در غرب خبری نیست [Im Westen nichts Neues یا All Quiet on the Western Front]. رمانی از اریش ماریا رمارک1 (1898-1970)، نویسنده‌ی آلمانی که در 1929 انتشار یافت.

در غرب خبری نیست [Im Westen nichts Neues یا All Quiet on the Western Front] اریش ماریا رمارک

این نخستین موفقیت جهانی نویسنده، گواهی یک سرباز ساده‌ی آلمانی درباره‌ی جنگ جهانی اول است: گزارشی است که با عریانی رقت‌انگیزی، بدون پیرایه‌های سخنوری یا تفکرات فلسفی و ظاهراً تهی از روح انتقادی بیان می‌شود. ولی در واقع دغدغه‌ی مخالفت با نظامی‌گری بر این گزارش محترمانه‌ی سرشار از حساسیت و بسیار گویا حاکم است: جنگ از هرگونه خمیرمایه‌ی عظمت و نجابت عاری است. جنگ اندوه‌زا، ملال‌آور، زاده‌ی زبونی و دهشت است و چیزی جز قتل‌عام نیست. در بعضی از جزئیات می‌توان رمارک را، به سبب آنکه خود را به دست رمانتیسم بیمارگونه‌ای می‌سپارد تا از آن سمبولیسمی مبهم حاصل کند، مورد انتقاد قرار داد، مثل صحنه‌ی بمباران قبرستان. از لحاظ ادبی بهترین قسمت‌ها صفحات مربوط به: افزایش‌یافتن ناگهانی حساسیت حواس جنگجو زیر بمباران، غریزه‌ی صیانت نفس، تماس تنگاتنگ انسان با زمین، توسل غریزی انسان به حیله و زرنگی به محض به‌خطرافتادن زندگی اوست. این صفحات اصیل‌ترین بخش و واقعی‌ترین مساهمت در کوشش جمعی بین‌المللی برای مشخص‌ساختن سیمای انسان در جنگ است.

مرتضی کلانتریان. فرهنگ آثار. سروش

1. Erich Maria Remarque

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...
مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...
گوته بعد از ترک شارلوته دگرگونی بزرگی را پشت سر می‌گذارد: از یک جوان عاشق‌پیشه به یک شخصیت بزرگ ادبی، سیاسی و فرهنگی آلمان بدل می‌شود. اما در مقابل، شارلوته تغییری نمی‌کند... توماس مان در این رمان به زبان بی‌زبانی می‌گوید که اگر ناپلئون موفق می‌شد همه اروپای غربی را بگیرد، یک‌ونیم قرن زودتر اروپای واحدی به وجود می‌آمد و آن‌وقت، شاید جنگ‌های اول و دوم جهانی هرگز رخ نمی‌داد ...
موران با تیزبینی، نقش سرمایه‌داری مصرف‌گرا را در تولید و تثبیت هویت‌های فردی و جمعی برجسته می‌سازد. از نگاه او، در جهان امروز، افراد بیش از آن‌که «هویت» خود را از طریق تجربه، ارتباطات یا تاریخ شخصی بسازند، آن را از راه مصرف کالا، سبک زندگی، و انتخاب‌های نمایشی شکل می‌دهند. این فرایند، به گفته او، نوعی «کالایی‌سازی هویت» است که انسان‌ها را به مصرف‌کنندگان نقش‌ها، ویژگی‌ها و برچسب‌های از پیش تعریف‌شده بدل می‌کند ...