رمان «پیش از آن‌که قهوه سرد شود» [Before the Coffee Gets Cold] اثر توشیکازو کاواگوچی [Toshikazu Kawaguchi] نویسنده ژاپنی، با ترجمه مهسا ملک مرزبان منتشر شد.

پیش از آنکه قهوه سرد شود» [Before the Coffee Gets Cold]  توشیکازو کاواگوچی [Toshikazu Kawaguchi]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، «پیش از آنکه قهوه سرد شود» نام رمانی است به قلم یک نویسنده ژاپنی به نام توشیکازو کاواگوچی که شخصیت‌های داستانی‌اش در دنیای فانتزی توسط نویسنده خلق شده‌اند و این امکان را می‌یابند که با نشستن پشت میز یک کافه، برای مدت کوتاهی به گذشته بازگردند و با کسی ملاقات کنند که حرف ناگفته‌ای بین‌شان وجود داشته است یا حتی کسی را ببینند که دیگر زنده نیست.

مخاطب رمان «پیش از آن‌که قهوه سرد شود» با داستانی مواجه می‌شود که فضایی فانتزی دارد. افرادی که به این سفر عجیب می‌روند قادر نیستند چیزی را در گذشته تغییر دهند، گویی تنها این شانس را می‌یابند که بخشی از گذشته را لمس کنند. آن‌ها تنها به اندازه سرد شدن یک فنجان قهوه فرصت دارند که به خواسته خود برسند و در همین حین ماجراهای متفاوتی را تجربه می‌کنند.

این داستان ابتدا در قالب یک نمایش اجرا شد و در سال ۲۰۱۵ بر اساس همان نمایش رمانی به زبان ژاپنی نوشته شد. در سال ۲۰۱۸ نیز با اقتباس از این رمان فیلمی سینمایی ساخته شد که «Cafe Funiculi Funicula» نام دارد.

در توضیح ناشر این کتاب آمده است: «آدمی همواره در پی درک اوضاع کنونی خویش است و همچنین فرصتی تا کاستی‌ها را جبران کند و سرنوشتی بهتر بیابد اما همه می‌دانند که فرصت‌ها دیگر بازنمی‌گردند و حسرت این خواهش عذابی است قدیمی و هم‌پای عمر بشر.
توشیکازو کاواگوچی در رمان پیش از آن‌که قهوه سرد شود به‌ دنبال تحقق همین رؤیاست؛ او به شخصیت‌های داستانش اجازه می‌دهد تا با حضور در کافه‌ای به لحظه‌ای بازگردند که گمان می‌برند فرصتی در آن نهفته است و سپس پیش از آن‌که فرصت تمام شود، به زمان و مکان کنونی بازگردند؛ آن‌ها مسافران زمان‌اند، عاشقی که می‌داند این‌بار معشوق را از آن خود خواهد کرد، یا زن و مردی که می‌دانند اگر مرتکب اشتباهاتی نشده بودند زندگی بهتری داشتند، یا مادر و فرزندی که یکدیگر را گم کرده‌اند در این جهان؛ البته همواره آدمی در این گمان است که فرصت هست، می‌توان زندگی را بهتر کرد و شاید با این تجربه که پشت‌سر گذاشته‌ایم بالغ شده باشیم، اما رؤیای سفر در زمان و اصلاح اتفاقات گذشته یا رفتن به آینده، آرزویی است بعید که بشر همواره در پی آن بوده است؛ شاید آدمی ناتوانی در سرنوشت خویش را برنمی‌تابد و حق خود می‌داند که به شکلی بتواند گذشته‌ی خود را دگر کند یا انتخاب‌هایش را عوض کند، یا به جبران اشتباهی برآید تا به گمانش رضایتی حاصل شود.
از سوی دیگر باید نقش بهتری در اتفاق‌های آینده داشته باشد؛ آن‌چنان که راه آینده هموار شود و شکست و رنج کم‌تر و کامیابی و لذتی بیش‌تر حاصل شود.»

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:
«آب از بلندی به پَستی می‌ریزد، این ماهیت جاذبه است. احساسات هم گویی از جاذبه پیروی می‌کنند. در حضور کسی که با او صمیمیتی داری و احساسات را به او می‌گویی، دروغ گفتن و طفره رفتن سخت می‌شود. حقیقت می‌رود که از همه‌جا فوران کند. به خصوص وقتی تلاش می‌کنی اندوهت را پنهان کنی. انکار غم و اندوه در برابر غریبه یا کسی که به او اعتماد نداری راحت‌تر است.»

از مهسا ملک مرزبان تاکنون ترجمه‌های متعددی به چاپ رسیده که «امضاء، کالوینو؛ خاطرات سفر ایتالو کالوینو به آمریکا»، «سفر در اتاق تحریر» اثر پل استر، «خرید قلاب ماهیگیری برای پدربزرگ» اثر گائو زینگ جیان، «بودن» اثر یرژی کاشینسکی، «روز سرنوشت» اثر دیوید بالداچی، «راز کلاه رومی» اثر الری کویین، «قلبی به این سپیدی» و « شیفتگی‌ها» اثر خابیر ماریاس، «اگر می‌دانستی تا کی زنده هستی» اثر کلوئه بنجامین برخی از این آثار هستند.

رمان «پیش از آن که قهوه سرد شود» با ترجمه‌های دیگری نیز از سوی ناشران مختلف منتشر شده بود.

«پیش از آنکه قهوه سرد شود» اثر توشیکازو کاواگوچی با ترجمه مهسا ملک مرزبان در ۲۲۱ صفحه و به بهای ۶۸ هزار تومان از سوی نشر چشمه منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...