تغییر گریزناپذیر است | الف


اُرهان پاموک نوشتن «آقای جودت و پسران» [Cevdet Bey and His Sons (Cevdet Bey ve Oğulları)] را که اولین رمانش بود، از بیست و دو سالگی آغاز کرد؛ میانه دهه هفتاد میلادی بود و این جوانِ ترکِ عاشقِ هنر، پس از یک دوره پرداختن به نقاشی به این نتیجه رسیده بود که این کار را کنار بگذارد. با این حال اما یقین داشت که سرنوشتش با کار هنری گره خورده، بنابراین قلم را جایگزین قلمو کرد و حاصل چهارسال نوشتن او شد رمانی هزار صفحه‌ای با عنوان آقای جودت و پسران.

اُرهان پاموک آقای جودت و پسران» [Cevdet Bey and His Sons (Cevdet Bey ve Oğulları)]

این از بخت‌یاری او بود که به دلیل برخورداری از تمکن مالی و با وجود داشتن خانواده‌ای پر جمعیت، توانست بدون مشکل و بی وقفه به نوشتن و خواندن بپردازد.

نخستين رمان پاموک، از جهانی سخن می‌‎گوید که تغییر در آن گریز ناپذیر می‌‎نماید، نویسنده راوی داستان سه نسل از یک خانواده متمول و پر جمعیت است که در یکی از مناطق اعیانی استامبول زندگی می‌‎کنند. رمان از سه بخش تشکیل شده که حدودا حد فاصل سالها ۱۹۰۵ تا ۱۹۷۰ را دربر می‌‎گیرد که در این مقطع زمانی ده‌ها شخصیت اصلی و فرعی در رمان حضور می‌یابند. بخش اول، در سالهای واپسین امپراتوري عثماني می‌‎گذرد و تا دوره مشروطیت دوم ادامه دارد. در این بخش نویسنده در خلال داستان خود راوی ورود مدرنیته به عثمانی و شکل گیری مقدمات جمهوری در ترکیه نوین است.

آقای جودت که پدرش به تازگی مرده، شغل پدری هیزم فروشی را به یک عمده فروشی چراغ روشنایی و ابزار و وسایل تبدیل می‌‎کند. بحث و جدل‌های جودت با برادرش نصرت که طیف روشنفکر و مخالف سلطنت را در جامعه نمایندگی می‌‎کند، نمادی است از چالش‌های موجود در جامعه البته در بعدی فراگیر. نصرت که در حال مرگ است از برادرش می‌‎خواهد که سرپرستی فرزندش را بپذیرد. این در حالی است که جودت در آستانه ازدواج با دختر یک پاشاست. دگرگونی‌های سیاسی تغییرات اجتماعی را نیز به دنبال دارد.

بخش دوم رمان در دهه ۱۹۳۰می گذرد، دورانی که ترکیه قدم به دوره جدیدی گذاشته و شخصیت‌های رمان نیز با دورانی جدیدی روبه رو شده‌اند. جودت که حالا ازدواج کرده و صاحب فرزند شده است کارهایش را به پسرانش رفیک؛ عمر و محی‌الدین واگذار کرده است.

بخش سوم رمان نیز چهل سالی به جلو آمده و به نسل سوم این خانواده می‌‎پردازد. در این بخش فرزند ش رفیک قهرمان اصلی داستان محسوب می‌‎شود و داستان در زمان معاصر (هنگام نوشتن رمان در دهه هفتاد) می‌‎گذرد، روزگاری که به لحاظ سیاسی با کودتای نظامیان همراه بوده است. اگر در بخش اول و دوم بحث نفوذ مدرنیته و گسترش آن و تلاش برای همراه شدن با آن مطرح است، در بخش سوم ماجرا به گونه‌ای شده که در آن ایده حفظ سنت‌ها مطرح است اینکه چگونه می‌‎توان در یک شرایط اعتدالی سنت‌ها را در روزگار مدرن حفظ کرد. با اینحال پاموک در جای جای رمان از تقابل فرهنگی شرق و غرب سخن گفته و نشان می‌‎دهد چگونه طبقه متمول و همچنین برخی از به ظاهر روشنفکران بسیار علاقمند هستند که ترکیه تا حد امکان به اروپا شبیه شود، حتی اگر شده در پوسته بیرونی خود.

بسیاری از نویسندگان در نخستین آثارشان، از گوشه‌های خاطرات و رخدادهای زندگی خود و یا از واقعیت‌های زندگی اطرا‌فیان خود بهره می‌‎گیرند؛ پاموک نیز به شکلی پررنگ زندگی خود و اطرافیانش را در رمانش منعکس کرده است. البته این ویژگی به عنوان یک خصوصیت تقریبا ثابت در بسیاری از آثار بعدی او نیز دیده می‌‎شود.

به هر حال علاوه بر جنبه ادبی و هنری احتمالا پاموک از چنین منظری نیز نگران واکنش پدرش بوده است: «(وقتی) نخستين رمانم «جودت‌بيك و پسران» را تمام كردم و نسخه تايپ‌شده‌اش را با دستي لرزان به پدرم دادم تا بخواند و نظرش را به من بگويد، نه‌تنها به اين دليل كه به ذوق و سليقه و انديشه‌اش اعتماد داشتم بلكه چون برخلاف مادرم با نويسنده‌شدنم مخالفت نكرده بود، برايم خيلي مهم بود كه تاييدش را بگيرم. آن هنگام پدرم با ما نبود، در جايي دور بود. بي‌صبرانه در انتظار بازگشتش ماندم. دو هفته بعد كه برگشت، دوان‌دوان رفتم و در را به رويش باز كردم. پدرم هيچ حرفي نزد، اما چنان در آغوشم گرفت كه فهميدم از رمانم خيلي خوشش آمده. چند لحظه سكوت كرديم. هر دو خيلي احساساتي شده بوديم. پس از مدتي پدرم اعتمادش را به من، يا به نخستين رمانم، با لحني اغراق‌آميز و پرهيجان به زبان آورد. پدرهاي ترك معمولا به پسران‌شان مي‌گويند: «روزي پاشا مي‌شوي.» پدرم آن روز حرف ديگري زد، گفت: «پسرم، تو حتما نوبل مي‌گيري!»

پاموک در این رمان مفصل ایده‌های گوناگونی را در ذهن پرورانده و در لایه‌های زیرین رمان به بسط و گسترش آن پرداخته اما محور اصلی داستان ،زندگی خانواده‌ای پرجمعیت و متمول در منطقه‌ای اعیان نشین در استامبول است. برخی منتقدان از این منظر آقای جودت و پسران را بسیار شبیه خانواده بودنبروک‌ها اثر توماس مان ارزیابی کرده‌اند. صرف نظر از پاره‌ای شباهت‌های محتوایی (در آن کتاب نیز توماس مان به شرح زندگی چند نسل از یک خانواده متمول پرداخته است)، شباهت‌های برون متنی این دو رمان نیز در نوع خود جالب است. به خصوص اینکه توماس مان نیز در دوره جوانی خود آن رمان را نوشت، رمان اولش بود و از زندگی خانوادگی و اطرافیان خود نیز بسیار مایه گرفته بود. البته برخلاف پاموک، توماس مان با واکنش خوبی از سوی خویشاوندان و آشنایانش که انعکاس تصویری از خود و زندگی شان را در این رمان ردیابی کرده بودند،روبرو شد.

آقای جودت و پسران» [Cevdet Bey and His Sons (Cevdet Bey ve Oğulları)]

آقای جودت و پسران همانند بسیاری از رمانهای اول، حکایت از به فعلیت رسیدن پتانسیل‌های نهفته در ذهن و روح نویسنده خود دارد؛ با خیل حرفهایی متنوعی که گویی تنها همین جا فرصت باز گفتن آنها را دارد. این ویژگی که بیش از هر چیز از غریزه و نیروی خلاقه او سر چشمه می‌‎گیرد؛ خصوصیاتی را برای این رمان به ارمغان آورده که بدین شکل در دیگر آثار پاموک نمی‌‎توان یافت. به عبارت روشن‌تر شاید آثار بعدی پاموک، قوام یافته‌تر جلوه کنند یا از ساختاری حساب شده‌تر برخوردار باشند، اما کمتر اثری تا این اندازه پر شور و از این نظر تأثیر گذار بوده‌اند.

شاید یکی از مهمترین دلایلی که اُرهان پاموک باوجود خلق آثار گوناگون و ستایش شده، همچنان آقای جودت و پسران را از دیگر رمانها بیشتر دوست می‌‎دارد در همین مسئله نهفته باشد. جالب اینکه بعدها وقتی پاموک با ترجمه و انتشار رمان قلعه سفید در اروپا شناخته شد و رفته رفته به شهرت و اعتبار جهانی رسید، برخی منتقدان، پس از ترجمه آقای جودت و پسران در اروپا، آن را کشفی ویژه در آثار پاموک محسوب کردند.

این درحالی ست که آقای جودت و پسران با اینکه برنده یکی از جوایز مهم روزگار خود (در میان آثار منتشر نشده) بود، به گفته خود پاموک پس از چند سال و به سختی توانست ناشری را که تمایل به چاپ آن داشته باشد پیدا کند.

به هر روی این رمان نقطه آغاز حرکت نویسنده‌ای بود که امروز به چهره‌ای جهانی بدل شده، نامدار ترین نویسنده ترک زبان که آثارش بیش از دوازده میلیون نسخه منتشر شده‌اند و البته با یک جایزه نوبل در کیسه، که براین اعتبار بسیار افزوده است.

آقای جودت و پسران در عین برخورداری از لایه‌های درونی غنی، رمانی است خواندنی و جذاب که می‌‎تواند چشم اندازی از تغییر و تحولات فرهنگی، اجتماعی و سیاسی کشور ترکیه را در یک صد سال گذشته پیش روی خواننده بگذارد. اغلب شخصیت‌های رمان آقای جودت و پسران با بحران هویت روبه رو هستند، چنانکه گویی نمادی ست از بحران هویتی آن دیار در یک صد سال گذشته؛ بحران هویتی که نه تنها دارای ابعاد فردی بلکه دارای ابعاد جمعی و فراگیرنیز هستند. پاموک با تمرکز روی بخشهایی از تاریخ سده اخیر ترکیه، چالش‌های عثمانی به عنوان کشوری با فرهنگ اسلامی / شرقی که به سمت ترکیه یعنی کشوری که قرار است فرهنگی سکولار و غربی داشته باشد در حرکت است و این دگرگونی بحرانی هویتی را پیش کشیده است. نه فقط روایتی کم بیش شخصی از آنچه بر این سرزمین گذشته ارائه می‌‎کند؛ بلکه آن را پشتوانه غنا بخشیدن به انگاره‌های درونی و شخصی رمان قرار داده است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...