رمان «دختر بروکلین» نوشته گیوم موسو با ترجمه عباس آگاهی به‌عنوان هشتادونهمین کتاب مجموعه پلیسی نقاب، توسط انتشارات جهان کتاب منتشر و راهی بازار نشر شد.

به گزارش مهر،‌ از گیوم موسو پیش از این‌، ترجمه رمان «دست سرنوشت» به‌عنوان سی‌ونهمین عنوان مجموعه «نقاب» با ترجمه همین مترجم چاپ شده است. «دست‌ سرنوشت» در سال ۲۰۱۱ و «دختر بروکلین» در سال ۲۰۱۶ چاپ شده است.

موسو یکی از پرخواننده‌ترین نویسندگان امروز ادبیات پلیسی فرانسه است ولی دایره مخاطبانش فقط به کشورش محدود نمی‌شود چون آثارش تا به حال به ۴۰ زبان ترجمه شده و در کشورهای دیگر هم طرفدارانی دارد. تا به حال چندین اقتباس سینمایی هم از داستان‌های او ساخته شده است. «دست سرنوشت»، یک رمان پلیسی معاصر و امروزی محسوب می‌شد که در آن از عناصر و نشانه‌های امروزی جوامع بشری استفاده شده بود. این رمان، اثری دلهره‌آور است و منتقدان معتقدند برداشتی اصیل و سبک نگارشی نو داشت و داستانش مانند «دختر بروکلین» در آمریکا جریان داشت.

رمان «دختر بروکلین» ۶ فصل کلی دارد که به‌ترتیب عبارت‌اند از: «و او از دستم گریخت...»، «روز نخست/آموزش ناپدید شدن»، «روز دوم/ قضیه کلر کارلیل»، «روز سوم، صبح/ قضیه جویس کارلیل»، «روز سوم، بعد از ظهر/نگهبانان ظلمت» و «دنیا به دو قسمت تقسیم می‌شود».

در این‌رمان موسو نگاهش به جغرافیای فرانسه و آمریکا و عملکرد سیاسی این‌دوکشور را پیش روی مخاطب قرار داده است. این‌نویسنده در کتاب مذکورش از برخی مباحث علمی استفاده کرده که تذکر داده تخیلی نیستند؛ مثلا استفاده از دی.ان.ای حشرات در تحقیقاتی جنایی. داستان‌ «دختر بروکلین» درباره رافائل بارتلمی نویسنده کتاب‌های پلیسی است که پس از یک ازدواج ناموفق، با پسر خردسالش تئو،‌ زندگی می‌کند. بیماری تئو باعث می‌شود رافائل با پزشکی جوان و زیبا آشنا شود و این‌آشنایی به دلبستگی و عاشق‌شدنش می‌انجامد.

در ادامه داستان پزشک زیبا که آنا نام دارد، با اصرار رافائل که می‌خواهد از گذشته پررنج و مرموز عشقش آگاه شود، ناچار به پرده‌برداری از این‌گذشته می‌شود؛ گذشته‌ای که جنایت‌های هولناکی را در خود جا داده که درهای جهنم را به روی این‌دو باز می‌کند...

در قسمتی از این‌رمان می‌خوانیم:

خاطره فلورانس آن‌قدر برای او زنده بود که احتیاجی نبود به گذشته برگردد تا آن را دوباره مجسم کند. دوباره پرسید:

«آقای بارتلمی، چرا به فلورانس توجه پیدا کرده‌اید؟»

در لحظه‌ای که می‌خواستم جواب بدهم، کارادک نگاه هشداردهنده‌ای به من انداخت که درجا سکوت کردم. حق با او بود. بریجس روزنامه‌نگار کهنه‌کاری بود و خبرنگاران فراوانی زیر دستش بودند. کافی بود یک‌کلمه نامناسب از دهانم بیرون بیاید تا راز کلر برملا شود. بنابر این کمی فکر کردم و سپس گفتم:

«ما دلایل محکمی داریم که ثابت می‌کنند مرگ فلورانس تصادفی نبوده.»

آلن بریجس آهی کشید و گفت:

«آقایون، فکر می‌کنم به قدر کافی نقش بازی کرده‌ایم. توی حرفه ما، یکی می‌گیریم و یکی می‌دیم. من چیزی رو که می‌دونستم بهتون گفتم. حالا نوبت شماست. چه چیزی توی توبره‌تون دارید؟»

«من می‌تونم بهتون بگم که فلورانس در زمان مرگش، در مورد چه‌چیزی تحقیق می‌کرده.»

رئیس تحریریه مشت‌هایش را گره کرد، آن‌چنان که ناخن‌هایش در گوشت دستش فرو رفت. این موضوع برایش اهمیت داشت و نمی‌توانست آن را نشان ندهد. مارک احساس می‌کرد که توازن قوا به نفع ما می‌چربد و برای اطمینان خاطر او گفت:

«می‌دونید، آلن، ما در جبهه واحدی هستیم. جبهه جست‌وجوی حقیقت.»

این‌کتاب با ۳۰۰ صفحه، شمارگان ۵۵۰ نسخه و قیمت ۴۵ هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

ایده اولیه عموم آثارش در همین دوران پرآشوب جوانی به ذهنش خطور کرده است... در این دوران علم چنان جایگاهی دارد که ایدئولوژی‌های سیاسی چون مارکسیسم نیز می‌کوشند بیش از هر چیز خود را «علمی» نشان بدهند... نظریه‌پردازان مارکسیست به ما نمی‌گویند که اگرچه اتفاقی رخ دهد، می‌پذیرند که نظریه‌شان اشتباه بوده است... آنچه علم را از غیرعلم متمایز می‌کند، ابطال‌پذیری علم و ابطال‌ناپذیری غیرعلم است... جامعه‌ای نیز که در آن نقدپذیری رواج پیدا نکند، به‌معنای دقیق کلمه، نمی‌تواند سیاسی و آزاد قلمداد شود ...
جنگیدن با فرهنگ کار عبثی است... این برادران آریایی ما و برادران وایکینگ، مثل اینکه سحرخیزتر از ما بوده‌اند و رفته‌اند جاهای خوب دنیا مسکن کرده‌اند... ما همین چیزها را نداریم. کسی نداریم از ما انتقاد بکند... استالین با وجود اینکه خودش گرجی بود، می‌خواست در گرجستان نیز همه روسی حرف بزنند...من میرم رو میندازم پیش آقای خامنه‌ای، من برای خودم رو نینداخته‌ام برای تو و امثال تو میرم رو میندازم... به شرطی که شماها برگردید در مملکت خودتان خدمت کنید ...
رویدادهای سیاسی برای من از آن جهت جالبند که همچون سونامی قهرمان را با تمام ایده‌های شخصی و احساسات و غیره‌اش زیرورو می‌کنند... تاریخ اولا هدف ندارد، ثانیا پیشرفت ندارد. در تاریخ آن‌قدر بُردارها و جهت‌های گونه‌گون وجود دارد که همپوشانی دارند؛ برآیندِ این بُردارها به قدری از آنچه می‌خواستید دور است که تنها کار درست این است: سعی کنید از خود محافظت کنید... صلح را نخست در روح خود بپروران... همه آنچه به‌نظر من خارجی آمده بود، کاملا داخلی از آب درآمد ...
می‌دانم که این گردهمایی نویسندگان است برای سازماندهی مقاومت در برابر فاشیسم، اما من فقط یک حرف دارم که بزنم: سازماندهی نکنید. سازماندهی یعنی مرگ هنر. تنها چیزی که مهم است استقلال شخصی است... در دریافت رسمی روس‌ها، امنیت نظام اهمیت درجه‌ی اول دارد. منظور از امنیت هم صرفاً امنیت مرز‌ها نیست، بلکه چیزی است بسیار بغرنج‌تر که به آسانی نمی‌توان آن را توضیح داد... شهروندان خود را بیشتر شبیه شاگرد مدرسه می‌بینند ...
عدالت در یک جامعه پسادیکتاتوری چگونه باید تأمین شود؟... آلمان پیش از این نیز مجبور شده بود با بقایای حکومت دیکتاتوری هیلتر و جرائم آنها مواجه شود... آیا باید دست به پاکسازی ادارات دولتی از افرادی زد که با حکوت کمونیستی همکاری داشته‌اند؟... احکام بر اساس قانونی تنظیم می‌شدند که کمترین مجازات را مقرر کرده بود... رسیدگی به هتک حیثیت افراد در رژیم گذشته... بسیاری از اساتید و استادیاران به عنوان خبرچین برای اشتازی کار می‌کردند ...