رمان "خانه" نوشته «مریلین روبنسون» نویسنده آمریکایی برنده جایزه "پن همینگوی" به تازگی در انگلستان منتشر شد. 
   
«مریلین روبنسون» یکی از موفق‌ترین نویسندگان معاصر ادبیات آمریکا است. «روبنسون» در سال 1943 در آیداهو آمریکا به دنیا آمده است. وی در کالج پمبروک تحصیل کرد و سپس وارد دانشگاه بروان شد و در سال 1977 از دانشگاه واشنگتن از رشته زبان و ادبیات انگلیسی مدرک دکترا گرفت.

وی نویسندگی را با نوشتن مقاله ادبی برای نشریاتی چون «هارپرز»، «پاریس ریویو» و «نیویورک‌تایمز» شروع کرد و در سال 1980 اولین رمان‌اش را با نام «خانه‌داری» منتشر کرد. این رمان همان سال جایزه ادبی «پن همینگوی» را برای نویسنده‌اش به ارمغان آورد و نامزد جایزه معتبر پولیتزر شد.

دومین رمانش را در سال 2004 منتشر کرد و برای جایزه پولیتزر سال 2005 را از آن خود کرد و همچنین جایزه سال 2004 مجمع منتقدان ملی آمریکا را نیز به دست آورد. گاردین درباره «روبنسون» می‌نویسد: «اولین رمان روبنسون در سال 1981 در حالی منتشر شد که کتاب خوب در آن سال کم‌نظیر بود. این رمان شگفتی منتقدان را برانگیخت و توجه آنان را به این نویسنده توانا جلب کرد.»

به گزارش فارس به نقل از روزنامه گاردین، رمان جدید «روبنسون» با نام «خانه» را انتشارات «ویراگو» در 366 صفحه منتشر کرده است و 17 پوند قیمت دارد.

نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...