راه پرپیچ متن تا معنا | هم‌میهن


اگر روزی این توفیق دست داد تا تصادفاً با یکی از شارحان و مفسّران بزرگ و البته قابل احترام متون کلاسیک یا حتی نوی ادبیات فارسی ملاقات کنید و از استاد بپرسید که دقیقاً کدام‌یک از علوم، مورد کاربرد ایشان در تفسیرهای ادبی بوده است، از بلاغت و فقه و کلام و عرفان تا زبان‌شناسی، فلسفه، طب و نجوم را پیش چشمان‌تان فهرست می‌کنند، هر چیزی جز علمی که موضوعش ناظر به سنجش ادبیّت متن باشد؛ یا اگر بپرسید دقیقاً با کدام روش دست به شرح و تفسیر این متون برده‌اند، با فرض اینکه استاد نخواهند جملاتی پرطمطراق بارتان کنند، نهایتاً خواهند گفت: هرچه می‌دانستم و نمی‌دانستم را به کار بردم تا هرچه در متن هست و نیست را شرح و توضیح دهم.

از متن تا معنا محمدرضا حاجی‌آقا بابایی و بتول واعظ،

این نگاه مطلق‌گرا یا دست‌کم این روحیه حداکثرخواه در این طیف از شارحان و مفسّران، قابل ستایش است اما باید پرسید آیا وقوف کامل بر تمام علومی که در متون ادبی به کار رفته، لازمه فهم است؟ آیا به قصد نفی تفاسیر مهارگسیخته از متن، فهم و استفاده دقیق‌تر و هزاران دلیل واضح دیگر، نباید روشی معین و مشخص را برای تفسیر متون ادبی معرفی و تبیین کنیم؟

تاکنون این خود خوانندگان بوده‌اند که با بررسی تفاسیر مختلف از شارحان و مفسران گوناگون، پی به روش یا روش‌های مورد استفاده آنان برده‌اند. اما با نگاهی کل‌گرا می‌توان مدعی شد که همت شارحان و مفسران متون ادب فارسی بر این نبوده است که در مورد شیوه‌ای که در شرح و تفسیر خود از متن به کار گرفته‌اند گزارشی مدون ارائه دهند. گزارشی که تعیین‌کننده روش خاص و منسجم آنان در تفسیر باشد.

چنانکه امروزه در بسیاری از حوزه‌های علوم انسانی ثابت شده، داشتن یک الگو و روش مشخص - البته منعطف - برای فهم هرچه بیشتر از زوایای متن امری ضروری است. روش مانند نقشه‌ای ا‌ست که به مفسّر امکان پیش‌روی در جاده متن را می‌دهد تا بتواند اجزا را در ارتباط با یکدیگر و در ارتباط با کل، بررسی کند و به فهمی منسجم و مورد حمایت از جانب خود متن دست یابد.

درک این جای خالی، هم‌چنین تحول نگاه به‌معنای «متن» در دنیای علوم انسانی، سبب شد از چند سال گذشته در میان استادان ادبیات و کسانی که به‌صورت تخصصی با متن سروکار دارند، تکاپویی جدید در راه تدوین روشی معین و کاربردی به راه افتد؛ شیوه‌ای که پا روی شانه سنت دیرین تفسیری دارد و در عین حال با یاری‌گرفتن پسینی از نظریات غربی، افق‌های جدیدی را پیش چشم مفسران و شارحان متون ادب فارسی باز می‌کند.

با همین دغدغه محمدرضا حاجی‌آقا بابایی و بتول واعظ، دو استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه علامه‌ طباطبایی، ابتدا در کلاس‌های درس، سپس به‌صورتی مدون و مفصل در قالب کتابی تحت عنوان «از متن تا معنا» شیوه‌ای بومی و گسترش‌پذیر برای شرح و تفسیر متون ادبی ارائه دادند. شیوه‌ای که از سنت تفسیری موجود بهره جسته، همچنین این قابلیت را دارد که به‌شکلی باز، براساس ویژگی‌های خاص متنی که در برابرش قرار می‌گیرد تنظیم و تدوین شود.

«از متن تا معنا» طی چهار فصل، در ۳۴۴ صفحه، اردیبهشت‌ماه امسال توسط انتشارات مهراندیش راهی بازار کتاب شد. نویسندگان در این کتاب با محور قرار دادن هدف فهم حداکثری از متن و با نگاه به مسیرهای گوناگونی که مفسران تاکنون از آن‌ها سود جسته‌اند، روش «چندسطحی» خود را پیشنهاد داده‌اند. روشی که پس از مواجهه با متن، طی عبور از پنج مرحله، سعی می‌کند خواننده را به درکی چند‌جانبه از آن برساند. البته خواننده‌ای که به‌جز لذت یا حتی یادگیری، طلب دیگری از متن داشته باشد و آن کشف معانی جدید و زوایای زنده و زاینده متون است.

اما سوال واضحی که پیش می‌آید این است که مگر نظریه‌های پیشینه‌دار نقد ادبی یا روش‌های منسجم و ساختارمند سبک‌شناختی همگی دنبال‌کننده هدف فهم بهتر متن نیستند؟ پس نقطه تمایز یا وجه پیش‌برنده این روش نسبت به نقد ادبی و سبک‌شناسی چیست؟ باید اشاره کرد که نظریات نقد ادبی هرکدام عینک‌هایی ای‌بسا بسیار دقیق‌‌اند که روی چشم منتقد قرار می‌گیرند و بخش‌های خاصی از متن را پررنگ می‌کنند تا مورد بررسی و خوانش قرار دهند و ابعادی دیگر - البته تعمداً - مغفول باقی می‌ماند.

از این جهت باید گفت نظریات نقد ادبی با رویکردی تقلیل‌گرا نسبت به متن نگاه می‌کنند و ادعای فهم حداکثری را نیز ندارند؛ درحالی‌که مدّعای روش کتاب «از متن تا معنا» همین فهم چندجانبه و حداکثری است. از طرفی دیگر یک سبک‌شناس همواره گزارشی از چگونگی ساختار منسجم یک متن به دست می‌دهد و هیچ‌گاه در پی کشف چرایی روابط میان اجزاء و سطوح زبانی، ادبی و فکری نیست؛ حال آنکه شیوه «چندسطحی» همواره در پی پاسخ به چراهای گوناگون در سطوح مختلف متن و کشف و تفسیر روابط بین اجزاء و روابط اجزاء با کل متن است.

کتاب «از متن تا معنا» در چهار فصل روش پیشنهادی خود را برای شرح و تفسیر متون ادبی تبیین کرده است. در فصل نخست به‌طور واضح نویسندگان سعی در تنقیح مناط یا یافتن سکویی مشترک برای آغاز بحث کرده‌اند. در این فصل اصطلاحاتی چون «معنا»، «متن»، «ادبیّت» و... از منظر این کتاب تعریف شده‌اند تا پس از آن خواننده بتواند قدم‌به‌قدم با متن و اصطلاحات آن پیش بیاید. در فصل دوم نقش جهان ذهنی شاعر(خالق) و مخاطب در درک و فهم متن مورد بررسی قرار می‌گیرد و به مسئله نسبیت‌گرایی تاریخی نظریه شعر اشاره می‌شود.

فصل سوم به‌طور مشخص فصل تبیین و توضیح روش پیشنهادی این کتاب برای تفسیر متون ادبی است. در این فصل به‌شکلی واضح پنج سطح توصیفی، زبانی، موضوعی، زیباشناختی و اندیشگانی متن معرفی می‌شود و در فصل چهارم به رسم آزمایش تئوری در عمل، نمونه‌های موفقی از کاربرد این روش تفسیری روی انواع مختلف گونه‌های ادبیات کهن فارسی بررسی می‌شود.

بی‌شک برخورد روشمند با ادبیات کلاسیک فارسی که هزار نکته باریک‌تر از مو را در خود نهفته دارد، یکی از ملزوماتی است که به استفاده هرچه بیشتر، بهتر و به‌روزتر ما از آن کمک می‌کند. کتاب «از متن تا معنا» را شاید بتوان آغاز راهی در راستای روشمند کردن برخورد شارحان و مفسران با متون ادبی دانست. راه پرپیچ‌وخمی که پس از این همچنان ادامه خواهد داشت.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

بابا که رفت هوای سیگارکشیدن توی بالکن داشتم. یواشکی خودم را رساندم و روشن کردم. یکی‌دو تا کام گرفته بودم که صدای مامانجی را شنیدم: «صدف؟» تکان خوردم. جلو در بالکن ایستاده بود. تا آمدم سیگار را بیندازم، گفت: «خاموش نکنْ‌نه، داری؟ یکی به من بده... نویسنده شاید خواسته است داستانی «پسامدرن» بنویسد، اما به یک پریشانی نسبی رسیده است... شهر رشت این وقت روز، شیک و ناهارخورده، کاری جز خواب نداشت ...
فرض کنید یک انسان 500، 600سال پیش به خاطر پتکی که به سرش خورده و بیهوش شده؛ این ایران خانم ماست... منبرها نابود می‌شوند و صدای اذان دیگر شنیده نمی‌شود. این درواقع دید او از مدرنیته است و بخشی از جامعه این دید را دارد... می‌گویند جامعه مدنی در ایران وجود ندارد. پس چطور کورش در سه هزار سال قبل می‌گوید کشورها باید آزادی خودشان را داشته باشند، خودمختار باشند و دین و اعتقادات‌شان سر جایش باشد ...
«خرد»، نگهبانی از تجربه‌هاست. ما به ویران‌سازی تجربه‌ها پرداختیم. هم نهاد مطبوعات را با توقیف و تعطیل آسیب زدیم و هم روزنامه‌نگاران باتجربه و مستعد را از عرصه کار در وطن و یا از وطن راندیم... کشور و ملتی که نتواند علم و فن و هنر تولید کند، ناگزیر در حیاط‌خلوت منتظر می‌ماند تا از کالای مادی و معنوی دیگران استفاده کند... یک روزی چنگیز ایتماتوف در قرقیزستان به من توصیه کرد که «اسب پشت درشکه سیاست نباش. عمرت را در سیاست تلف نکن!‌» ...
هدف اولیه آموزش عمومی هرگز آموزش «مهارت‌ها» نبود... سیستم آموزشی دولت‌های مرکزی تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا توده‌ها را در مدارس ابتدایی زیر کنترل خود قرار دهند، زیرا نگران این بودند که توده‌های «سرکش»، «وحشی» و «از لحاظ اخلاقی معیوب» خطری جدی برای نظم اجتماعی و به‌علاوه برای نخبگان حاکم به شمار روند... اما هدف آنها همان است که همیشه بوده است: اطمینان از اینکه شهروندان از حاکمان خود اطاعت می‌کنند ...
کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...