«تعالی اگو» ژان پل سارتر برای نخستین بار با ترجمه عادل مشایخی در ایران منتشر شد.

به گزارش ایبنا، کتاب «تعالی اگو» به انضمام مقدمه هستی و نیستی در سه فصل (دو فصل و یک نتیجه‌گیری) از سوی انتشارات ناهید منتشر شد.

کتاب «تعالی اگو» در فصل اول به نام «من و خویشتن» به «نظریه حضور صوری«من»»، «کوکیتو، به منزله آگاهی تأملی» و «نظریه حضور مادی «خویشتن» می‌پردازد. در فصل دوم با عنوان «تقویم اگو» به پنج فصل «حالت‌ها به منزله وحدت متعال آگاهی‌ها»، «تقویم کنش‌ها»، «کیفیت‌ها همچون وحدت انتخابی کیفیت‌ها»، «تقویم اگو به منزله قطب کنش‌ها، حالت‌ها و کیفیت‌ها» و ««من» و آگاهی در کوگیتو» اشاره می‌کند.

در بخش «نتیجه‌گیری» کتاب دو ضمیمه وجود دارد. عنوان ضمیمه یک «یکی از ایده‌های بنیادین پدیده‌شناسی هوسول: قصدیت» و ضمیمه دو «مقدمه هستی و نیستی؛ در جست‌وجوی هستی» است. ضمیمه دوم زیر فصل‌های «اندیشه پایدار»، «کوگیتوی «پیشاتأملی» و هستی «مدرِک»»، «هستی امر «ادراک شده»، «برهان هستی شناختی» و «هستی در خود» را دربردارد.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم: «نظریه‌پردازان چپ افراطی گاهی اوقات بر پدیده‌شناسی خرده گرفته‌اند که گونه‌ای ایدئالیسم است و واقعیت را در سیلاب ایده‌ها غرق می‌کند. اما اگر ایدئالیسم فلسفه بدون شر آقای برونشویگ باشد، اگر ایدئالیسم فلسفه‌ای باشد که تلاشش برای هضم و جذب ذهنی هیچ‌گاه به مقاومت بیرونی برنمی‌خورد، فلسفه‌ای که در آن رنج و گرسنگی و جنگ در گونه‌ای فرایند کند وحدت بخشیدن ایده‌ها رقیق می‌شوند، هیچ چیز نامنصفانه‌تر از این نیست که پدیده‌شناسان را ایدئالیست بخوانیم. برعکس، قرن‌هاست که در فلسفه جریانی تا بدین پایه رئالیست را شاهد نبوده‌ایم. پدیده‌شناسان دوباره انسان را غرق جهان کرده‌اند و به اضطراب‌ها و رنج‌های او و همچنین به شورش‌هایش تمام سنگینی‌شان را بازگردانده‌اند. متأسفانه، تا وقتی «من» ساختار آگاهی باقی بماند، همچنان می‌توان بر پدیده‌شناسی خرده گرفت که یک «آموزه-پناهگاه» است و قطعه‌ای از انسان را از جهان بیرون می‌کشد و با این کار توجه را از مسایل حقیقی منحرف می‌کند.

به نظر من این خرده‌گیری ناموجه خواهد شد اگر اگو به هستنده‌ای دقیقاً معاصر جهان تبدیل شود که وجودش همان ویژگی‌های ذاتی جهان را دارد. همواره به نظر من چنین است که فرضیه کار-پیش‌بری به ثمربخشی ماتریالیسم تاریخی به هیچ وجه نیازی به فرض پوچی که عبارت است از ماتریالیسم متافیزیکی ندارد. در واقع، برای این‌که شبه ارزش‌های ذهنی محو شوند و اخلاق دوباره در واقعیت بنیان پیدا کند، هیچ ضرورتی ندارد که ابژه بر سوژه مقدم باشد. کافی‌ست که [اگو] معاصر جهان باشد و دوگانگی سوژه-ابژه، که دوگانگی‌ای صرفاً منطقی است، برای همیشه میان دلمشغولی‌های فلسفی ناپدید شود. جهان [اگو] را، و [اگو] جهان را نیافریده است، بلکه هر دو ابژه‌هایی برای آگاهی مطلق و غیرشخصی‌اند، و با این آگاهی‌ست که اگو و جهان با یکدیگر در پیوند قرار می‌گیرند. برای بنیان نهادن یک اخلاق و سیاست مطلق ایجایی به نحو فلسفی، به چیزی بیش از این نیاز نیست.»

در ضمیمه دوم این کتاب می‌خوانیم: «اندیشه مدرن یا تقلیل هستنده به سلسله‌ای از ظهورها که هستنده را نشان می‌دهند پیشرفت قابل ملاحظه‌ای کرده است. مقصود از این تقلیل از میان برداشتن دوگانگی‌هایی است که فلسفه را سردرگم کرده‌اند، و همچنین جایگزین کردن آن‌ها با یگانگی پدیدار. آیا در این راه توفیق یافته‌ایم؟»

کتاب «تعالی اگو» با ترجمه عادل مشایخی با شمارگان هزار و 100 نسخه در جلد سخت(گالینگور) به قیمت 12 هزار تومان از سوی انتشارات ناهید منتشر شده است.

زمانی که برندا و معشوق جدیدش توطئه می‌کنند تا در فرآیند طلاق، همه‌چیز، حتی خانه و ارثیه‌ خانوادگی تونی را از او بگیرند، تونی که درک می‌کند دنیایی که در آن متولد و بزرگ شده، اکنون در آستانه‌ سقوط به دست این نوکیسه‌های سطحی، بی‌ریشه و بی‌اخلاق است، تصمیم می‌گیرد که به دنبال راهی دیگر بگردد؛ او باید دست به کاری بزند، چراکه همانطور که وُ خود می‌گوید: «تک‌شاخ‌های خال‌خالی پرواز کرده بودند.» ...
پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...
من از یک تجربه در داستان‌نویسی به اینجا رسیدم... هنگامی که یک اثر ادبی به دور از بده‌بستان، حسابگری و چشمداشت مادی معرفی شود، می‌تواند فضای به هم ریخته‌ ادبیات را دلپذیرتر و به ارتقا و ارتفاع داستان‌نویسی کمک کند... وقتی از زبان نسل امروز صحبت می‌کنیم مقصود تنها زبانی که با آن می‌نویسیم یا حرف می‌زنیم، نیست. مجموعه‌ای است از رفتار، کردار، کنش‌ها و واکنش‌ها ...