از عطار تا اسماعیل کاداره | آرمان ملی


مجید قیصری (1345تهران) جزو معدود نویسنده‌های ایرانی است که برای بیشتر کتاب‌هایش نامزد جوایز ادبی شده و در موارد بسیاری نیز آن را دریافت کرده: «ضیافت به صرف گلوله» برنده جایزه پکا، «باغ تلو» برنده جایزه مهرگان ادب، «گوساله سرگردان» برنده جایزه ادبی اصفهان، جایزه ادبی نویسندگان و منتقدان مطبوعات و جایزه شهید غنی‌پور، «سه دختر گل‌فروش» برنده جایزه بهترین کتاب سال به انتخاب انجمن قلم ایران، جایزه قلم زرین، جایزه مهرگان ادب، جایزه ادبی اصفهان و جایزه شهید غنی‌پور. و البته آثاری که با اقبال خوبی از سوی مخاطبان و منتقدان مواجه شده: زیرخاکی، دیگر اسمت را عوض نکن، طناب‌کشی، نگهبان تاریکی، جشن همگانی، و گور سفید. مجید قیصری از جنگ می‌نویسد، اما جنگ نه به قرائت رسمی، که جنگ به روایت مجید قیصری، آنطور که خودش می‌گوید: «و من چیزی ننوشته‌ام مگر از شأنِ انسان».

مجید قیصری

کودک بودم. شوق رفتن به مدرسه و بوی کتاب، بوی کاغذ مرا مست می‌کرد، هنوز هم وقتی کتابی می‌خرم اول بویش می‌کنم، مانند سیب سرخ نوبرانه؛ عطر کاغذ باید به مشامم برسد، بعد چشمم به حروف بخورد. این عادت از بچگی با من است. عاشق دفترچه بی‌خط بودم که می‌گفتند دفتر نقاشی. شاید به‌خاطر اینکه هیچ جوهری بکارت کاغذ را سیاه نکرده بود. مدرسه و مشق اجباری دل‌زده‌ام کرد از هرچه کتاب و دفتر بود. تا رفتم دانشگاه به امید اینکه گمشده‌ام را در محیط دیگری پیدا کنم. متاسفانه بدتر. از همان ترم اول فهمیدم که اشتباه کردم آمدم دانشگاه. پناه بردم به رمان و داستان کوتاه تا امروز که یک معتاد تمام‌وقت شدم.

اولین کتابی که در کودکی هدیه گرفتم کتابی بود به نثر درباره جنگ رستم و اسفندیار. بیش از آنکه از رستم خوشم بیاید دلم برای اسفندیار می‌سوخت. هنوز تیر دوشاخه‌ای که بر چشم‌های اسفندیار نشسته است پیش چشمم است و خودم را می‌بینیم، نوجوانی هشت‌نُه ساله که زیر پنجره اتاق نشسته‌ام‌ و حیرت‌زده، نور خورشید از پشت سرمی‌تابد بر کاغذ کتابی که تمام سینه‌ام را پر کرده و اسبی سیاه که روی دوپا بلند شده و مردی با چشم‌های خون‌چکان می‌خواهد دودستی تیری را از دو چشمش بیرون بکشد؛ سال‌ها می‌گذرد... تا می‌رسم به «خوشه‌های خشم»؛ ایامی که با ولع رمان می‌خواندم و در جاده‌ها با خانواده خود در کامیونی همراه بودم. چند فصل از رمان را خوانده بودم که نمایش رادیویی آن شروع شد. لذت خواندن و گوش‌کردن توامان به نمایش آن در تاریکی شب‌ها هرگز از یادم نمی‌رود.

در این بین، آثاری بودند که مرا حیرت‌زده کردند: «تذکرةالاولیا»ی عطار. داستانی است ناب از مردانی دست‌نیافتنی. هر فصل کتاب به یکی از بزرگان قله عرفان می‌پردازد. کراماتی که از این مردان شاهدیم واقعا جای حیرت دارد. عطار بی‌مثل و مانند است. کتابی که هرگز کهنه نمی‌شود و هر کاغذش نوری است که بر تاریکی می‌تابد. دوم «ژنرال ارتش مُرده» نوشته اسماعیل کاداره؛ رمانی جنگی که در ایران خیلی دیده نشد.
شخصیتِ دوست‌داشتنی من در ادبیات، سانتیاگوی «پیرمرد و دریا»ی همینگوی است؛ پیرمردی که بزرگ‌ترین نیزه‌ماهی دریا را صید می‌کند. خلوت سانتیاگو و تجربه‌ای که این پیرمرد به تنهایی از سر می‌گذارند واقعا یک مکاشفه است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

گوته بعد از ترک شارلوته دگرگونی بزرگی را پشت سر می‌گذارد: از یک جوان عاشق‌پیشه به یک شخصیت بزرگ ادبی، سیاسی و فرهنگی آلمان بدل می‌شود. اما در مقابل، شارلوته تغییری نمی‌کند... توماس مان در این رمان به زبان بی‌زبانی می‌گوید که اگر ناپلئون موفق می‌شد همه اروپای غربی را بگیرد، یک‌ونیم قرن زودتر اروپای واحدی به وجود می‌آمد و آن‌وقت، شاید جنگ‌های اول و دوم جهانی هرگز رخ نمی‌داد ...
موران با تیزبینی، نقش سرمایه‌داری مصرف‌گرا را در تولید و تثبیت هویت‌های فردی و جمعی برجسته می‌سازد. از نگاه او، در جهان امروز، افراد بیش از آن‌که «هویت» خود را از طریق تجربه، ارتباطات یا تاریخ شخصی بسازند، آن را از راه مصرف کالا، سبک زندگی، و انتخاب‌های نمایشی شکل می‌دهند. این فرایند، به گفته او، نوعی «کالایی‌سازی هویت» است که انسان‌ها را به مصرف‌کنندگان نقش‌ها، ویژگی‌ها و برچسب‌های از پیش تعریف‌شده بدل می‌کند ...
فعالان مالی مستعد خطاهای خاص و تکرارپذیر هستند. این خطاها ناشی از توهمات ادراکی، اعتماد بیش‌ازحد، تکیه بر قواعد سرانگشتی و نوسان احساسات است. با درک این الگوها، فعالان مالی می‌توانند از آسیب‌پذیری‌های خود و دیگران در سرمایه‌گذاری‌های مالی آگاه‌تر شوند... سرمایه‌گذاران انفرادی اغلب دیدی کوتاه‌مدت دارند و بر سودهای کوتاه‌مدت تمرکز می‌کنند و اهداف بلندمدت مانند بازنشستگی را نادیده می‌گیرند ...
هنر مدرن برای او نه تزئینی یا سرگرم‌کننده، بلکه تلاشی برای بیان حقیقتی تاریخی و مقاومت در برابر ایدئولوژی‌های سرکوبگر بود... وسیقی شوئنبرگ در نگاه او، مقاومت در برابر تجاری‌شدن و یکدست‌شدن فرهنگ است... استراوینسکی بیشتر به سمت آیین‌گرایی و نوعی بازنمایی «کودکانه» یا «بدوی» گرایش دارد که می‌تواند به‌طور ناخواسته هم‌سویی با ساختارهای اقتدارگرایانه پیدا کند ...
باشگاه به رهبری جدید نیاز داشت... این پروژه 15 سال طول کشید و نزدیک به 200 شرکت را پایش کرد... این کتاب می‌خواهد به شما کمک کند فرهنگ برنده خود را خلق کنید... موفقیت مطلقاً ربطی به خوش‌شانسی ندارد، بلکه بیشتر به فرهنگ خوب مرتبط است... معاون عملیاتی ارشد نیروی کار گوگل نوشته: فرهنگ زیربنای تمام کارهایی است که ما در گوگل انجام می‌دهیم ...