگاه ملاصدرا ذکر شده در حالی که ملاصدرا در آنجا دفن نشده است و یا راهنمای اماکن زیارتی و سیاحتی قابل استناد نیست. همچنین علی رغم اشاره به پنج مکان در این بخش مرقد طلحه که بسیار باشکوه است نادیده گرفته شده است.

به نظر شما اساساً چرا مهم است که تاریخ را به خصوص تاریخ صدر اسلام را به درستی روایت کنیم.

طاووسی: ما بریده بریده تاریخ را بررسی می‌کنیم. برای مثال می‌خواهیم امام حسین را به مردم معرفی کنیم فقط آن شش ماهی را که با یزید بوده است را می‌گوئیم در صورتی که باید دید کوفیانی که امام را رها کردند چه عقبه‌ای داشته‌اند، از کدام قبایل بودند، با چه مشکلات اقتصادی و اجتماعی دست و پنجه نرم می‌کردند، قبایلی که امام را همراهی کردند چه دلایلی داشتند و چرا امام به آنجا رفت.

بصره هم به همین شکل است و بخش مهمی از تاریخ عراق و جهان اسلام را در تاریخ خود داردو در همه وقایع تأثیر داشته است، یعنی در زمان امیر المومنین (ع)، جنگ جمل در بصره رخ می‌دهد و تنها شهری است که در زمان خلیفه می‌ایستد. بعد از آن هم در دوره امام حسن (ع) معضل داریم چون دو ماه طول می‌کشد تا اهالی بصره با حضرت بیعت کنند و در دوره امام حسین نیز علی رغم نوشتن نامه به اهالی بصره؛ دعوت امام از طرف آنها اجابت نمی‌شود؛ اینها را نمی‌توان به صورت تک جمله‌ای گفت در حالی که به تاریخ شکل گیری بصره نپردازیم. بنابراین باید درباره شناخت این مناطق، شهرها و اشخاص کار کنیم تا افراد بدانند و زمانی که تحلیل ارائه می‌شود بتوان از آن گفتمان ساخت و الگوی زندگی گرفت.

اگر به تاریخ نگاه یک سویه داشته باشیم و فقط به مسائل سیاسی بپردازیم و از تاریخ اجتماعی، فرهنگی غفلت کنیم باز هم تحلیل ناقص است. برای مثال درباره واقعه عاشورا می‌گویند چرا انقدر مطلب کار شده در حالی که از نگاه من که در این زمینه پژوهش می‌کنم هنوز درباره عاشورا خلأ داریم و همگی تا امروز تکرار و کپی بوده است؛ مثلاً عمده قتله امام حسین (ع) تمیمی هستند؛ خب باید بدانیم که چرا قبیله تمیم حضرت را می‌کشد و چرا قبایل دیگر نمی آیند؛ چه قبایلی برای جنگ نمی آیند آیا مشکل اعتقادی دارند یا دلایل دیگر دارند؛ اینها تا به امروز کار نشده است.

مثلاً در مورد مقتل نویسان کارهای زیادی شده است اما در مورد راویان عاشورا کاری شکل نگرفته است. خب همه کتاب‌ها روایت دارند که امام حسین (ع) به اهل بصره نامه نوشته است بنابراین مهم است و باید به آنها پرداخت. این کتاب هم خلأیی را دیده است و نیاز بود که به این شهر پرداخته شود.

برای مثال در مورد مکه و مدینه آن زمان هم کار جدی نداریم و تا این مطالب نباشد حرف‌های ما صورت علمی ندارد مثلاً ما نمی‌دانیم کوفه در زمان امام حسین (ع) آبستن چه روایت‌هایی بوده است و مدام فقط روایت‌های غلطی را ارائه می‌دهیم؛ راجع به قبایل، اشخاص و هر کدام از روایت‌های تاریخی باید تحقیق شود و این تحقیق جز توسط دانشجویان تاریخ، طلاب و فقها شکل نمی‌پذیرد برای مثال حوزه باید راجع به مشروطه یک کتاب خوب بنویسد. چراکه امثال این کتاب‌ها در فهم تاریخ بسیار مهم و اثر گذار هستند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...