رمان «کوری» [blindness] نوشته ژوزه ساراماگو  با ترجمه مهدی غبرایی توسط نشر مرکز به چاپ پنجاه و یکم رسید.

کوری» [blindness] نوشته ژوزه ساراماگو

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، چاپ اول این‌ترجمه سال ۱۳۷۹ به بازار نشر آمد و حالا نسخه‌های چاپ پنجاه‌ویکمش در کتابفروشی‌ها عرضه شده‌اند.

این‌کتاب، اثر شناخته‌شده نویسنده نامدار و برنده نوبل پرتغالی است که برای اولین‌بار در سال ۱۹۹۵ منتشر شد. داستان این‌رمان درباره کوری آدم‌هاست و با کورشدن تعدادی از مردم یک‌شهر شروع می‌شود. آن‌ها کور نشده‌اند و چشمشان سالم است اما نمی‌توانند چیزی ببینند. در ادامه همه افرادی که این‌گونه کور شده‌اند، گردآوری و در یک محل جمع می‌شوند.

از «کوری» ترجمه‌های زیادی در ایران ارائه شده که ترجمه غبرایی یکی از ترجمه‌های موفق است و به‌طور مرتب توسط نشر مرکز تجدیدچاپ شده است.

این‌رمان را در حکم یک‌موعظه می‌دانند؛ موعظه‌ای درباره رعایت و مراعات‌کردن. ساراماگو در این‌رمان دنیای آدم‌های کورشده و سراسر سفید را روایت می‌کند و در کنار این‌روایت به‌دنبال چهره‌ای نجات‌بخش و مسیحایی می‌گردد.

چاپ پنجاه و یکم این‌کتاب با ۳۶۸ صفحه و قیمت ۷۶ هزار و ۵۰۰ تومان عرضه شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

او «آدم‌های کوچک کوچه»ــ عروسک‌ها، سیاه‌ها، تیپ‌های عامیانه ــ را از سطح سرگرمی بیرون کشید و در قامت شخصیت‌هایی تراژیک نشاند. همان‌گونه که جلال آل‌احمد اشاره کرد، این عروسک‌ها دیگر صرفاً ابزار خنده نبودند؛ آنها حامل شکست، بی‌جایی و ناکامی انسان معاصر شدند. این رویکرد، روایتی از حاشیه‌نشینی فرهنگی را می‌سازد: جایی که سنت‌های مردمی، نه به عنوان نوستالژی، بلکه به عنوان ابزاری برای نقد اجتماعی احیا می‌شوند ...
زمانی که برندا و معشوق جدیدش توطئه می‌کنند تا در فرآیند طلاق، همه‌چیز، حتی خانه و ارثیه‌ خانوادگی تونی را از او بگیرند، تونی که درک می‌کند دنیایی که در آن متولد و بزرگ شده، اکنون در آستانه‌ سقوط به دست این نوکیسه‌های سطحی، بی‌ریشه و بی‌اخلاق است، تصمیم می‌گیرد که به دنبال راهی دیگر بگردد؛ او باید دست به کاری بزند، چراکه همانطور که وُ خود می‌گوید: «تک‌شاخ‌های خال‌خالی پرواز کرده بودند.» ...
پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...