سفیر ترکیه ضمن بازدید از کافه‌کتاب ققنوس از غلبه عناوین ترجمه بر تالیف در کشورمان اظهار تعجب کرد.

سفیر ترکیه هم تعجب کرد!

به گزارش مهر، دریا اورس سفیر جمهوری ترکیه این‌هفته از کافه‌کتاب ققنوس (راوی دوران) بازدید کرده و در نشستی با امیر حسین‌زادگان مدیر گروه انتشاراتی ققنوس و مهدی حسین‌زادگان مدیر کافه‌کتاب ققنوس درباره کپی‌رایت، چاپ و نشر کتاب در ایران و ترکیه، و حاشیه‌های این صنعت در دو کشور بحث و گفتگو کرد. در این بازدید اکبر ایرانی مدیر عامل مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب، عمادالدین شیخ‌الحکمایی سند پژوه و سعید رضادوست‌ حقوقدان شاعر و پژوهشگر ادبیات نیز حضور داشتند.

در این‌گفتگو به ترجمه‌های ادبیات ترکیه در ایران نیز اشاره شد؛ چه آثار اورهان پاموک، یاشار کمال، اورهان کمال، عزیز نسین و ... کتاب‌های «ملت عشق» و «باب اسرار» که پیش از این منتشر شده‌اند، چه کتاب‌های تازه منتشرشده مجموعه «برادرم لوبیا» در حوزه کودک و نوجوان.

اورس در این‌گفتگو از وجود و فروش نسخه‌های قاچاق کتاب «ملت عشق» و نیز امکان انتشار ترجمه‌های متعدد از این کتاب در ایران اظهار تأسف کرد.

حسین‌زادگان مدیر انتشارات ققنوس هم در ادامه‌ این‌برنامه گفت:‌ انتشارات ققنوس از دهه هفتاد به بعد رویکردی ویژه به ادبیات ترکیه داشته ‌است. مثلا آثار اورهان پاموک را اولین بار در ایران این انتشاراتی منتشر کرد و خود نویسنده را در سال ۱۳۸۳، سه سال پیش از آن‌که برنده جایزه نوبل شود، به ایران دعوت کرد و بعدها در اردیبهشت سال ۱۳۹۷ نیز بار دیگر میزبان این نویسنده نوبلیست بود.

وی درباره تعدد ترجمه‌های «ملت عشق» گفت: انتشارات ققنوس اولین و تنها ناشر «ملت عشق» در ایران است و در حال حاضر این کتاب، با حدود ۵ هزار نسخه در هر بار انتشار، به چاپ صد و ششم رسیده‌ است.

اورس هم گفت: در ترکیه به‌منظور جلوگیری از کپی و قاچاق کتاب، برای هر عنوان کتاب هولوگرام در نظر گرفته می‌شود و ناشران موظف‌اند به‌تعداد عناوین و تیراژ کتاب‌های منتشر شده این هولوگرام را از وزارت فرهنگ ترکیه دریافت کنند تا تعداد کتب به‌طور دقیق و مستند ثبت شود. در ترکیه هیچ‌ناشری اجازه ندارد بدون بستن قرارداد کپی‌رایت با ناشر خارجی، کتابی ترجمه و منتشر کند.

سفیر ترکیه در ادامه از غلبه تعداد عناوین کتاب‌های ترجمه‌شده در مقایسه با کتاب‌های تاٌلیفی در ایران ابراز شگفتی کرد.

ترکیه سال آینده میهمان ویژه نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران است.

................ هر روز با کتاب ...............

به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...
نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...