رمان «راز» [Un Secret] نوشته فیلیپ گرمبر [Philippe Grimbert] با ترجمه مهستی بحرینی توسط نشر ماهی منتشر و راهی بازار نشر شد.

راز» [Un Secret]  فیلیپ گرمبر [Philippe Grimbert]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر،‌ نسخه اصلی این‌کتاب سال ۲۰۰۴ منتشر شده است.

فیلیپ گرمبر نویسنده فرانسوی این‌کتاب، متولد سال ۱۹۴۸ است و دو کتاب در کارنامه دارد؛ یکی «راز» و دیگری «خاطره» که سال ۲۰۰۷ منتشر شده است. «راز» به‌نوعی یک‌زندگی‌نامه خودنوشت است و نویسنده آن را به دوستانش، تانیا، ماکسیم و سیمون تقدیم کرده که در داستان هم حضور دارند. با اقتباس از این‌رمان، سال ۲۰۰۷ فیلمی سینمایی به کارگردانی کلود میلر ساخته شد.

راوی این‌داستان، کودکی است که در پاریسِ پس از جنگ جهانی دوم در حال رشد است. او تنها فرزند پدرومادر ثروتمند و ورزشکارش است. به‌همین‌دلیل برای خودش یک برادر خیالی درست می‌کند اما در جایی از داستان متوجه می‌شود ظاهرا این‌برادر خیالی، مابه‌ازایی واقعی داشته و برادر یا خواهر واقعی او بوده است...

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

در تالار عروسی، اعضای دو خانواده و مهمانان پشت‌سر زوج جوان گرد آمده‌اند، جمعیتی نجواگر که گاه صدای خنده یا هق‌هقی فروخورده از میانشان برمی‌خیزد. ماکسیم و هانا حلقه‌های ازدواج‌شان را رد و بدل می‌کنند و در میان کف‌زدن حاضران یکدیگر را می‌بوسند. سپس به میز نزدیک می‌شوند تا دفتر ثبت را امضا کنند.

ماکسیم این‌لحظات را در حالی می‌گذراند که گویی مهی او را در میان گرفته است. لبخند می‌زند. نباید به دنبال آن چهره بگردد، چون می‌داند دوباره مجذوبش خواهد شد. تانیا سرش را خم کرده و کنار شوهرش نشسته است. ماکسیم چند ثانیه‌ای به این زن، که دیدارش همه‌چیز را از یادش برده است، خیره می‌شود _ نگاهی ساده، توجهی نه‌چندان محسوس، با پیامدهایی نامعلوم. نکند مهمانان حین نگاه‌کردن غافلگیرش کنند؟ اما نه، آن‌ها با احساس تمام به هم لبخند می‌زنند، غرق در گفت‌وگو با یکدیگر. بنابراین او دیگر جز تانیا هیچ‌کس را نمی‌بیند. مراسم را رها می‌کند و خانواده و مهمانانش را از یاد می‌برد. آن‌قدر به زن جوان چشم می‌دوزد تا او سرانجام صدای بی‌صدایش را می‌شنود و سرش را بلند می‌کند.

این‌کتاب با ۱۵۲ صفحه، شمارگان هزار و ۵۰۰ نسخه و قیمت ۲۰ هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...
در کشورهای دموکراتیک دولت‌ها به‌طور معمول از آموزش به عنوان عاملی ثبات‌بخش حمایت می‌کنند، در صورتی که رژیم‌های خودکامه آموزش را همچون تهدیدی برای پایه‌های حکومت خود می‌دانند... نظام‌های اقتدارگرای موجود از اصول دموکراسی برای حفظ موجودیت خود استفاده می‌کنند... آنها نه دموکراسی را برقرار می‌کنند و نه به‌طور منظم به سرکوب آشکار متوسل می‌شوند، بلکه با برگزاری انتخابات دوره‌ای، سعی می‌کنند حداقل ظواهر مشروعیت دموکراتیک را به دست آورند ...
نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...