فراز و فرود موسیقی ایرانی | آرمان امروز


من یکی از انبوه علاقه‌مندان و شنوندگان موسیقی هستم و شیفته و عاشق موسیقی «اصیل» و «سنتی» ایرانی و نه بیشتر. این البته ادعایی افتخارآمیز نیست که به صورت حرفه‌ای و تخصصی موسیقی را دنبال نکرده‌ام یا مهم‌تر از آن این‌که موسیقی ایرانی را که این‌قدر دوست دارم، به‌خوبی نمی‌شناسم. درست‌تر و بهتر بود که به‌جای خیلی از کارهای بیهوده در شبانه‌روز و تلف‌کردن عمر، وقتی را هم صرف مطالعه و تحقیق پیرامون تاریخ و سنت‌های موسیقی ایرانی می‌کردم تا لااقل سردرمی‌آوردم که آن‌چه می‌شنوم چیست، از کجا آمده، چه تحولاتی را طی کرده و... در این صورت قطعا وقتی قطعه‌ای موسیقایی مثلا از محمدرضا شجریان یا تاج اصفهانی یا شهرام ناظری یا کامکارها را می‌شنیدم، بارها بیش‌تر لذت می‌بردم، به‌خصوص لذت درک و فهم آنچه گوش می‌کنم.

 «موسیقی هزار ساله؛ تاریخ جدید سنت‌های موسیقایی ایران» [Music of a thousand years : a new history of Persian musical traditions] نوشته آن ایی. لوکاس [Ann E. Lucas]

این شرمساری زمانی بیشتر می‌شود که می‌بینم یک پژوهشگر غیرایرانی، هزاران کیلومتر دورتر از این سرزمین، سال‌هایی از عمر عزیز خود را صرف فهم و شناخت موسیقی ایرانی کرده و آثاری ارزشمند و قابل توجه خلق کرده است.
خانم آن ایی. لوکاس [Ann E. Lucas] پژوهشگر آمریکایی، بعد از اخذ مدرک کارشناسی ارشد و دکترا در رشته قوم-موسیقی‌شناسی در دانشگاه یو.سی.ال.ای. به دپارتمان موسیقی کالج بوستن پیوست و همزمان به تکمیل پست دکترای خود در دانشگاه‌های براندیس و هاروارد پرداخت. او در پژوهش‌های آغازین خود به تاریخ موسیقی در ایران و تحولات آن در طول دوره‌های مختلف پرداخته است. کتاب خواندنی و مهم «موسیقی هزارساله» (تاریخ جدید سنت‌های موسیقایی ایران) [Music of a thousand years : a new history of Persian musical traditions] یکی از مهم‌ترین آثار اوست که نخستین‌بار در سال 2019 از سوی انتشارات دانشگاه کالیفرنیا منتشر شده و به‌تازگی ترجمه آن به همت سهند سلطان‌دوست توسط نشر مرکز به فارسی منتشر شده است.

حرف اصلی خانم دکتر لوکاس در این کتاب خیلی ساده است: موسیقی ایرانی یک شکل و یک نوا و یک نغمه نیست، الحان و صداهای فراوانی دارد و تنوع و تکثری قابل ملاحظه. به نوشته مترجم: «ایشان منکر وجود چیزی تحت‌عنوان تاریخ یکه و یکتای موسیقی ایرانی است... برخلاف برخی موسیقی‌شناسان ایرانی، که انگار به‌دنبال تکه گم‌شده‌ای از جورچین تصویر تمام‌نمای موسیقی تاریخی در یک فرهنگ واحد ایرانی بوده‌اند، او در مقاطع زمانی و مواضع مکانی مختلف، عوالم موسیقیایی متفاوتی را در این منطقه می‌دیده که طبعا سخن‌گفتن از «اصول دست‌نخورده» را منتفی می‌کند.»

این ادعا شاید در وهله اول بدیهی به‌نظر برسد، اما واقعیت غیر این است. به تجربیات روزمره خودمان برگردیم. از همین یادداشت شروع کنیم. در ابتدا نوشتم مثل خیلی‌ها، شیفته موسیقی «اصیل» و «سنتی» ایرانی هستم، اما تعمدا دو کلمه «اصیل» و «سنتی» را در «گیومه» گذاشتم. زیرا کتاب موسیقی هزارساله، این دو تعبیر را به چالش می‌کشد. موسیقی اصیل چیست؟ موسیقی غیراصلی چیست؟ وقتی می‌گوییم موسیقی «سنتی»، یعنی چه؟ کدام سنت؟ خانم لوکاس در کتابش نشان می‌دهد که سخن‌گفتن از یک سنت متداوم و پیوسته، حرف دقیقی نیست و بنابراین نمی‌توان با ادعای این‌که موسیقی سنتی و اصیل، همین است و جز این نیست، سایر اشکال و انواع موسیقایی را خفیف و «مبتذل» و «غیراصیل» جلوه داد.

نکته مهم دومی که ادعای اصلی کتاب «موسیقی هزارساله» نشان می‌دهد، این است که موسیقی ایرانی، یک روند خطی و پیوسته و متداوم نداشته، بلکه ضمن آن‌که در آن می‌توان جریان‌ها و سنت‌های گوناگون سراغ کرد، در طول زمان هم دچار گسست‌ها و تحولات مهمی شده. مهم‌ترین بخش این ادعای نویسنده، نقدی است که خانم لوکاس بر روایت غالب و رایج از تاریخ تحولات موسیقی ایرانی عرضه می‌کند. لوکاس در کتاب «موسیقی هزارساله»، این روایت غالب را به چالش می‌کشد. او در این کتاب تحولات موسیقی را در رابطه تنگاتنگ با نظم فرهنگی و رخدادهای تاریخی بررسی می‌کند و نشان می‌دهد که هم پیدایش سنت ردیف دستگاهی و هم ظهور نظام دوازده مقام پیش از آن، با رخدادهای تاریخی پیوستگی دارند: «سنت ردیف دستگاهی در دوره اوج استعمار و مداخله اروپا در منطقه ظاهر شد که البته در تاریخ بشر، برهه‌ای سرنوشت‌ساز از استحاله جهانی بود: ادغام کامل خاورمیانه در نظام اقتصاد جهانی و نظام جهانی دولت-ملت‌ها. ولی شروع تسلط نظام دوازده مقام بر گفتمان موسیقایی عالمانه منطقه در بحبوحه حمله مغول بود: مقطعی که قوای عظیم چنگیزخان به هدف چیرگی بر سراسر آسیا بر بخش‌های مهمی از جهان اسلام غلبه کردند.»

بر این اساس نویسنده در نگارش کتاب، سه گفتمان موسیقایی را از قرن سیزدهم میلادی (هفتم هجری) تا دهه 1940 بازشناسی کرده و کوشیده تضادهای نظم فرهنگی حاکم بر نظام دوازده مقام با سنت ردیف دستگاهی را بر اساس آن نشان بدهد. «نخست گفتمان مربوط به‌معنای وجوه فنی در ساختار و اجرای موسیقی که به‌طور مستقیم بیانگر آن چیزی است که هر نظام موسیقی را در بافت تاریخی سازنده‌اش مقدور و ارزشمند می‌سازد، دوم گفتمان مربوط به مولفه‌های اخلاقی سلوک موسیقایی، که مسائل متضاد اخلاقی درباره اجرا و مفهوم بیان موسیقایی را در هر نظام موسیقی دربردارنده‌اش می‌سنجد و سوم متون شامل تصانیف که به بیان موسیقی امکان می‌دهد تا اولویت‌های متضاد را در در بافت فرهنگی هر نظام تشریح کند.»

لوکاس براساس این سه گفتمان، دو نظام یا سنت را در تاریخ موسیقی ایران متمایز کرده و در دو بخش کتاب، هریک از آنها را تحلیل می‌کند. نخست نظام دوازده مقام که از قرن سیزده تا هجدهم میلادی (هفتم تا دوازدهم هجری) غالب بوده و دوم سنت ردیف دستگاهی که از قرن نوزدهم تا دهه 1940 تداوم داشته است. فصل دوم کتاب درواقع مقدمه‌ای بر بخش نخست است که پیش‌زمینه و تاریخ دقیق‌تری از نظام دوازده مقام و صاحب‌نظران آن در امپراتوری‌های اسلامی-فارسی‌مآبی که حاکمان ترک و مغول پایه نهادند، ارائه می‌دهد. فصل سه به بررسی گفتمان فنی حاکم بر نظام دوازده مقام، و نیز شالوده‌های ماوراالطبیعی و کیهان‌شناختی آن می‌پردازد. فصل چهار گفتمان‌های اخلاقی پیرامون شیوه شنیداری برای پیوند آسمانی در بستر عرفان اسلامی را می‌کاود. فصل پنج تحلیلی از متون تصانیف متعلق به دربارهای تیموری و صفوی است. اهمیت این متون در آن است که سازگاری حال‌وهوای موسیقی با متغیرهای امپراتوری را نشان می‌دهد.

وسیقی هزارساله» (تاریخ جدید سنت‌های موسیقایی ایران) [Music of a thousand years : a new history of Persian musical traditions]

نویسنده در بخش دوم کتاب ظهور و تحولات سنت ردیف دستگاهی را نشان می‌دهد. فصل شش مقدمه‌ای بر بخش دوم است که پیش‌زمینه و تاریخ دقیق‌تری را درباره سنت ردیف دستگاهی و بافت تاریخی دربردارنده صاحب‌نظران آن در دوره فروپاشی الگوی فراگیر امپراتوری و برآمدن ملت ایران ارائه می‌دهد. فصل هفت به بررسی گفتمان فنی حاکم بر سنت ردیف دستگاهی می‌پردازد که تمرکز آن بر نحوه ارتباط ساختاری‌اش با گفتمان‌های ملی درحال شکل‌گیری در الگوهای نظری و توضیح راجع به این سنت به قلم چهره‌هایی چون فرصت‌الدوله شیرازی، مهدی قلی هدایت و علینقی وزیری، است. فصل هشت به تحقیق درباره اصول اخلاقی متغیر موسیقی در این فرهنگ به‌تازگی ملی شده اختصاص دارد که مسائل اخلاقی موسیقی ملی را از دیدگاه‌های متفاوت مورد بحث وزیری و عارف قزونی از نظر می‌گذراند. فصل نُه گزینش‌های ملی‌گرایانه را می‌کاود که برسازنده بخش اعظم ساختار اولیه اجرای ردیف دستگاهی‌اند و نیز گفتمان‌های ملی‌گرای مدرن تصنیف، یعنی ساخته‌های آوازی‌ ضربی را که به‌طور معمول در اجزاهای ردیف دستگاهی جای می‌گیرند. فصل دهم کتاب در مقام نتیجه‌گیری تصویری وسیع‌تر از تضادها بین سنت ردیف دستگاهی و نظام دوازده مقام ارائه می‌کند و نکاتی پیرامون روش‌شناسی تاریخ‌نگاری موسیقی بیان می‌کند.

خانم لوکاس سپس نتیجه می‌گیرد: «درحالی‌که موسیقی‌دانان امروزی ایرانی قائل به تداوم عظیمی در تاریخ موسیقی ملی کشور خود بودند، من اما سندی تاریخی دالِ بر گسستِ بزرگ سیاسی و اجتماعی می‌دیدم که اغلب تحت شرایط غیرمترقبه‌ای شدت می‌گرفت. عمده تاریخ مکتوب این منطقه را می‌توان در قالب سلسله مداومی از تهاجمات خارجی، مهاجرت‌ها و دیگر تحولات تحمیل‌شده از خارج بیان کرد که گروه‌های مختلف زبانی در طول یک‌هزاره با آن درگیر بوده‌اند. اگر چنین دگرگونی‌ها و گسست‌هایی به حد کافی عظیم بوده باشند، می‌توانند برهه‌های حساس تحول فرهنگی تلقی شوند که به تحول موسیقایی مربوط بوده است.»

کتاب «موسیقی هزارساله»، اثری نسبتا تخصصی و دانشگاهی است و خواندن آن برای خواننده‌ای غیرحرفه‌ای در زمینه موسیقی که با اصطلاحات و نظریه موسیقی آشنایی ندارد، کمی دشوار. اما برای یک علاقه‌مند به موسیقی ایرانی و تاریخ و فرهنگ ایران نکات ارزشمند بسیاری دربردارد؛ بنابراین اگر خواننده کمی صبر و حوصله به خرج دهد و با دقت آن را مطالعه کند، نگرشی عمیق و چندبُعدی راجع به موسیقی ایرانی به دست می‌آورد و بسیاری از کلیشه‌ها در ذهن او فرومی‌ریزد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...