کتاب «واقع نگری؛ چرا جهان را کژ می‌فهمیم» [Factfulness] اثر هانس رُزلینگ [Hans Rosling] در 378 صفحه با ترجمه علی کاظمیان، همرا با مقدمه‌ای به قلم مصطفی ملکیان به قیمت 70هزار تومان از سوی نشر کرگدن منتشر شد.

واقع نگری؛ چرا جهان را کژ می‌فهمیم [Factfulness] اثر هانس رُزلینگ [Hans Rosling]

به گزارش ایلنا، واقع‌نگری آخرین میراث هانس رُزلینگ، استاد برجسته‌ی سوئدی در حیطه‌ی سلامت عمومی، است. کتاب چند ماه پس از درگذشت رزلینگ به کوشش دو همکار سخت‌کوش او، پسر و عروسش، منتشر شد. رزلینگ در مقدمه‌ی این کتاب جسورانه، نخست نشان می‌دهد که ما آدمیان در فهم اوضاع جهان تا چه اندازه خطا می‌کنیم. او ابتدا مخاطب را به چالش شرکت در آزمونی برای سنجش میزان شناخت او از جهان دعوت می‌کند. آزمونی که چه‌بسا ما هم مثل اکثر مردم از آن نمره‌ی قبولی به دست نیاوریم. رزلینگ، شگفت‌زده از نتایج ضعیف مردم در پیمایش‌هایش، ابتدا چاره را در انتقال اطلاعات و داده‌ها به مردم می‌بیند، شروع می‌کند به سخنرانی‌های جذاب در اقصانقاط دنیا، و با مخاطبانش از بهبودهای قابل‌توجه در کیفیت زندگی انسان‌های کره‌یزمین طی دهه‌های اخیر سخن می‌گوید. اما دیری نمی‌پاید که درمی‌یابد این هم راه‌حل نهایی نیست. تصور نادرست ما از جهان عمیق‌تر از این حرف‌هاست. این کتاب درباره‌ی ریشه‌های بدفهمی نوع انسان نوشته شده است، غرایزی که میلیون‌ها سال به کار نیاکان ما می‌آمدند، اما حالا بسیاری از آنها بیش از آنکه یار شاطر باشند بار خاطرند و ما را به کج‌راهه‌ی بدفهمی درمی‌اندازند. رزلینگ درباره‌ی تصور نادرست نوع انسان سخن می‌گوید، چیزی که تخته‌بند زمان و مکان نیست. سوئدی و امریکایی و ایرانی نمی‌شناسد. اما واقع‌نگری برای ایرانِ امروز ما حرف‌های شنیدنی و ویژه‌ای دارد. گویی بخشی از رنجی که می‌بریم برآمده از ناهشیاری ما در قبال این غرایز کهن است.

در بخشی از مقدمه ملکیان بر این اثر آمده:

کتابِ واقع‌نگری: ده دلیل بر این‌که ما درباره‌یِ دنیا برخطاییم و وضع بهتر از آن است که گمان می‌کنید، نوشته‌یِ هانس رُسلینگ (Hans Rosling)، نمونه‌ای خوب از آثاری است که می‌توان آنها را در طبقه‌یِ حکمتِ عملی یا فلسفه در عمل یا برایِ عمل یا فلسفه‌یِ کاربردی یا کاربستی جای داد. این طبقه از آثار مفیدترین و ضروری‌ترین آثار برای نیل به زندگیی خوب، خوش، و ارزشمندند. از این رو، واقعیّتِ تلخ و اسف‌انگیز این است که نهادِ آموزش و پرورشِ کشورِ ما، به‌ویژه در پنج شش دهه‌یِ اخیر، یک‌سره فاقدِ این‌گونه آثار بوده است و تعلیم و تربیت‌یافتگان و برآمدگانِ این نهاد، فارغ از این‌که چه چیزهایی می‌دانسته یا نمی‌دانسته‌اند، قدرِ مسلّم این‌که از هنر و فنّ زندگی به‌کلّی بی‌اطّلاع بوده‌اند. امّا، خبرِ خوش این‌که چند سالی است که اقبالِ عمومی به این گونه آثار افزایشِ چشم‌گیر یافته است و نوشته‌هایی از این دست به زبانِ فارسی ترجمه شده و نشر یافته‌اند که کتابِ واقع‌نگری یکی از بهترینِ آنهاست.

این کتاب، چنانکه از عنوانِ فرعی‌اش پیدا است، ده دلیل اقامه و عرضه می‌کند دالّ بر اینکه ما درباره‌یِ وضع دنیایِ خود به خطا رفته‌ایم و به اشتباه افتاده‌ایم- اگرچه، به گمانِ من، در واقع، یک دلیل می‌آورد برایِ اثباتِ این‌که ما درباره‌یِ وضعِ دنیایِ انسانیِ خود در ده جهت و ده موضع مرتکبِ خطا و اشتباه شده‌ایم. نیز، مدّعی است که وضعِ دنیا بهتر از آن است که ما گمان میکنیم. پس، فقط خطاهایی را خاطرنشان می‌کند که تصوّرِ ما را از دنیا بدتر از واقعیّتِ خودِ دنیا کرده‌‌اند. بنابراین، اگر خطاهایی نیز مرتکب شده باشیم که، در نتیجه‌یِ آنها، تصوّری از دنیا پیدا کرده باشیم بهتر از واقعیّتِ خودِ دنیا، این کتاب متعرّضِ آنها نشده است. بعید نیست، بل بسیار محتمل است، که ما هم مرتکبِ خطاهایی شده باشیم که دنیا را از جهاتی بدتر از واقع نشانمان داده باشند و هم مرتکبِ خطاهایی دیگر که دنیا را از جهاتی دیگر بهتر از واقع جلوه داده باشند. به هر تقدیر، این کتاب فقط به خطاهایِ قسمِ اوّل می‌پردازد و درباره‌یِ خطاهایِ قسمِ دوّم اثباتاً و نفیاً سخنی نمی‌گوید و خاموش می‌ماند. شاید نویسنده‌یِ انسان‌دوست و دل‌سوزِ کتاب برای خطاهایِ قسمِ دوّم اصلاً مصداقی نیافته است؛ ولی، به هر حال، مسأله جایِ تأمّل دارد.

اگر به نادانسته‌ها و یا ناگفته‌های نویسنده کاری نداشته باشیم و توجّهِ خود را منحصراً به گفته‌هایِ او، در این کتاب، معطوف کنیم، می‌توانم گفت که من با همه‌یِ آنها موافقتِ تمام دارم و از خوانندگانِ عزیز می‌خواهم که، برای اصلاح و تصحیحِ داوری‌ها و تصمیم‌گیری‌هایِ خود، با دقّتِ هرچه بیشتر گفته‌هایِ او را بکاوند و به لوازمِ آنها ملتزم شوند و بمانند. در عینِ حال، بر آنم که در بابِ هریک از ده خطایِ مذکور در کتاب، که نویسنده آنها را عدمِ ضبط و مهارِ ده "غریزه" میداند، سخنی بیاورم.

................ هر روز با کتاب ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...