نشست نقد و بررسی کتاب «شهر از نو» [The resilient city : how modern cities recover from disaster] در شهر کتاب بهشتی (بخارست) و با حضور مترجم کتاب، منتقدان و علاقه‌مندان به موضوع روایت و شهرسازی برگزار شد. این کتاب با عنوان فرعی «شهرها با کدام روایت از پس فاجعه برمی‌آیند» هشت مقاله و نویسندگان مختلفی دارد و نوید پورمحمدرضا آن را ترجمه کرده و اخیراً به همت نشر اطراف منتشر شده است.

در ابتدای برنامه علی‌اصغر محمدخانی، معاون فرهنگی موسسه‌ی شهر کتاب، به معرفی کتاب شهر از نو پرداخت و گفت «همیشه در طول تاریخ تمام ساکنان شهرها با فاجعه‌‌هایی روبه‌رو بوده‌اند و بلایایی مثل جنگ‌ها، زلزله‌ها، سیل‌ها و آسیب‌های مختلف را می‌شناسند. کتاب شهر از نو هشت مقاله دارد که مقاله‌های اول و آخر آن نظری‌اند و مقاله‌های دیگر به صورت موردی به بلایا و آسیب‌های مختلف در شهرهای دنیا می‌پردازند. شیکاگو، سان‌فرانسیسکو، نیویورک، برلین، ورشو، گرنیکا و… از این دست شهرها هستند. ارتباط بین روایت و شهرسازی در کتاب شهر از نو به خوبی مطرح می‌شود. می‌توان گفت مسئله‌ی تاب‌آوری شهر و ساکنان آن در مقابل فاجعه از مباحث مهم این کتاب است و به ویژگی‌های تاب‌آوری عاطفی و تاب‌آوری فرهنگی به خوبی پرداخته می‌شود.»

شهر از نو [The resilient city : how modern cities recover from disaster]

در ادامه‌ی این جلسه مترجم کتاب شهر از نو درباره‌ی کتاب گفت «شاید بتوان نقطه‌ی عزیمت این کتاب را ذیل ایده‌‌ای کلی تعریف کرد؛ در پانزده بیست سال گذشته عنوان جدیدی در مطالعات شهری مطرح شده است. ظهور ایده‌ی شهرسازیِ روایتی در برابر شهرسازیِ تکنوکراتیک از مباحث مهم سال‌های اخیر است. تا دهه‌ی شصت و هفتاد میلادی برنامه‌ریزی شهری تکنوکراتیک دست بالا را داشت و عموما طرح‌های شهری برآمده از همین گفتمان تکنوکراتیک‌ بودند. اما شهرسازی روایتی که ریشه‌اش به اواخر دهه‌ی هشتاد میلادی برمی‌گردد، قرار نیست جایگزین شهرسازی تکنوکراتیک شود یا حتی ادعا کند نگاه تکنوکراتیک نگاه ناکارآمدی است، بلکه روی نابسنده بودن نگاه تکنوکراتیک تاکید می‌کند. وقتی پای فاجعه در میان باشد این موضوع پررنگ‌تر هم می‌شود. نویسندگان این کتاب معتقدند یک تلقی رایج در مواجهه با فاجعه و ویرانی و آسیب و خسارت در شهرها وجود دارد که نحوه‌ی مقابله با فاجعه را مدیریتی‌-مهندسی می‌داند؛ یعنی فرض بر این است که در قالب چرخه‌ی امداد و نجات، ترمیم و بازسازی شهرها می‌توانند بحران را پشت سر بگذارند و دوباره به حال عادی بازگردند. اما مضمون مشترک مقاله‌های این کتاب این است که این چرخه‌ی سه‌گانه برآمده از شهرسازی تکنوکراتیک است و ما با این چرخه شاید بتوانیم ریخت شهرها را پس از ویرانی و فاجعه ترمیم کنیم اما همه‌ی این‌ها کافی نیست.»

نوید پورمحمدرضا که دانشجوی دکترای شهرسازی است به مطالعه‌ی موردیِ شهر گرنیکا اشاره کرد و گفت «از ویژگی‌های شهر گرنیکا این است که این شهر توسط کسی ویران و بمباران شد که فردای ویرانی همین فرد مسئولیت بازسازی شهر را به عهده گرفت. اگر قرار باشد بازسازی گرنیکا را در معنای کالبدی کلمه و مثلا برپایی دوباره‌ی ساختمان‌ها در نظر بگیریم،‌ این بازسازی نمره‌ی قبولی می‌گیرد. نمونه‌ی گرنیکا به ما یادآوری می‌کند که چرخه‌ی بازسازی بلافاصله از فردای ویرانی به جریان می‌افتد اما مردم هیچ‌وقت تکلیف‌شان با این فاجعه روشن نشده است. برپایی دوباره‌ی ساختمان‌ها انگار به هیچ وجه مردم شهر را راضی نکرد. برای مردم گرنیکا گذشته هنوز نگذشته است. در گرنیکا با تاب‌آوری کالبدی روبه‌روییم. مردم امکان پیدا نکردند روایت‌های شخصی‌شان از فاجعه را بگویند و دردشان را بازتاب دهند. انگار روایت‌های شخصی مردم شهر مقابل تاب‌آوری کالبدی نمود چندانی نداشت و بی‌اهمیت انگاشته می‌شد. نویسندگان مقاله‌های کتاب اهمیت روایت‌های شخصی و جمعی در مواجهه با فاجعه را بازگو می‌کنند. البته این روایت‌های شخصی را صرفا یک کنش درمانی نمی‌دانند، بلکه از آن فراتر معتقدند اساسا بدون این روایت‌ها بازیابی شهر مقابل فاجعه نمی‌تواند شکل حقیقی‌اش را پیدا کند. چرخه‌ی سه‌گانه‌ی امداد و نجات، ترمیم و بازسازی نیاز به ضلع چهارمی هم دارد. ضلعِ یادآوری اگر نباشد، چرخه کامل نمی‌شود. منظور از یادآوری صرفاً ساختن یک یادمان توسط مدیران شهری نیست. اگر منظورمان از یادآوری را به ساختن یک یادمان توسط مدیران شهری تقلیل دهیم، این قسم یادآوری در دل برنامه‌ریزی‌های شهر مستتر است. پس مفهوم یادآوری به شنیدن خاطره‌ها و روایت‌های بازماندگان و مجالی برای بروز آن‌ها فاجعه اشاره دارد. گرانیگاه شهرسازیِ روایتی همین نقطه است، جایی که خاطره‌ی بازماندگان بازگو می‌شود و به شهرسازی تکنوکراتیک یادآوری می‌شود که ساختن فقط با چشم‌انداز کالبدی جهان سروکار ندارد بلکه با چشم‌انداز فرهنگی جهان در پیوند است. ساختن فقط کنشی فنی – مهندسی نیست، بلکه ضرورتا کنشی فرهنگی است. عنصر کلیدی چشم‌انداز فرهنگی جهان، کلمه‌ها و روایت‌ها هستند. هنر مدیران شهریِ موفق در گوشه‌گوشه‌ی جهان اعتماد کردن به این کلمه‌ها و روایت‌هاست.»

مترجم کتاب شهر از نو به فردای فاجعه در شهرها اشاره کرد و گفت «معماران، شهرسازها و حتی جامعه‌شناسانی که فردای فاجعه به شهر می‌آیند، نمی‌توانند راویان دست‌اولی باشند، بلکه باید مرجعی موثق و راوی‌ای قابل اعتماد برای نقل روایت‌های آدم‌هایی که فاجعه را بی‌واسطه و با پوست و گوشت حس کرده‌اند باشند. فردای زلزله‌ی بم یا رودبار یا جای دیگر نباید توقع داشته باشیم آدم‌ها معقول و منطقی و شمرده‌ و منسجم داستان ویرانی را برایمان بگویند. بازماندگان نخستین راویان فاجعه‌اند که روایت‌شان با خون و خاک عجین است و غرق در تروما و از دست دادن عزیزان‌شان‌اند. سکوت جای قصه و روایت آن‌ها را گرفته، سینه‌شان سنگین است و نمی‌توانند خوب از فاجعه بگویند. مسیر ادای کلمه‌هایشان مسدود شده و صدایشان به ضجه تبدیل شده است. راویان دوم باید فردای فاجعه کنار بازماندگان یا همان راویان نخستین بنشینند و با هنرمندی تمام و با صبرشان صدای بازماندگان را بشنوند. در نظریه‌ی شهرسازی روایتی، صبوری راویان ثانویه برای گوش سپردن و نیز اعتماد راویان نخستین برای گفتگو و انتقال درد فاجعه مبحث مهمی است. اگر شهرسازی روایتی بر پیوند میان ادبیات داستانی و قلمروی تخصصی مثل شهرسازی تاکید می‌کند، این پیوند شعار و آرزو نیست، بلکه معتقد است راویان ثانویه می‌توانند از تمهیدات ادبی و روایی استفاده کنند و دردها و تجربه‌های راویان نخستین را بازگو کنند.»

بعد از صحبت‌های ابتدایی مترجم کتاب، دکتر سید محسن حبیبی گفت «از مباحث مهم این کتاب جامعه‌شناسیِ فاجعه است. موضوع رابطه‌ی تاب‌آوری و ویرانی هم از موارد کلیدی کتاب شهر از نو است. اما این کتاب در بحث فاجعه تفکیک قائل نمی‌شود. ریشه‌ی فاجعه سانحه است و سانحه به دو شکل طبیعی مثل سیل و زلزله و نیز غیرطبیعی اتفاق می‌افتد. اما در این کتاب به سوانح انسان‌ساز مثل جنگ، تروریسم شهری و شورش‌های مطرودان یا فرادستان شهری اشاره نمی‌شود. شهر ثمره‌ی تمدن یک جامعه‌ است و از آغاز تاریخ که شهر شکل می‌گیرد، با مفهوم شهرکُشی روبه‌روییم. در گرنیکا ژنرال فرانکو قصد شهرکشی داشت. در شهرکشی‌ها ثمره‌ی تمدن یک جامعه کشته می‌شود، جوری که هیچ یادی از آن شهر هم باقی نماند. در تاریخ خودمان هم نمونه‌هایی از این دست فراوان داریم. نیشابور مثالی برای این ادعاست. طوری که شهر دوباره از میان خاکسترها مثل ققنوس رشد می‌کند و خود را بازمی‌یابد. شاید مفهوم مقاومت به جای تاب‌آوری مفهوم بهتری باشد. شاید بهتر باشد بگوییم در شهرکشی تاب‌آوری مفهوم ضعیفی است اما مقاومت مردمان یک سرزمین برای یادآوری فاجعه مهم تلقی می‌شود.»

این مدرس دانشگاه با اشاره به چهارگانه‌ی «یاد» گفت «به یاد آوردن، یاد گرفتن، یاد دادن‌ و از یاد بردن عامدانه‌ی فاجعه‌‌‌‌ که زمینه‌ساز رویش و بازسازی شهر است، از نکته‌های کلیدی در مفهوم شهرکشی است. در مثال‌های این کتاب، در گرنیکا و برلن و ورشو مردم سعی می‌کنند شهر را بازسازی کنند؛ یعنی چیزی را که از دست داده‌اند دوباره بیافرینند. این‌جا انگار مفهوم مقاومت مهم‌تر از تاب‌آوری است. هنوز شهر خرمشهر مقاومت می‌کند تا خودش را احیا کند. بستان و قصر شیرین تلاش می‌کنند با مقاومت خودشان را بازیابی کنند و همین نشان می‌دهد خیال منِ تکنوکرات چقدر از چیزی که مردم شهر فاجعه‌دیده می‌خواستند دور است. در شهرسازی تکنوکراتیک شهر برای مردم ساخته می‌شود اما در شهرسازی روایتی ساختن شهر به وسیله‌ی مردم صورت می‌گیرد. این کتاب روی نکته‌ی مهمی تاکید می‌کند؛ این‌که چگونه خاطره و حافظه‌ی شهر می‌تواند محرک تاب‌آوری و مقاومت شهر باشد و چگونه در تدوین سرمایه‌های اجتماعی پس از فاجعه عمل کند و فضای پنداشته‌ی ذهن منِ تکنوکرات را به فضای زیسته‌ی مردم تبدیل کند.»

دکتر حبیبی با اشاره به تروریسم شهری و جنبش مطرودان در مبحث شهرکشی گفت «این کتاب به ما می‌گوید شهر چگونه دوباره رویش می‌کند. برای ما که همواره در معرض آسیبیم،‌ خواندن این کتاب معنا پیدا می‌کند.»

شهر از نو: شهرها با کدام روایت از پس فاجعه برمی‌آیند: هشت مقاله از کتاب شهر تاب‌آور» با ترجمه نوید پورمحمدرضا
پس از آن مهندس محمد بهشتی با تعریف از موضوع کتاب شهر از نو‌ و تمجید قلم مترجم کتاب گفت «بر چند ویژگی مهم این کتاب باید تاکید کرد. این کتاب به موضوعی می‌پردازد که کمتر بهش پرداخته شده است. تقریبا هر پنج شش سال یک بار در یکی از شهرهای ایران زلزله می‌آید.‌ با وقوع هر زمین‌لرزه موضوع امداد و نجات و کمک‌رسانی به ذهن همه می‌آید و تا حد کمی هم به بازسازی پرداخته می‌شود و بعد کلا موضوع فراموش می‌شود. مثل بم و رودبار و سر پل ذهاب و… اما این کتاب فتح باب باارزشی است و می‌تواند جامعه‌شناسان و روان‌شناسان و همه‌ی کسانی را که با روایت سروکار دارند به این حوزه فرا بخواند، درحالی‌که در این مشکلات بیشتر مهندسان عمران را می‌بینیم که فعالیت می‌کنند. مترجم کتاب شهر از نو هم در روزگار قحطیِ ترجمه‌های خوب در بازار نشر، این کتاب را به‌خوبی برای مخاطبان ترجمه کرده است.»

رئیس پیشین سازمان میراث فرهنگی گفت «در دو مقاله‌ی کتاب تاکید شده که غربی‌ها برای فاجعه روایت می‌سازند تا بتوانند حریف فاجعه شوند. شاید این روایت‌سازی نوعی مکانیسم درونی باشد که بتوان به فاجعه غلبه کرد. پرسشی که پیش می‌آید این است: آیا در همه جای دنیا چنین است؟ آمریکایی‌ها نوعی نگاه آخرالزمانی‌ دارند که با نوع نگاه ایرانی‌ها متفاوت است. از منظر غربی‌ها آخرالزمان به معنای فرو پاشیدن جهان است، اما از نظر ما آخرالزمان به معنای زیستن گرگ و میش کنار همدیگر است. انگار در دو دنیای متفاوت زندگی می‌کنیم. به خاطر همین است که روایت‌ها و اسطوره‌های ملل با هم فرق می‌کند. بنابراین شاید الگوبرداری از نگاه غربی‌ها بی‌فایده باشد.»

این مهندس معماری با اشاره به اوضاع جغرافیایی کشورمان گفت «ایران یکی از زلزله‌خیزترین کشورهای دنیا است. متاسفانه هر جای کشور که زلزله‌خیزتر و سیل‌خیزتر است، جمعیت بیشتری هم جای گرفته‌اند. نمونه‌های تاریخی تبریز و قزوین بارها و بارها آماج سیل و زلزله در سال‌های مختلف بوده‌اند. رفتار ما ایرانی‌ها با فاجعه چگونه بوده؟ سال ۱۱۹۸ در شرایطی که حکومت زندیه شرایط ناپایداری داشت، زلزله‌ای در کاشان آمد و این شهر با خاک یکسان شد اما در عرض نُه سال شهر کاشان بازسازی ‌شد. بازسازی نه‌ساله‌ی کاشان در روزگار بلبشوی پایان دوره‌ی زندیه و تاج‌گذاری آقامحمدخان معنادار است. حکومت مرکزی در موقعیتی نبوده که از ویرانی و فاجعه‌ی کاشان باخبر شود. بنابراین این شهر بدون اتکا به حکومت مرکزی و با توان مردمی دوباره احیا ‌شده است. سال ۱۳۵۳ هم شبیه چنین اتفاقی در شهر تون ‌افتاد و بعد شهر فردوس برای اسکان زلزله‌زدگان ساخته ‌شد.»

مهندس محمد بهشتی با یادآوری زلزله‌های معاصر ایران گفت «اگر قرار باشد تاریخ زلزله‌های سال‌های اخیر را به یاد بیاوریم، از کجا شروع می‌کنیم؟ اغلب‌مان از زلزله‌ی بویین‌زهرا در سال ۱۳۴۱ می‌گوییم. اما قبل از آن کجای ایران زلزله آمده بود؟ کسی یادش نیست. چرا زلزله‌های بعد از بویین‌زهرا را به خاطر داریم و زلزله‌های پیش از آن را نه؟ نه فقط مردم ما بلکه سازمان ژئوفیزیک هم زلزله‌های قدیمی‌تر را به یاد ندارد. کل ایران زلزله‌های قدیمی را به یاد ندارد. به یاد نیاوردن‌مان به خاطر کم‌حافظگی‌مان نیست، به دلیل این است که نسبت ما با موضوع تغییر کرده است. این تغییر نسبت، ما را از ساکنان صاحبخانه‌ی شهر به ساکنان مستاجر شهر تبدیل کرده است؛ یعنی تقریبا از زمانی که اقتصاد نفتی و رانتی برایمان مهم شد. اگر از بویین‌زهرا یاد می‌کنیم، از آن واقعه قصه و خاطره نداریم. مثل تقویم این وقایع را از بریم، ولی از این واقعه‌ها روایت نداریم. هیچ چیز مثل روایت نمی‌تواند به این یادآوری کمک کند.»

بهشتی با ذکر تجربه‌ای از فاجعه‌ی زلزله‌ی بم گفت «هنگام زلزله‌ی بم من در سازمان میراث فرهنگی بودم. ویرانی ارگ بم نسبت به ویرانی خود شهر بسیار جزئی بود. در سازمان میراث فرهنگی مطرح شد که برای ترمیم و التیام مصیبت شهر چه کاری ازمان برمی‌آید؟ تصمیم گرفتیم ارگ بم را به پناهگاهی برای التیام زخم مصیبت‌دیدگان تبدیل کنیم. فعالیت‌هایمان را در ارگ گسترش دادیم. در اولین اقدام سکویی چوبی به طول یک کیلومتر در ارگ ساخته شد و رویدادهای متنوعی را در ارگ تعریف کردیم. در مدت کوتاهی، ارگ بم پناهگاه عاطفی آدم‌های غصه‌دار شهر شد. هیئت‌های عزاداری به ارگ بم می‌آمدند. عروس‌ها و دامادها حتما سری به ارگ می‌زدند. با ارگ بم پرچم شهر بم به اهتزاز درآمد و نام بم در دنیا پیچید. خواندن این کتاب هم درهای جدیدی را به روی مخاطبان باز می‌کند، اما باید حواس‌مان باشد الگوبرداری صرف از نمونه‌های غربی به کارمان نمی‌آید. در ایرانِ بلاخیزی که در دوران صاحبخانگی و بدون وابستگی به اقتصاد نفتی و رانتی، مردمانش به زندگی بین دو بلا، دو سیل، دو زلزله، دو خشکسالی و… عادت داشته‌اند، در کشوری که برای مقابله با فاجعه‌های احتمالی سرداب‌ها و زیرزمین‌های بزرگی در خانه‌ها طراحی و تعبیه می‌شده، الگوهای داخلی خوبی داریم. حتی اصطلاحات و مثل‌هایی هم از قدیم برایمان به یادگار مانده است. پدران‌مان می‌گفتند فلان چیز بماند برای روز مبادا، می‌گفتند هر چیز که خار آید، روزی به کار آید. ما هم باید کاری کنیم که مردم‌مان مانند مردم شهر کاشان بتوانند خود را بازیابی کنند، به اهلیت خودشان رجوع کنند و دقیقا همین جاست که قصه و روایت به کمک‌مان می‌‌آید.»

[ کتاب «شهر از نو: شهرها با کدام روایت از پس فاجعه برمی‌آیند: هشت مقاله از کتاب شهر تاب‌آور» با ترجمه نوید پورمحمدرضا‏‫ در 246 صفحه توسط نشر اطراف منتشر شده است.]

................ هر روز با کتاب ...............

هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...
هنگام خواندن، با نویسنده‌ای روبه رو می‌شوید که به آنچه می‌گوید عمل می‌کند و مصداق «عالِمِ عامل» است نه زنبور بی‌عسل... پس از ارائه تعریفی جذاب از نویسنده، به عنوان «کسی که نوشتن برای او آسان است (ص17)»، پنج پایه نویسندگی، به زعم نویسنده کتاب، این گونه تعریف و تشریح می‌شوند: 1. ذوق و استعداد درونی 2. تجربه 3. مطالعات روزآمد و پراکنده 4. دانش و تخصص و 5. مخاطب شناسی. ...