باسم خندقجی [Basem Khandakji] نویسنده فلسطینی که از سال ۲۰۰۴ در زندان رژیم صهیونیستی به سر می‌برد به عنوان برنده جایزه بین‌المللی ادبیات داستانی (بوکر عربی) معرفی شد.

باسم خندقجی [Basem Khandakji] نقاب، رنگ آسمان» [A Mask, the Color of the Sky یا قناع بلون السماء]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، رمان «نقاب، رنگ آسمان» [A Mask, the Color of the Sky یا قناع بلون السماء] اثر نویسنده فلسطینی باسیم خندقجی به عنوان برنده جایزه بین المللی ادبیات داستانی عربی (IPAF) در سال ۲۰۲۴ معرفی شد.

انجمن اسیران فلسطینی (PPS) در بیانیه خود اعلام کرد که خندقجی پس از اینکه چند ماه پیش به عنوان نامزد جایزه بین‌المللی ادبیات داستانی عرب شناخته شد، توسط رسانه‌های اسرائیلی مورد تحریک گسترده قرار گرفت اما در نهایت توانست مهم‌ترین جایزه ادبیات عرب یعنی بوکر عربی را از آن خود کند. جنگ علیه روایت فلسطینی رویکردی ثابت از سوی اشغالگران اسرائیل در مقابله با حضور فلسطینی‌هاست.

داوران این جایزه کتاب برنده را از بین ۱۳۳ عنوان ارسالی انتخاب کردند که بین ژوئن ۲۰۲۲ تا ژوئن ۲۰۲۳ به زبان عربی منتشر شده است.

به گزارش خبرگزاری فلسطینی وفا، عنوان کتاب «نقاب، رنگ آسمان» اشاره‌ای به کارت هویت آبی صادر شده توسط اسرائیل دارد که توسط نور- قهرمان داستان که یک باستان شناس ساکن در اردوگاه پناهندگان در رام الله است - در جیب یک کت قدیمی پیدا شده است. نور از این نقاب استفاده می‌کند و آنچه در ادامه می‌آید، روایتی تجربی و چندلایه است که با شخصیت‌پردازی‌های زنده و به یاد ماندنی سعی در بازیابی عناصر تاریخ و خاطره مکان‌ها دارد.

خندقجی مجموعه شعرهایی از جمله «آیین‌های نخستی» (۲۰۱۰) و «نفس شعر شبانه» (۲۰۱۳) و همچنین سه رمان «نرگس انزوا» (۲۰۱۷)، «کسوف بدرالدین» (۲۰۱۹) و «نفس زن رها شده (۲۰۲۰) را در کارنامه دارد.

................ هر روز با کتاب ................

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...