این کتاب را بخوانید تا غیر ممکن، ممکن شود | الف


«یک معلم می‌تواند سرنوشت تو را تغییر دهد.» این گزاره را در این کتاب نمی‌یابید... یعنی به منزله جمله‌ای که با همین الفاظ در کتاب «ماهی‌ها پرواز می‌کنند» استفاده شده باشد، نه؛ اما احتمالا می‌توانیم این مفهوم را از بنیادی‌ترین مفاهیم این کتاب قلمداد کنیم، و به سادگی آن را دریابیم.

نمی‌دانم این روزها چگونه معلمانی بر سر کرسی تدریس می‌نشینند... ما دهه شصتی‌ها تجربه‌های متفاوتی از معلمان‌مان داریم... گاه معلمی باسواد، و با بینش عمیق در حوزه پرورش و آموزش سراغ‌مان را می‌گرفت و گاه معلمی بی اعتنا به مسائل مهمی تربیتی. اما باید اقرار کرد که معلم‌ها بخش مهمی از سرنوشت ما را رقم می‌زنند. «اَلای نیکرسون» دختر بچه‌ای که شخصیت اصلی رمان 51 اپیزودی «ماهی‌ها پرواز می‌کنند» [Fish in a tree] است نیز از این قاعده مستثنا نیست. او دختر مستعدی است و در خیلی از حوزه‌ها مهارت دارد اما از مدرسه خوش‌اش نمی‌آید و همیشه حضور در کلاس مدرسه برایش حکم عذابی بی نهایت دارد. اَلای نمی‌تواند به خوبی بخواند. ضعف بزرگ او خواندن است، و البته گاه رفتاری که از نظر دیگران غیر معمول و عجیب به نظر می‌آید. خیلی از اشتباهات اَلای سهوی است اما دیگران این اشتباهات را متعمدانه برداشت می‌کنند. مثل کارت تسلیتی که اَلای به مناسبت کودک نورسیده خانم معلمش به او هدیه می‌دهد.

ماهی‌ها پرواز می‌کنند [Fish in a tree] لیندا ماللی هانت [Lynda Mullaly Hunt] ماهی روی درخت بالای
 

«ماهی‌ها پرواز می‌کنند» به شدت به کار معلمان و پدر مادرها می‌آید. مولف این کتاب فکر همه جا را کرده. فکر محدودیت‌های معلمان و پدران و مادرانِ بچه‌ها را، فکر استعدادهای مستور کودکانی که نمی‌توانند نبوغ یا حتی فهم‌شان را بروز دهند، و فکر اجرای قواعدی علمی و کاربردی برای برداشتن موانع احتمالی تربیتی. این همه در رمانی با قصه‌ای شیرین و طنازانه ظهور و بروز پیدا می‌کند. این ویژگی کتاب باعث می‌شود فرزند ما که احتمالا کمتر برای کتاب خواندن وقت صرف می‌کند، «ماهی‌ها پرواز می‌کنند» را به راحتی بخواند.

کتاب «ماهی‌ها پرواز می‌کنند» در سری کتاب‌های کودکان و نوجوانان نشر چشمه منتشر شده است. این کتاب برنده جوایز متعددی شده است؛ برنده جوایزی نظیر جایزه‌ی اشنایدر در سال 2016، جایزه‌ی بادبادک بلورین در سال 2015، پرفروش‌ترین کتاب آمازون در زمینه‌ی «ناتوانی‌ها»، برگزیده‌ی «بارنزاندنوبل» درباره قلدری و کتاب ماه و کتاب سال به انتخاب آمازون. نکات آموزشی و تربیتی این کتاب برای ما ایرانی‌ها نیز مصادیق حقیقی دارد و رمانی است که می‌تواند در جامعه ما هم پر مخاطب باشد. از این نظر انتخاب و گزینش مترجم اثر، پروین علی‌پور نیز انتخابی شایسته به حساب می‌آید.

«ماهی‌ها پرواز می‌کنند» کتابی است که ما را به این فکر وا می‌دارد که چقدر از رفتارهای ما نسبت به کودکان، رفتارهای صحیحی هستند. رفتار و گفتار شخصیت «آقای دانیلز»، کاراکتر معلم این داستان آن قدر جالب توجه هست که چه بخواهید و چه نخواهید مفتون آن می‌شوید، و به مجرد شنیدن حرف‌های او به اندیشه‌های تربیتی‌اش فکر خواهید کرد.

لیندا ماللی هانت [Lynda Mullaly Hunt] نویسنده این کتاب در پی‌نوشتی که ضمیمه کتابش کرده و در «سخنی با خوانندگان» نوشته: «در بچگی، از بسیاری جهات، دختر معمولی‌ای بودم. با وجود این، وقت گذرانی با برادرهای بزرگ‌ترم، آن هم در محله‌ای که پر از پسر بچه بود، باعث شد در بالا رفتن از درخت، بازی بیسبال و اسکیت بورد، ماهر شوم! این مهارت‌ها چنان اعتماد به نفسی به من دادند که احساس می‌کردم در هر رقابتی می‌توانم وارد شوم، و حتی از همه جلو بزنم! اما نشستن روی نیمکت مدرسه، تجربه‌ای متفاوت و ناخوشایندی بود! یادم می‌آید تهِ کلاس می‌نشستم، با دقت به بقیه‌ی بچه‌ها نگاه می‌کردم، و از خودم می‌پرسیدم چرا نمی‌توانم مثل آن‌ها باشم؟ چطور آن‌ها می‌توانند تکالیف‌شان را آن‌قدر سریع انجام بدهند و من نمی‌توانم؟»

موفقیت اثر لیندا ماللی هانت به یقین محصول تجربه‌ی ملموس اوست، و البته تدقیق در روش‌های درست آموزشی. مفاهیم تربیتی که در «ماهی‌ها پرواز می‌کنند» بروز پیدا کرده، مفاهیم بکری نیست و خیلی از ما از آن مطلع هستیم، اما بکار بستن آن در نحوه برخوردمان با کودکان نیازمند متدولوژی یا روش شناسی‌ای است که هر فردی نسبت به آن آگاه نیست. لیندا ماللی هانت، مولف این کتاب این روش‌ها را در بستر قصه‌ای شیرین و جذاب ارائه داده است. پس از خواندن این کتاب رفتار ما تا حدود زیادی نسبت به بچه‌های دور و برمان تغییر خواهد کرد. تغییری آگاهانه که به واسطه خواندن این کتاب و یادگیری چگونگی اجرا کردن آن به طور غیر مستقیم، از آن می‌توانیم به بهترین وجه بهره ببریم. شاید محوری‌ترین مفهوم این کتاب خلاصه شود در جمله‌ی پایانی کتاب: «از این به بعد، غیر ممکن، ممکن می‌شود.» هر چند این مفهوم پس از مطالعه «ماهی‌ها پرواز می‌کنند» صرفا در حد یک کلیشه باقی نمی‌ماند، چرا که مولف این کتاب کودک و نوجوان در طول تالیف این اثر حواس خود را جمع نکات مهمی آموزشی/پرورشی و قواعد علمی و کاربردی برای حصول چنین گزاره‌ای بوده است. از این جهت جمله «از این به بعد، غیر ممکن، ممکن می‌شود.» به جمله‌ای مهم و دست یافتنی برای مخاطب بدل می‌شود.

هر چند مهمترین گروه مخاطبان «ماهی‌ها پرواز می‌کنند» گروه کودک و نوجوان است، اما بی شک جرگه این مخاطبان وسیع‌تر از این حرف‌هاست. خواندن این کتاب از سوی معلمان و همین طور پدر مادرهای بچه‌ها موکدا مفید خواهد بود. شما در طول خواندن قصه‌ای خوش خوان که متوجه نخواهید شد چه وقت آن را تمام کرده‌اید، به طور ناخودآگاه از روش‌های درست برخورد با بچه‌ها مطلع می‌شوید و رمزِ احترامی شایسته به کودکان را درمی‌یابید.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...