از پایانی غافل گیرکننده | شهرآرا


«درخت نخل و همسایه‌ها» [النخله و الجیران] نخستین رمان نویسنده برجسته عراقی، غائب طعمه فرمان (۱۹۲۷-۱۹۹۰)، و به نظر برخی منتقدان نخستین رمان مدرن عراقی است. رمانی که نویسنده‌اش از دوران نوجوانی به نوشتن آن فکر می‌کرده و مواد و مصالح لازم برای خلق آن، اعم از شخصیت‌ها، دیالوگ‌ها و مکان‌ها را در ذهن خود می‌انباشته است؛ رمانی که داستانی سرراست، ساختاری خطی، شخصیت‌هایی باورپذیر و فرمی تمیز و مرتب دارد؛ قصه ای که با انشایی محکم و استوار و زبانی دقیق و تندرست تعریف می‌شود و -در کنار همه این ها- از پایانی غافل گیرکننده نیز بهره مند است. در ادامه، ضمن مرور خلاصه داستان و بدون لودادن پایان آن، به چند نکته درباره رمان خواهیم پرداخت.

خلاصه رمان درخت نخل و همسایه‌ها» [النخله و الجیران]غائب طعمه فرمان

رمان «درخت نخل و همسایه ها» (۱۹۶۶) داستان ثبات و تغییر است؛ «درخت نخل» خشکیده ای که از آغاز تا انجام داستان، در گوشه حیاط خانه حسین (شخصیت اصلی رمان که جوانی است بیکار و بیعار)، بدون هیچ تغییری به چشم می‌خورَد و هرازگاهی با الفاظ و صفاتی نادل پسند، مورد عنایت و -بهتر است بگوییم - بی عنایتی و بی احترامی حسین و همسایه‌ها قرار می‌گیرد و ازآن طرف، «همسایه ها»یی که دائم درحال تغییرند؛ تغییراتی پرشتاب و ظاهرا مقاومت ناپذیر که معلول شرایط جامعه عراق و به ویژه شهر بغداد است در سال‌های پایانی جنگ جهانی دوم؛ تغییراتی که در سطوح مختلف نگرشی و رفتاری شخصیت‌های داستان -البته با شدت وضعف‌های متفاوت - قابل مشاهده است و به درستی نشانگر جامعه ای درحال گذار.

داستان با جدال کلامی -و به قول معروف کَل کَل- سلیمه و حسین آغاز می‌شود، در خانه پدری حسین و با صدای بلندی که همسایه‌ها را از فرم و محتوای دعوا آگاه می‌کند. سلیمه نامادری حسین است که پس از فوت شوهرش، یا همان پدر حسین، در خانه ای که وارث اصلی اش حسین است روزگار می‌گذراند و با پختن نان در تنوری قدیمی و برای اهل محل چند درهمی درمی آورد. ازآن طرف، حسین که درسش را نیمه کاره رها کرده است هیچ شغل و مهارتی ندارد و -از همه مهم تر- تنبل است و پول هرچند اندک، اما مفتی که از سلیمه می‌ستاند زیر زبانش مزه کرده است، با دختری فراری به نام «تُماضر» نرد عشق می‌بازد. حسین که به دروغ خود را شاگرد نجاری معرفی کرده است، تلاش می‌کند تا با همان مختصرپولی که با هزار جنگ و دعوا از نامادری اش می‌گیرد، زندگی مشترکش با تماضر را بسازد، البته اگر نشمیه، بانوی میان سالی که خانه اش را به این زوج جوان اجاره داده است، بگذارد.

ازسوی دیگر، مصطفی که مردی میان سال و از دوستان قدیمی پدر حسین، یا همان شوهر سابق سلیمه است، زیر پای سلیمه می‌نشیند و با بدگویی از شیوه پخت سنتی نان در تنورهای قدیمی که سراپای آدمی را غرق «سیاهی» و دوده می‌کند (کاری که سلیمه سال هاست درحال انجام دادن آن است)، از او می‌خواهد که اگر پس اندازی در دست دارد، آن را خرج شراکت در یک نانوایی مدرن کند که کارش تولید نان‌های باگت «سفید» است؛ نان‌هایی باکیفیت تر و با میزان طبخ روزانه بیشتر. مصطفی پس از چندبار آمدوشد، بالاخره سلیمه را راضی می‌کند و همه مبلغ پس انداز او (سی دینار) را به دوست نانوای ارمنی اش، خاصیک، می‌دهد که در محله ای بسیار دور از محل سکونت سلیمه فـر تولید نان باگت دارد. از آن روز به بعد، سلیمه دیگر نان نمی‌پزد، از صبح تا شب دراز می‌کشد و به امید دریافت سود مشارکتش از مصطفی شب را به صبح می‌رساند. نویسنده داستان با بهره گیری از یک راوی دانای کل، این دو خط داستانی (یکی داستان حسین و تماضر و دیگری داستان سلیمه و مصطفی) را دوشادوش هم به پیش می‌بـرد و بدین ترتیب ما خوانندگان را با جامعه ملتهب و درحال گذار عراق سال‌های میانی دهه 1950 میلادی آشنا می‌سازد.

و در پایان حیفم می‌آید که این جستار را بدون اشاره به زبان توانمند و قلم پرقدرت نویسنده تمام کنم. انشای ستودنی غائب طعمه فرمان که البته با ترجمه دقیق و عالمانه دکتر موسی اسوار، استاد برجسته زبان و ادبیات عربی و عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی، به درستی به زبان فارسی انتقال یافته است مدیون مطالعاتی است که نویسنده، بنابه گفته خودش، در دوران نوجوانی و جوانی و قبل از ورود به دانشگاه انجام داده است. سیر مطالعاتی غبطه برانگیزی که غائب طعمه فرمان در آن دوران پشت سر گذاشته است، فقط در بخشی از خود، شامل انس با چهار کتاب مهم مرتبط با ادبیات عرب می‌شود که ابن خَلدون آن‌ها را اصل و مابقی کتاب‌ها را فرع بر آن‌ها خوانده است، یعنی 1- «ادب الکاتب» (نوشته ابن قُتَیبه دینوری، متولد 213 هـجری قمری)، 2- «الکامل فی اللغة و الأدب» (نوشته مبرّد، متولد 210 هـجری قمری)، 3- «البیان و التبیین» (نوشته پادشاه نثر عربی، جاحظ، متولد 160 هـجری قمری) و 4- «کتاب النوادر» (نوشته ابو علی قالی، متولد 288 هـجری قمری). برای نزدیکی به ذهن خوانندگان فارسی زبان، این بخش از سیر مطالعاتی او را می‌توان -بلاتشبیه - مشابه یک نویسنده فارسی زبان دانست که قبل از بیست سالگی، «شاهنامه» فردوسی، «تاریخ بیهقی»، «گلستان» سعدی و دیوان حافظ را به طورکامل خوانده و فهمیده باشد. و ناگفته پیداست که چنین نویسنده ای اگر بخواهد داستان بنویسد، این کار را با قلمی سَخته و پخته و انشایی مستحکم و استوار انجام خواهد داد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...