چاپ جدید ترجمه بابک احمدی از کتاب «نشانه‌ای برای رهایی» اثر والتر بنیامین پس از ۳۲ سال توسط نشر مرکز منتشر و راهی بازار نشر شد.

به گزارش مهر، والتر بنیامین یکی از منتقدان بزرگ آلمانی قرن بیستم است که به‌علت یهودی‌بودن در سال‌های جنگ جهانی دوم ناچار به فرار شد و در مسیر مهاجرت به آمریکایی جنوبی، به‌دلیل افسردگی در اسپانیا دست به خودکشی زد. او متولد سال ۱۸۹۲ و درگذشته به سال ۱۹۴۰ است. بنیامین مارکسیست و از اعضای مکتوب فرانکفورت بود.

این‌کتاب ۳۲ سال پیش در تابستان ۶۶ توسط نشر تندر با عنوان «نشانه‌ای به رهایی، مقاله‌های برگزیده» چاپ شد و حالا ویراست تازه آن توسط نشر مرکز چاپ شده است. همچنین اولین کتابی بود که از والتر بنیامین به فارسی چاپ شد.

«نشانه‌ای برای رهایی» ۶ مقاله در زمینه هنر را با مقدمه‌ای مفصل شامل می‌شود که البته مقدمه مذکور در ویراست تازه کتاب چاپ نشده اما در کتاب «خاطرات ظلمت» که نشر مرکز با ترجمه همین مترجم چاپ کرده، عرضه شده است. بابک احمدی در این‌باره می‌گوید: در سال ۱۳۶۴ متن کامل ویراست نخست را به انتشارات فاریاب داده بودم که ناشر نخستین کتابم «باد هرجا بخواهد می‌وزد، اندیشه‌ها و فیلم‌های روبر برسون» بود. فرخ معینی یکی از گردانندگان آن انتشارات وعده داده بود که متن ترجمه مقاله‌ها را با زبان اصلی یعنی آلمانی مقابله کند. متاسفانه فعالیت فاریاب به دلایلی که من از آن بی‌خبرم متوقف شد، معینی هم راهی مهاجرت شد و به آلمان رفت. سرانجام انتشارات فاریاب کتاب را در اختیار من گذاشت. من در تابستان ۱۳۶۵ سراغ رضا بنی‌صدر رفتم، مدیر انتشارات تندر که از دوستانم بود و چند ماه پیش‌تر «آگاهی طبقاتی» لوکاچ را با ترجمه من منتشر کرده بود. او کتاب را منتشر کرد ولی از آن‌جا که پروانه وکالت‌اش صادر شده بود کار نشر را رها کرد و «تندر» هم تعطیل شد.

مترجم کتاب علت چاپ‌نشدن کتاب در ۳۰ سال گذشته را راضی نبودنش از ترجمه عنوان می‌کند و می‌گوید: اکنون به انتشار مقاله‌ها رضا داده‌ام زیرا آقای امین ابطحی تمامی مقاله‌ها را واژه به واژه با متن اصلی آلمانی مطابقت داده‌اند، خطاها را تصحیح و زمان افعال را دقیق کرده‌اند، و گاه معادل‌هایی تازه پیشنهاد داده‌اند. ایشان به زبان آلمانی مسلط‌اند، به کارهای بنیامین علاقه و به من هم لطف دارند.

مقاله‌های کتاب پیش‌رو برای اولین‌بار به این‌ترتیب منتشر شدند: تصویر پروست، ابله اثر داستایفسکی، فرانتس کافکا، سورئالیسم واپسین عکس فوری روشن‌فکران اروپایی، روایت‌گرْ تامل‌هایی بر کار نیکلای لسکوف، اثر هنری در دوران بازتولیدپذیری ماشینی آن.

مقاله «تصویر پروست» در سال ۱۹۲۹ در چند شماره یک مجله نوشته شد و بنیامین متن نهایی‌اش را در سال ۱۹۳۴ نوشت. «ابله اثر داستایفسکی» در سال ۱۹۱۷ نوشته و در سال ۱۹۲۱ منتشر شد. مقاله «فرانتس کافکا» در سال ۱۹۳۴ منتشر شد. سه مقاله بعدی کتاب هم به‌ترتیب در سال‌های ۱۹۲۹، ۱۹۳۶ و ۱۹۳۶ منتشر شدند.

در قسمتی از این کتاب می‌خوانیم:

در مرکز این جهان اشیاء، رویایی‌ترین موضوع آن یعنی شهر پاریس قرار دارد. اما تنها طغیان و شورش سیمای سوررئالیستی این شهر بیرون می‌ماند. (خیابان‌های خالی از انسان که سوت و شلیک در آن‌ها هر تصمیمی را تحمیل می‌کنند.) و هیچ چهره‌ای در این راستا سوررئالیستی، همانند چهره حقیقی یک شهر نیست. آثار نقاشی کیریکو یا ماکس ارنست حریف نمای دقیق داخلی قلعه‌های این شهر نمی‌شوند، قلعه‌هایی که می‌بایست ابتدا فتح و تصرف شوند تا تقدیر آن‌ها، و در تقدیر آن‌ها و در تقدیر توده‌های آن‌ها و از این طریق سرنوشت خود شهر مهار گردد. نادیا نماینده برجسته این توده‌ها و آن‌هایی است که الهام‌بخش انقلابی او هستند: «آن ناآگاهی زنده پرصدایی که الهام یگانه اقدام اثبات‌شده من است، وادارم می‌کند تا همواره در پی اثبات این نکته باشم که او حاکم همیشگی تمامی چیزهایی است که به من تعلق دارند.» به‌این‌ترتیب این‌جا مجموعه‌ای از این سنگربندی‌ها یافت می‌شوند، که از میدان موبر شروع می‌شوند، جایی که کثافت و لجن در آن بیش از هر جای دیگری قدرت نمادین خود را حفظ کرده است و تا «تئاتر مدرن» ادامه می‌یابند، تئاتری که من به گونه‌ای آن را نشناخته‌ام. اما در تشریح برتون از میخانه طبقه بالا «به‌طور کامل تاریک، با آلاچیق‌های به شکل تونل که انسان در آن‌ها راه را گم می‌کند، سالنی در کف دریاچه‌ای» این است آن‌چه نامفهوم‌ترین اتاق میخانه قدیمی پرنسس را به یاد می‌آورد. این اتاق پشتی در طبقه اول بود با عشاق‌اش در نوری آبی. ما آن را «کالبدشکافی» نامیده‌ایم؛ این آخرین مکان برای عشق بود. در چنین مکانی‌هایی نزد برتون عکاسی وارد عمل می‌شود. عکاسی خیابان‌ها، دروازه‌ها و میادین شهر را به تصاویری از یک رمان بی‌مایه تبدیل می‌کند. عکاسی از این معماری‌های قدیمیِ متعلق به قرن‌ها پیش، وضوح مبتذل آن‌ها را می‌ستاند تا آن‌ها را با اصیل‌ترین و ناب‌ترین شور و هیجان به‌سوی رویدادهای به تصویر کشیده شده، معطوف نماید و به آن‌ها به‌طور دقیق همانند نقل قول‌های صادقانه موجود در کتاب‌های قدیمی مستخدمه‌ها با شماره صفحه اشاره کند. همه مناطق پاریس که این‌جا ظاهر می‌شوند، مکان‌هایی هستند که در آن‌ها هر آن‌چه بین انسان‌ها وجود دارد، همانند درِ گردان در حرکت است.

این کتاب با ۱۹۴ صفحه، شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۳۹ هزار و ۵۰۰ تومان منتشر شده است.

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...