نشان داود رشیدی به احمدرضا احمدی، علی نصیریان و مهتاب نصیرپور اهدا شد.

به گزارش ایسنا، مراسم اهدای نشان داود رشیدی که سومین دوره اش شامگاه پنجشنبه هفتم مرداد ماه در بنیاد سینمایی فارابی برگزار شد با حضور چهره‌های سینمایی و تئاتری و نیز جمعی از مدیران همراه بود.‌
این دوره از اهدای نشان با عنوان «پرده های سینما؛ تصاویر ماندگار» و با کارگرانی هنری امیر اثباتی و اجرای منصور ضابطیان برگزار شد.
در بخش ابتدایی از حسینعلی طباطبایی یاد شد به عنوان مترجمی که بر کارگردان‌های دهه ۴۰ تاثیر گذاشت و اولین مدیر تالار سنگلج بود و همچنین از داریوش اسدزاده و جمشید مشایخی که هم دوره داود رشیدی بودند، یاد شد.‌
فیلم‌های «فرار از تله»، «خروس»، «قدغن»، «رهایی»، «هیولای‌ درون»، «خانه عنکبوت»، «تاتوره»، «کمال الملک»، «گلهای داودی»، «بی بی چلچله»، «طهران روزگار نو»، «ملاقات با طوطی»، «اکباتان»، از جمله آثار قدیمی با بازی داود رشیدی بودند که به صورت کلیپ یادآوری شدند.‌



احمدرضا احمدی درباره آنچه از شعرهایش و اینکه بیشتر برای همسرش سروده شده با شوخی و طنز گفت: می‌گویند چرا درباره همسرت شعر گفتی چون شعر را برای معشوقه‌ می‌گویند ولی من مدیون همسرم هستم. البته او اینجا نیامده چون اهل مجلس نیست ولی در این سال ها که ۱۸ بار به بیمارستان رفتم همیشه مرا با خود کول کرد و برد.

وی که با لحنی طنازانه صحبت می‌کرد، از دکتری یاد کرد که قلب‌ او را عمل کرد و بعد از آن عمر دوباره گرفت و ۶ کتاب نوشت و بعد افزود: تازگی‌ها نقاشی را شروع کردم و حالا منتظرم درباره نقاشی فحش بشنوم.
احمدی به داود رشیدی اشاره کرد و گفت: در جوانی من و امیر نادری که در به در بودیم همیشه خانه رشیدی بودیم چون او ژست طبقاتی برای ما نمی‌گرفت و من نمایشنامه نویسی ام را مدیون او هستم.

این هنرمند پس از دریافت نشان خود گفت که خیلی سخت از منزلش بیرون می آید و همچنان مشغول کار است و سه کتاب هم زیر چاپ دارد.

دومین نشان داود رشیدی به نام علی نصیریان بود که برای صحبت درباره ‌او از ترانه علیدوستی به عنوان یکی از بازیگران جوان سینما دعوت شد.
علیدوستی با اشاره به همکاری خود با نصیریان و صحبت‌های معتمد آریا از آموخته‌هایش از داود رشیدی گفت: ما در طول دوران کار هیچوقت نفهمیدیم کدام مورد تایید ایشان هستیم و کدام نیستیم چون ایشان یک رفتار با همه ما داشتند و من سعی کردم این نکته مهم را یاد بگیرم. ایشان همیشه در حین گریم و استراحت در حالی که ما با موبایل مشغول بازی بودیم فقط سکوت می‌کرد و فکر و در همین سکوت خیلی به ما یاد دادند.
او ادامه داد: با وجود اینکه پررو هستم هیچ وقت نتوانستم با ایشان عکس بگیرم چون ابهتشان مرا می‌گرفت و با عذرخواهی از همه موبایلم را آورده‌ام که اینجا با ایشان عکس بگیرم. ( در آخر هم لیلی رشیدی این عکس را به یادگار برداشت)

سپس نصیریان با حضور در جایگاه با اشاره به اینکه «همبازی بودن با این خانم (ترانه علیدوستی) برای من خیلی خوب‌ و خوشحال کننده بود» گفت: این سومین نشانی است که به اسم یک شخص بوده و من می‌گیرم.‌ اولی قبل از انقلاب و جایزه‌ای بود از فروغ فرخزاد. دومی جایزه فاخره صبا بود که از کرمان دعوت شدم و سومی هم داود رشیدی که برای او بازی کرده بودم. داود رشیدی در تئاتر ما بسیار تأثیرگذار بود و کارهای او ورای تئاتر مدرن و رایج ما بود. من از او خیلی یاد گرفتم و خیلی خوشوقت هستم که با او کار کردم و گرفتن این نشان برای من ارزشمند است. ضمن اینکه این یاد کردن از داود رشیدی اقدام بسیار خوبی بود.‌

سومین نشان داود رشیدی به مهتاب نصیرپور تعلق گرفت که محمد رحمانیان درباره این هنرمند سخن گفت.
سپس مهتاب نصیرپور در سخنانی گفت: قدردان همسرم هستم و قدردان زندگی زیبایی هستم که به من داد.
او افزود: نمی‌خواهم حرف های تلخ بزنم اما این صحنه به دسته گل های زیبایی آراسته شده ولی گل ها به طبیعت و خاکی برمی‌گردند که محیط زیست ماست و ما در محیط زیست با مشکلات زیادی مواجه هستیم. من  آرزو می‌کنم که فعالان محیط زیستی زودتر آزاد شوند چون به آنها نیاز داریم تا درکنار آن ها این خاک و سرزمین را آباد نگه داریم.

آتیلا پسیانی، فاطمه معتمدآریا، محمود بصیری، سیروس ابراهیم‌زاده، همایون ارشادی، مرضیه برومند، محمد رحمانیان، فرهاد توحیدی، زهرا خوشکام، علی مصفا، لیلا حاتمی، گوهر خیراندیش، محمد جواد حق‌شناس (رییس کمیسیون فرهنگی شورای شهر تهران)،علی دهکردی، پیمان شریعتی، احمد مسجد جامعی، علیرضا تابش، شهرام کرمی،  خسرو احمدی از جمله حاضران در این مراسم بودند.‌

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...