کتاب «هابز» نوشته جورج مک‌دانلد راس با ترجمه سید مسعود آذرفام توسط نشر ققنوس منتشر شد.

به گزارش مهر، نسخه اصلی این‌کتاب در سال ۲۰۰۹ چاپ شده است.

تامس هابز یکی از فلاسفه مهم غرب است که در سال ۱۵۸۸ در روستایی از توابع ویلتشر متولد شد و در سال ۱۶۷۹ درگذشت. سرتیترهای مهم زندگی این فیلسوف که خود را بنیان‌گذار علم جدید سیاست می‌دانست، طبق فصل زندگی و آثار کتاب مورد نظر، از این‌قرار هستند: نخستین سال‌ها، خاندان کاوندیش، آموزگاری ارل دوم دونشر، آموزگاری جراوس کلیفتون، آموزگاری ارل سوم دونشر، آوارگی در پاریس، بازگشت به انگلستان، واپسین سال‌ها.

در طرح ذهنی هابز از کل فلسفه‌اش، این فلسفه نظامی بود که براساس منطق سامان یافته بود. نظام فکری هابز قرار بود شامل ۳ جلد مستقل بشود: در باب جسم، در باب انسان و درباب شهروند. او درباب شهروند را نوشت و سپس مدت‌ها بعد، دو جلد دیگر را نوشت. جورج مک‌دانلد راس در کتابی که درباره «هابز» نوشته، فلسفه این اندیشمند را به همین‌ترتیبی که نام برده شد،‌ بررسی کرده است.

تامس هابز یکی از بنیان‌گذاران اندیشه مدرن و یکی از مهم‌ترین فلاسفه قرن هفدهم است. با وجود این‌که امروز او را بیشتر به‌خاطر فلسفه سیاسی و کتاب «لویاتان» (مهم‌ترین اثرش) می‌شناسند، جورج مک‌دانلد راس تلاش کرده در کتاب خود، با یک شرح مقدماتی، کلیت آرا و دستگاه فکری این فیلسوف را به‌صورت منسجم ترسیم و تشریح کند.

مولف کتاب، ابتدا نظریه شناخت هابز را که شالوده کل نظام فلسفی اوست، تشریح کرده و سپس ماده‌باوری این فیلسوف را بررسی می‌کند. این مساله، موضوع اصلی درباب جسم است. هابز پس از آن‌که به نظر خودش با موفقیت اثبات کرد که تنها چیزی که وجود دارد، اشیای مادی است، به ارائه شرحی ماده‌باورانه از روان‌شناسی انسان پرداخت. جورج مک‌دانلد راس پس از بررسی این‌مباحث که به آن‌ها اشاره شد، به تبیین هابز از این مساله می‌پردازد که چگونه انسان‌های خودخواه اما آسیب‌پذیر گرد هم می‌آیند تا جامعه مدنی را شکل دهند. نظر هابز درباره دین،‌ در کل آثارش به چشم می‌آید که مولف کتاب پیش‌رو، یک فصل مجزا را در کتابش به آن اختصاص داده است.

کتاب «هابز» ۷ فصل اصلی دارد که عناوین‌شان به‌ترتیب عبارت است از: «زندگی و آثار»، «نظریه شناخت»، « ماده‌باوری»، «انسان»، «جامعه»، «دین» و «تاثیر هابز».

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

هابز در نسخه انگلیسی می‌نویسد این فرامین زمانی به‌درستی قانون خوانده می‌شوند که کلام خدا تلقی شوند. اما این گفته او چندان صادقانه نیست، زیرا او فقط کتاب مقدس را به‌عنوان کلام خدا می‌پذیرد، حال آن‌که قوانین طبیعی او مندرج در آن نیستند. در عبارت فوق واژه درخور توجه «قضیه» است، که از اصطلاحات هندسه به حساب می‌آید. در هندسه، قضایا گزاره‌هایی هستند که از اصول موضوعه‌ای بنیادین‌تر مشتق می‌شوند، اما به نظر می‌رسد که آنچه در این‌جا مد نظر هابز است، نه قضایا که اصول موضوعه است. پیش‌تر دیدیم که هابز باور دارد بنیان‌گذار علم جدید سیاست است، علمی که همچون هندسه اقلیدسی می‌تواند به مدد قیاس منطقی از اصول موضوعه پیشینی بسط یابد. او برای این‌که به چنین علمی دست یابد به پاره‌ای اصول موضوعه نیاز دارد و این اصول را از قوانین طبیعی به دست می‌آورد. اما در سرتاسر فلسفه هابز تنشی وجود دارد بین پافشاری تجربه‌گرایانه او بر این امر که کل مواد دانش ما از تجربه حسی کسب می‌شوند، و اصرار عقل‌باورانه‌اش مبنی بر این‌که ما از حقایق ضروری آگاهیم، حتی اگر این حقایق در نهایت صرفا مبتنی بر تعاریف الفاظی باشند که به نحوی دلبخواهانه انتخاب و اطلاقشان کرده‌ایم.

هابز بین قانون طبیعی و حق طبیعی تمایز می‌نهد. فقط یک حق طبیعی وجود دارد که هابز آن را در آغاز فصل ۱۴ لویاتان بدین ترتیب توصیف می‌کند:

«حق طبیعی آزادی‌ای است که هر انسانی از آن برخوردار است تا به میل و اراده خویش قدرت خود را برای حفظ طبیعت خویش به کار بَرَد و به تبع آن هر کاری را که مناسب‌ترین وسیله برای رسیدن به آن هدف تصور می‌کند انجام دهد.»

این حق رفتار خودخواهانه افراد در وضع طبیعی را توجیه می‌کند و چنان‌که خواهیم دید تا زمانی باقی می‌ماند که این وضع ملغی شود. اما همچنین نخستین قانون طبیعی از همین حق نشئت می‌گیرد:

«وضع بشر... وضعیت جنگ همه علیه همه است و از این رو همگان تابع عقل خویش‌اند. و می‌توانند برای صیانت از حیات خود در مقابل دشمنان خویش از هر چیزی که مفید افتد بهره جویند؛ در نتیجه، در چنین وضعی همه انسان‌ها نسبت به هر چیزی، حتی نسبت به جسم و جان یکدیگر، صاحب حق‌اند. بنابراین تا زمانی که حق طبیعی هر کس نسبت به هر چیز به این معنا ادامه داشته باشد، هیچ‌کس، هرقدر هم نیرومند، نمی‌تواند از امنیت لازم برخوردار باشد. در نتیجه یکی از احکام یا قواعد کلی عقل این است که هرکسی تا آن‌جا که به دست یافتن به صلح امیدوار است باید برای آن بکوشد؛ و زمانی که نتواند به صلح دست یابد، می‌تواند از همه وسایل و امکانات لازم برای دفاع بهره گیرد.»

این‌کتاب با ۲۵۴ صفحه، شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۲۸ هزار تومان منتشر شده است.

دختری نوجوان، زیبا و در آستانه‌ بلوغ است و به خاطر فقر خانواده‌اش در یک محله‌ بدنام زندگی می‌کند... خواهرش نیز یک زن بد نام است... با رسیدن به سن بلوغ باید کار خواهر بزرگترش را انجام دهد تا کمک خرج خانواده باشد... پسر یک راهب ریاکار بودایی است... عاشق میدوری می‌شود اما خجالت می‌کشد از اینکه عشقش را به میدوری اظهار کند؛ به‌رغم اینکه همانند سایر همبازیان خود به کار خواهر بزرگتر میدوری آگاه است ...
تمایل به مبادله و خرید و فروش انگیزه‌های غریزی در انسان‌ها نیست، بلکه صرفاً پدیده‌ای متاخر است که از اروپای قرن 16 آغاز می‌شود... بحران جنگ جهانی اول، رکود بزرگ و جنگ جهانی دوم نتیجه عدم تعادل بین آرمان بازار و رفاه اجتماعی و ناتوانی هرگونه ضدجنبش اجتماعی، نظیر سوسیالیزم و کمونیزم، برای کاهش تنش‌ها بود... تاریخ انگلیس، از جنبش حصارکشی در قرن شانزدهم تا لغو قانون حمایت از فقرا در 1834، تاریخ کالایی سازی جامعه و طبیعت است... نئولیبرال‌ها و فاشیست‌ها همچنان مشغول آرمانشهر بازارند! ...
سنت حشره‌شناسی در ایران به دانشکده‌های کشاورزی پیوند خورده و خب طبعا بیشتر پژوهشگران به مطالعه حشرات آفت می‌پردازند... جمله معروفی وجود دارد که می‌گوید: «ما فقط چیزهایی را حفاظت می‌کنیم که می‌شناسیم»... وقتی این ادراک در یک مدیر سازمانی ایجاد شود، بی‌شک برای اتخاذ تصمیمات مهمی مثل سم‌پاشی، درختکاری یا چرای دام، لختی درنگ می‌کند... دولت چین در سال‌های بعد، صدها هزار گنجشک از روسیه وارد کرد!... سازمان محیط زیست، مجوزهای نمونه‌برداری من در ایران را باطل کرد ...
چه باور کنید و چه نکنید، خروج از بحران‌های ملی نیز به همان نظم و انضباطی نیاز دارند که برای خروج از بحران‌های شخصی نیاز است... چه شما در بحران میانسالی یا در بحران شغلی گرفتار شده باشید و چه کشور شما با کودتا توسط نظامیان تصرف شده باشد؛ اصول برای یافتن راه‌حل خروج از بحران و حرکت روبه جلو یکسان است... ملت‌ها برای خروج از تمامی آن بحران‌ها مجبور بودند که ابتدا در مورد وضعیت کنونی‌شان صادق باشند، سپس مسئولیت‌ها را بپذیرند و در نهایت محدودیت‌های‌شان را کنار بزنند تا خود را نجات دهند ...
در ایران، شهروندان درجه یک و دو و سه داریم: شهرنشینان، روستانشینان و اقلیت‌ها؛ ما باید ملت بشویم... اگر روستاییان مشکل داشته باشند یا فقیر باشند؛ به شهر که می‌روند، همه مشکلات را با خود خواهند برد... رشدِ روستای من، رشدِ بخش ماست و رشدِ شهرستانِ ما رشد استان و کشور است... روستاییان رأی می‌دهند، اهمیت جدولی و آماری دارند اهمیت تولیدی ندارند! رأی هم که دادند بعدش با بسته‌های معیشتی کمکشان می‌کنیم ولی خودشان اگر بخواهند مولد باشند، کاری نمی‌شود کرد... اگر کسی در روستا بماند مفهوم باختن را متوجه ...