چرا بچه‌‏ها باید آدامس بجوند | هم‌میهن


تأثیری که رژیم غذایی مدرن غربی بر سلامتی و تندرستی ما داشته است، دهه‌ها موضوع جار و جنجال بسیار بوده است؛ اخیراً به لطف دیدگاه تکاملی تأثیرگذار در این مورد، این موضوع بحث‌برانگیزتر شده است. زمانی که جنبش غذای ارگانیک آغاز شد، فرض بر این بود که شیوه‌های کشاورزی سنتی استاندارد است و ما با اتخاذ تکنیک‌های کشاورزی علمی برای تولید مواد غذایی بسیار فرآوری‌شده از آن فاصله گرفتیم. این را می‌توان خط شاهزاده چارلز نامید.

 دانیل لیبرمن [Daniel Lieberman] داستان بدن انسان» [The Story of the Human Body: Evolution, Health and Disease

اما همان‌طور که دانیل لیبرمن [Daniel Lieberman] می‌گوید، در پرتو تکامل، کشاورزی خود یک عمل بزرگ غیرطبیعی بود. درنهایت دیدگاه تکاملی باعث ایجاد سبک زندگی پارینه‌سنگی شده است، تلاشی برای بازگشت به روشی که قبل از اختراع کشاورزی در ۱۰هزار سال پیش زندگی می‌کردیم؛ زندگی کردن «آن‌گونه که تکامل در نظر گرفته است».

لیبرمن چنین‌ ساده‌سازی‌های نادرستی را تأیید نمی‌کند. تکامل، همان‌طور که او تأکید می‌کند، هیچ هدفی ندارد. آنچه درواقع تکامل می‌یابد به‌دلیل عوامل رقابتی است و درنتیجه همیشه کاری بدون هدف نهایی ادامه دارد. چهره‌های برجسته‌ای ازجمله دیوید آتنبرو و استیو جونز ژنتیک‌شناس، اظهار داشته‌اند که تکامل انسان اکنون متوقف شده است.

لیبرمن می‌گوید، این نمی‌تواند درست باشد: انسان‌ها همچنان درجات زیادی از تنوع ارثی را نشان می‌دهند و موفقیت باروری نیز متغیر است، بنابراین تکامل هنوز باید در حال وقوع باشد. او اظهار تأسف می‌کند که در بیشتر دوران حرفه‌ای خود به‌عنوان استاد زیست‌شناسی تکاملی انسان، این ایده‌ی قدیمی را تدریس می‌کرد که زیست‌شناسی انسان از عصر یخبندان به سختی تغییر کرده است.

سوال این است: اگر تکامل انسان ادامه دارد، برخلاف گذشته‌های دور، اکنون چه عواملی بر آن تأثیر می‌گذارد؟ مطالعات مربوط به ژن‌ها نشان می‌دهد که بیش از ۱۰۰ ژن از زمان شروع کشاورزی در ۱۰ هزار سال پیش، انتخاب مثبت نشان داده‌اند. جدای از ژن معروف تحمل لاکتوز که در شمال اروپا از صفر به نزدیک ۱۰۰ درصد افزایش یافته است، بیشتر ژن‌های دیگر هنوز مورد مطالعه قرار نگرفته‌اند. بااین‌حال بسیاری از آن‌ها احتمالاً مربوط به بیماری‌های عفونی هستند که با رشد جمعیت انسانی و زندگی نزدیک با حیوانات اهلی به وجود آمدند.

لبیرمن به‌طور مؤثر توضیح‌ می‌دهد که چرا ایده‌های ساده برای درک انسان‌ها کار نمی‌کنند. ما به‌طور خاص برای انجام یک کار طراحی نشده‌ایم، بلکه با شرایط مختلف سازگار هستیم. بنابراین پوست تیره در برابر اشعه‌ی ماوراء بنفش در مناطق استوایی محافظت می‌کند، اما به‌تدریج در آب و هوای شمالی از بین می‌رود، احتمالاً به این دلیل که نور ضعیف‌تر خورشید در آن نواحی، در پوست با رنگدانه‌های شدید سطوح ناکافی ویتامین دی را تولید می‌کند.

بدن به‌گونه‌ای طراحی شده است که برای انجام بسیاری از کارها به اندازه‌ی کافی خوب باشد، اما در هیچ‌یک از آن‌ها به‌صورت‌ تخصصی خوب نیست. و برخلاف سازه‌های مهندسی‌شده مانند پل‌ها و هواپیماها که به‌گونه‌ای طراحی شده‌اند که چندین برابر فشارهای واقعی را تحمل کنند، درصد خطای زیادی ندارد. بنابراین حیوانات تخصصی، سریع‌تر قوی‌تر هستند و قدرت بینایی یا شنوایی بهتری نسبت به انسان‌ها دارند که وقتی در محیط‌های طبیعی زندگی می‌کردیم چالش‌هایی را برای ما ایجاد می‌کرد.

لیبرمن پیشنهاد می‌کند که زندگی مدرن بین توانایی‌های طبیعی ما و استرس‌هایی که با آن روبه‌رو هستیم، با زندگی دور از ریشه‌های‌مان، بی‌تحرکی در تمام روز و خوردن غذاهای فوری و پرکالری، فاصله ایجاد کرده است.

رویکرد تکاملی باعث ایجاد برخی شگفتی‌های غیرمنتظره می‌شود. آب‌میوه‌های تازه به‌اندازه‌ی نوشیدنی کولا، ناسالم هستند. آن‌ها باعث افزایش قند می‌شوند، بنابراین بهتر است میوه‌های تازه را با فیبر اضافی آن بخورید. جویدن آدامس در دوران کودکی یک سرگرمی سالم است، البته اگر آدامس بدون قند باشد (دندان‌ها و فک‌ها به ورزش‌هایی نیاز دارند که رژیم‌های غذایی مدرن نمی‌توانند ارائه کنند).

لیبرمن معتقد است، با اتخاذ برخی از اصول رژیم غذایی یا سبک زندگی سرخپوستان می‌توانیم چیزی از سبک زندگی شکارچی-گردآورنده بیاموزیم. برای مثال، او یکی از مدافعان مشهور دویدن با پای برهنه است.

از آنجایی که کتاب او تماماً در مورد مبادله‌ی بین ویژگی‌های ناسازگار است، اما باید به این نکته اشاره کرد که درحالی‌که حرف‌های او صحیح است، اما کتاب می‌توانست مختصرتر باشد. در بحثِ طاعون چاقی، به‌نظر می‌رسد او قادر به مقاومت در برابر مطول‌گویی نیست که موضوع رایج امروزی ماست. با‌این‌حال باتوجه به افزایش افراطی رژیم‌های بی‌مصرف و تلاش‌های جدی برای اصلاح بیماری‌های سبک زندگی غربی، «داستان بدن انسان» [The Story of the Human Body: Evolution, Health and Disease] به‌عنوان یک راهنمای قابل اعتماد برای مشکلی است که در حال همه‌گیری است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...
در کشورهای دموکراتیک دولت‌ها به‌طور معمول از آموزش به عنوان عاملی ثبات‌بخش حمایت می‌کنند، در صورتی که رژیم‌های خودکامه آموزش را همچون تهدیدی برای پایه‌های حکومت خود می‌دانند... نظام‌های اقتدارگرای موجود از اصول دموکراسی برای حفظ موجودیت خود استفاده می‌کنند... آنها نه دموکراسی را برقرار می‌کنند و نه به‌طور منظم به سرکوب آشکار متوسل می‌شوند، بلکه با برگزاری انتخابات دوره‌ای، سعی می‌کنند حداقل ظواهر مشروعیت دموکراتیک را به دست آورند ...