رفتار، شناخت، و ذهن‎آگاهی: پذیرش امواج تغییر | الف


کتاب «درمان شناختی‎رفتاری» [Cognitive-behavioral Therapy] یکی از کتاب‎های مجموعه نظریه‎های روان‌درمانی، نوشته میشل ج. کراسک [Michelle G. Craske] است. خانم میشل کراسک در سال ۱۹۸۵ دکترای خود را از دانشگاه بریتیش کلمبیا دریافت کرد. او مؤلف بیش از ۲۰۰ مقاله و کتاب‎های گوناگون در زمینه‎هایی همچون علت شناسی و درمان اختلال‎های اضطرابی، تفاوت‎های جنسیتی در اضطراب، و درک و درمان هراس است.

درمان شناختی‎رفتاری» [Cognitive-behavioral Therapy] میشل ج. کراسک [Michelle G. Craske]

او عضویت کارگروه اختلال‎های اضطرابی DSM-IV و DSM-۵ را برعهده داشته و استاد دانشکده علوم روان‎پزشکی زیستی‎رفتاری دانشگاه کالیفرنیا در لس‎آنجلس (UCLA) و همچنین مدیر پژوهش رفتاری در اختلال‎های اضطرابی این دانشگاه است. از این نویسنده دو کتاب درمان شناختی‎رفتاری و درمان پارانویا به فارسی ترجمه شده است.

در یک نگاه کلی به کتاب، می‎توان به دو نکته مهم پی برد که بیان آن‎ها خالی از لطف نیست. نکته اول، ارائه خلاصه و اجمالی در مورد رویکرد درمان شناختی‎رفتاری (Cognitive Behavioral Therapy; CBT) است، و نکته دوم، ترجمه نسبتاً سلیس و روان مطالب آن. در این کتاب، با بیشتر مفاهیم موجود در این سبک درمانی به شکل اجمالی و البته با ادبیاتی تخصصی آشنا می‎شویم. مطالعه این کتاب برای دانشجویی که هنوز سبک درمانی‎ خاص خود را انتخاب نکرده‎اند، می‎تواند مفید باشد. کراسک برای توضیح مفاهیم از مثال‎های بالینی اندکی استفاده کرده است؛ چرا که به حق، این کتاب در زمینه آموزش کاربردی ادعایی نیز ندارد. در واقع، روانشناسان بالینی، روانپزشکان، مددکاران و مشاوران با مطالعه مطالب کتاب با کلیت نظریه شناختی‎رفتاری، خاستگاه‎ها و زمینه پیدایش، دلایل محبوبیت و رشد چشمگیر، تا حدودی با کلیت فنون و تکنیک‎های شناختی و رفتاری، و نیز چشم‎اندازهای آتی آشنا می‎شوند.

به طور خلاصه، کتاب را می‎توان به سه بخش تقسیم کرد: بخش اول، زمینه‎های پیدایش و معرفی رویکرد شناختی‎رفتاری، بخش دوم، آشنایی با خود رویکرد و کاربردهای درمانی و درنهایت بخش سوم معرفی رویکرهای نوظهور و چشم‎انداز آتی (البته در همین بخش به موانع بر سر کار بالینی رویکرد شناختی‎رفتاری پرداخته می‎شود).

در مورد زمینه پیدایش رویکرد، نویسنده ادعا دارد که درمان شناختی‎رفتاری ترکیبی است که از نظریه یادگیری و شناختی گرفته شده که در فلسفه یک رویکرد علم تجربی به اجرای درمان و ارزیابی، با یکدیگر اشتراک دارند. CBT از یک شکل کاملاً رفتاری در آغاز راه، به یک رویکرد رفتاری و شناختی تکامل پیدا کرده است. خاستگاه‎های آن، نظریه‎های یادگیری شرطی‎سازی کلاسیک و شرطی‎سازی ابزاری بوده‎اند. نیازهای حوزه بهداشت روان پس از جنگ جهانی دوم و نارضایتی از رویکردهای روان‎پویایی، زمینه‎ساز تبدیل این نظریه‎ها به درمان شدند. ضرورت سازه‎های درمانی قابل مشاهده و قابل اندازه‎گیری و در نتیجه ابطال‎پذیر به معنای آزمایشی، به طور جدی مورد تأکید قرار گرفت. نویسنده در ادامه به کارهای ولپی در زمینه حساسیت‎زدایی منظم و کارهای اسکینر برای استفاده از مفاهیم شرطی‎سازی عامل در درمان اختلالات اضطرابی اشاره می‎کند.

مکفی نبودن مفاهیم رفتاری در درمان افسردگی، ارائه تبیین‎های مبتنی بر شناخت برای مفاهیم یادگیری پاولفی و عامل توسط رسکورلا و تولمن، ظهور نقش یادگیری مشاهده‎ای و مفاهیم مربوط به تقلید و متعاقب آن بسط نظریه یادگیری اجتماعی بندورا، به زعم نویسنده انقلاب دومی را رقم زد که عبارت بود از بررسی شناخت‎ها و باورهای افراد. خلق لغاتی همچون طرحواره، تصور قالبی، باورهای بنیادی، باورهای میانجی، شناخت‎های سرد و گرم، باورهای غیرمنطقی و خطاهای شناختی مولود این جنبش بود. این تحولات، امکان یک ترکیب تکمیلی را در میان نظریه‎های شناختی و رفتاری فراهم ساخت. به عنوان مثال، امروزه شناخت به شکل انتظارات برای یادگیری از طریق تقویت (یادگیری ابزاری) یا از طریق همایندی (شرطی‎سازی کلاسیک) اساسی تلقی می‎شود.

در بخش دوم نویسنده ابتدا جنس رابطه درمانگر- مراجع در رویکرد شناختی‎رفتاری را معین می‎کند. برخلاف بسیاری از درمان‎های دیگر، در CBT رابطه مراجع- درمانگر به عنوان یک ابزار اصلی درمان تلقی نمی‎شود. بلکه تجارب رفتاری فراهم شده برای مراجع و مهارت‎های سازگاری شناختی و رفتاری که به وی آموزش داده می‎شوند، به عنوان عامل‎های اصلی تغییر تلقی می‎گردند. نویسنده مشخص می‎کند که در فرایند درمان، درمانگر و مراجع، دقیقاً چه نقشی را ایفا می‎کنند و فصل را با معرفی فنون شناختی و رفتاری و ارائه چند کیس بالینی از اختلالات مختلف به پایان می‎رساند. فنون و استراتژی‎هایی که به شکل چکیده و البته نابسنده توضیح می‎دهد عبارتند از: خود نظارتی، آرمیدگی، تمرین‎های رفتاری مهارت‎های اجتماعی و ابراز وجود، آموزش حل مساله، فعال‎سازی رفتاری، قرارداد اجتماعی، درمان مواجهه‎ای، و معکوس‎سازی رفتاری. به عنوان مثال، در معرفی تکنیک معکوس‎سازی رفتاری، کراسک اینگونه می‎نویسد:

«درمان با تحلیل دقیق از توالی رفتارها در یک عادت و پیشایندها و پیامدها شروع می‎شود. سپس آموزش آگاهی شروع می‎گردد که در آن مراجعان برای شناسایی نخستین علایم یک عادت رفتاری خاص تقویت می‎شوند، به طوری که بتوانند بروز رفتار عادتی را در همان ابتدای توالی قطع کنند. این شامل پیشایندهای محیطی و همچنین پنهان است...... در طی آموزش پاسخ ناهمخوان، مراجعان یاد می‎گیرند که یک پاسخ ناهمخوان را که پنهان و مستلزم تلاش اندک بوده و به لحاظ فیزیکی با عادت مورد نظر سازگار نیست، اجرا کند.»

همانگونه که ملاحظه می‎شود توصیف تکنیک واضح و عینی نیست. عموم کسانی که سعی می‎کنند مخاطب را با تکنیک‎ها آشنا نمایند، این کار را با آوردن مثال‎های بالینی انجام می‎دهند تا نحوه پیاده‎سازی تکنیک برای مخاطب، قابل فهم شود. بعد از معرفی تکنیک‎ها، کراسک مثال‎های بالینی را از افراد با اختلالات مختلف شرح می‎دهد. در اینجا مؤلف سعی می‎کند با مفاهیم کلی رفتاری- شناختی، موقعیت پیشایند، فرایند درمان، و پسایند درمان (پیامد درمان) را شرح دهد.

در بخش پایانی کتاب، به ارزیابی رویکرد درمانی شناختی‎رفتاری پرداخته شده است. شواهد ارائه شده، زمینه‎ساز این نتیجه‎گیری است: شاید ما اکنون با اعتمادی بیش از گذشته می‎توانیم ادعا کنیم که مبنای تغییر در CBT هر چه باشد، بر خلاف ادعاهای اولیه به نظر نمی‎رسد شناخت‎ها باشد. این شواهد بیشتر از علم شناخت استخراج شده است. با توجه به این جمع‎بندی و ارزیابی، به تحولات اخیر اشاره می‎شود که بر مفاهیم کارکرد (function)، در مقابل محتوای (content) شناخت، به عنوان بستر تغییر، و تاکید بر مفاهیم پذیرش و ذهن آگاهی(acceptance and mindfulness) دارد.

در مجموع، این کتاب و احتمالاً سایر کتاب‎های این مجموعه، کنجکاوی‎های ذهنی دانشجویان را تا حدی ارضا خواهد کرد و مطالعه آن بسیار مفید و راهگشا خواهد بود.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...