رمان «خاله بازی» یک داستان زنانه است اما نمی توان تمام دغدغه نویسنده را پرداختن به مسائل صرف زنان دانست، بلکه رمان بیشتر بعد انسانی به خود می گیرد و این از جنبه های قوت این رمان است.

خاله بازی یک داستان زنانه است

فرشته احمدی منتقد و نویسنده در نشست نقد و بررسی کتاب «خاله بازی» نوشته بلقیس سلیمانی که در سرای اهل قلم برگزار شد، گفت: آثاری داستانی که توسط نویسندگان زن نوشته می شوند در دو گروه قرار می گیرند. آثاری که بر اساس دیدگاه های سنتی و کلاسیک در تقابل با دیدگاه‌های مردسالار پدید آمده‌اند و آثاری که زنان در آنها برجسته می شوند و از جنبه اجتماعی و روانشناختی بررسی می شوند که گاه این آثار جنبه اعتراف نوشت به خود می گیرند.

وی تصریح کرد: برای نسل من نوشتن از برخی از موضوعات که حالت اعتراف گونه دارد، یک نوع جسارت و هنجارگریزی محسوب می شود، اما برای نسل های بعد شاید چنین جسارت ها خنده دار یاشد.

نویسنده مجموعه داستان «سارای همه»، افزود: بلقیس سلیمانی در رمان «خاله بازی» تمرکزش بر روی زن است و داستان های متعددی حول محور زن در این رمان شکل گرفته اند. البته برای من در نقد، جنبه اجتماعی این رمان برجسته تر است.

وی ادامه داد: شخصیت زن رمان «خاله بازی» از جایگاه روستایی حرکت می کند و تغییر جایگاه و طبقه اجتماعی می دهد. البته تداخل طبقات اجتماعی از نقاط قوت رمان محسوب می شود.

نویسنده مجموعه داستان «سارای همه» یادآور شد: در رمان های ایرانی کمتر شاهد بافت اجتماعی همانند «خاله بازی» هستیم. در این رمان شاهد قشر آدم‌های بینابین و میانی هستیم ، گروه مهمی از طبقات اجتماعی که در رمان خیلی از آنها صحبت نمی‌شود و پا در هوا و معلق باقی می‌مانند. احمدی این طبقه را نقطه عطف داستان نامید که نویسنده در باره آنها سکوت کرده است.

احمدی رمان «خاله بازی» را یک اثر قصه گو عنوان کرد و افزود: داستان اصلی این رمان براساس زندگی زنی نازاست که در چند مسیر عاطفی قرار می گیرد و نازایی او موجب می شود پای زنان دیگری نیز به زندگی همسر او باز شود.

وی ادامه داد: نمونه رمان «خاله بازی» را ادبیات داستانی نداریم، اما نویسنده آن گونه که باید نتوانسته از پس قصه های متعدد این رمان برآید و در پایان کتاب نیز شاهد این موضوع هستیم.

احمدی، شلوغی و تعدد شخصیت ها در رمان «خاله بازی» را از ضعف های این رمان دانست و ادامه داد: در اوایل رمان با شخصیتی به نام حمیرا آشنا می شویم، اما این شخصیت در طول رمان حضور کمرنگی دارد، تا در نهایت رمان با ایمیل های که حمیرا به راوی می زند به پایان می رسد، شاید لازم باشد شاهد عکس العمل و اتفاقاتی در رمان بودیم که شخصیت حمیرا بیشتر برای ما ساخته می شد.

احمدی رمان «خاله بازی» را از نظر ساختن و توصیف فضای روستایی در مقایسه با رمان بازی «آخر بانو» بسیار ضعیف خواند و ادامه داد: در رمان «بازی آخر بانو»، نویسنده با تغیر لهجه فضا را برای مخاطب می ساخت، اما در این رمان روستا به گونه ای توصیف شده که به همراه راوی داریم به یکی از شهرک های اطراف می رویم.

این منتقد یادآور شد : در رمان «خاله بازی»، نویسنده اصلا دلیل ازدواج «مسعود» با زنی عامی را مشخص نمی کند و در طول رمان نیز شخصیت این زن برای مخاطب ساخته نمی شود.

وی افزود: در رمان «خاله بازی»، مسعود ، همسر ناهید، با تغیر نام او به ستاره، ضعف نازایی را به او گوشزد می کند. ناهید الهه باروری و زایش است اما دلیل تغیر نام هرگز برای مخاطب مشخص نمی شود.

احمدی یادآور شد: شخصیت های رمان «خاله بازی» از نظر روانشناختی ناقص هستند، چرا که در طول رمان هرگز برای مخاطب روشن نمی شود که شخصیت ها چه روندی را طی کرده اند.

کامران محمدی: فضاهای رمان خاله بازی، واقعی است
"کامران محمدی» نویسنده و منتقد نیز با اشاره به اهمیت بازی در 3 اثر داستانی سلیمانی گفت:نویسنده با تاکید بر مقوله بازی مخاطب را در طول رمان وا می دارد تا در پی جستجوی دلیل اهمیت بازی باشد.

محمدی با اشاره به دیدگاه «کوندرا» درباره شیوه های تفکر گفت: کوندرا شیوه های تفکر را بر 4 پایه می داند، تفکر دینی، فلسفی، علمی و ادبی که ابزار تفکر ادبی بر پایه تخیل است.

نویسنده مجموعه داستان «خدا اشتباه نمی کند» با بیان این مطلب که در رمان «خاله بازی» سلیمانی با مفهوم «بازی» پخته‌تر برخورد شده است به مقایسه دو رمان «بازی آخر بانو» و «خاله بازی» پرداخت و گفت: آنچه در رمان اول وجود دارد، باقی ماندن در سطح فمنیستی و روابط علی و معلولی است که برای یک دختر روستایی متفاوت، پدید می‌آید.

وی افزود: مفهوم بازی در آن رمان تفاوت اساسی با «خاله بازی» دارد. «بازی» در رمان اول، در حدی که دختری بازیچه مردان مختلف است، باقی می‌ماند. اما در «خاله بازی» نویسنده با تخیل بیشتر شخصیت‌ها به عمق بیشتری رسیده و به درون آنها نقب زده است.

این منتقد یادآور شد: تخیل انسان در موقعیت است که رمان را رمان می‌کند و سلیمانی در این امر موفق ظاهر شده است.

محمدی با نقل قولی از تامس‌‌آ.هریس، 4 نوع آدم را معرفی کرد: یکی آدمی که می‌گوید من خوبم، تو هم خوبی که وی در سطح مناسبی از سلامت روانی بسر می‌برد. دیگری که می‌گوید من خوبم، تو بدی، دیگری که من بدم، تو خوبی عقیده اوست و چهارمین گروه با تفکر «من بدم،تو هم بدی".
این داستان‌نویس، آدم‌های سلیمانی را متعلق به گروه چهارم ‌دانست.
"محمدی» از وی‍‍ژگی های خوب رمان ساختن محیط های واقعی در رمان که موجب نزدیکی مخاطب با اثر می شود، یاد کرد.


بلقیس سلیمانی: بازی برای من مفهوم خوشایندی دارد
در ادامه «بلقیس سلیمانی» وارد گفت‌وگو شد و درباره مفهوم"بازی» گفت: بازی برای من مفهوم خوشایندی دارد. از مفاهیم مرکزی ذهن من است. این مفهوم مرا یاری می‌کند که در برخورد با دنیا خودم را راضی کنم و دنیا را از این دریچه ببینم. این بازی، دنیا را برایم جعلی، ساختگی و مجازی معرفی می‌کند.

وی گفت:ساختار رمان همخوانی کاملی با مفهوم بازی دارد. من مفهوم بازی را در ذات رمان می‌دانم. این نگاه از جزمیت من به دنیا کاسته است و جهان و آدم‌ها را برایم خوشایند می‌کند.

سلیمانی در ادامه بخشی از فرآیند خلق رمان را از دست نویسنده هم خارج دانست و از «ساتر» نقل کرد: «گاهی جهنم را در دیگری می‌بینم. اما به گفته وی گاهی هم بهشت را در دیگری می‌بیند".

سلیمانی یادآور شد: بازی‌ها در قلمروهای جغرافیایی و دوره‌های مختلف تکرار می‌شود. گاهی فکر می‌کنم، در داستان خداوند داریم داستان روایت می‌کنیم و در این داستان بازیگرانی هستیم که می خواهیم بازی جدیدی خلق کنیم.

................ هر روز با کتاب ...............

پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...
در کشورهای دموکراتیک دولت‌ها به‌طور معمول از آموزش به عنوان عاملی ثبات‌بخش حمایت می‌کنند، در صورتی که رژیم‌های خودکامه آموزش را همچون تهدیدی برای پایه‌های حکومت خود می‌دانند... نظام‌های اقتدارگرای موجود از اصول دموکراسی برای حفظ موجودیت خود استفاده می‌کنند... آنها نه دموکراسی را برقرار می‌کنند و نه به‌طور منظم به سرکوب آشکار متوسل می‌شوند، بلکه با برگزاری انتخابات دوره‌ای، سعی می‌کنند حداقل ظواهر مشروعیت دموکراتیک را به دست آورند ...
نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...