داستان ستم‌های در هم تنیده | میدان


ماجرای کشته‌شدن جورج فلوید در مینه‌سوتای آمریکا موجی جهانی از اعتراض به نابرابری و نژادپرستی ایجاد کرد. به فاصله کوتاهی از انتشار ویدئوی قتل فجیع او موجی از اعتراض به نژادپرستی و نابرابری ابتدا ایالات متحده و سپس کشورهای اروپایی را درنوردید. در این موج اما تنها سیاهان نبودند که به نابرابری اعتراض داشتند. صحنه اعتراض به قتل جورج فلوید، شبیه هر صحنه اعتراض دیگری در جهان، تبدیل به صحنه اعتراض به انواع نابرابری در هم‌تنیده در جهان شد. گویا معترضان در جهان حالا می‌دانند که ستم‌هایی که بر آنان می‌رود چگونه در هم تنیده شده است.

رگتایم» [Ragtime] ای ال  دکتروف [E. L. Doctorow]

نجف دریابندری در پیشگفتاری بر ترجمه فارسی‌اش از رمان «رَگتایم» [Ragtime] می‌نویسد: «رَگتایم یک داستان نیست، بلکه چند داستان به هم بافته است. به همین دلیل چند بار آغاز می‌شود و چند بار به پایان می‌رسد.». توصیف دریابندری شاید دقیق‌ترین توصیف از خط روایی این رمان است.

رمان دکتروف [E. L. Doctorow] داستان چندین نفر را در اولین سال‌های قرن بیستم روایت می‌کند. داستان‌هایی که در جاهایی به هم تنیده و در جاهایی از هم دور می‌شوند. اما هر کدام از این داستان‌ها روایتی مستقل است که بدون دانستن آن یکی هم می‌شود آن را دنبال کرد. رمان با داستان یک خانواده پولدار سفیدپوست آمریکایی آغاز می‌شود. داستان یک نوازنده سیاهپوست پیانو را روایت می‌کند و به سراغ خانواده‌ یهودی کارگری می‌رود که از فشارهای اجتماعی و شغلی در حال مهاجرتند. قصه یک مجموعه‌دار مشهور را تعریف می‌کند و از زنی می‌گوید که به دنبال مبرا کردن شوهرش از اتهام قتل معشوقه‌اش است. در این میان «اما گلدمن» آنارشیست و انقلابی مشهور نیز در قالب یکی از شخصیت‌های داستان، بخش‌هایی از ماجرا را به پیش می‌برد.

نقطه مشترک این داستان‌های در هم تنیده و گاه جدا یک چیز است: ستم. ستمی که به سیاهپوستان، کارگران و زنان تحمیل می‌شود و البته همزمان خشم و مقاومت در برابر آن. رگتایم روایتی آرام و روزمره است از خشم‌ها و مقاومت‌های فردی و جمعی در برابر اشکال مختلف ستمی که در سال‌های ابتدایی قرن بیستم وجود داشته و امروز پس از ۱۲۰ سال هنوز تداوم دارد.

در برابر این ستم اشکال متفاوتی از خشم و مقاومت نیز وجود دارد. از مقاومت‌های روزمره کسانی در برابر خانواده و طبقه‌شان گرفته تا تلاش خشم‌آمیز کسی برای آتش زدن ساختمان‌ها. رمان مملو از لحظات تقابل این شیوه‌های متفاوت مبارزه و ابراز خشم است. دکتروف شیوه‌های متفاوت این مقاومت را ترسیم می‌کند بی‌اینکه به هیچ‌کدام از آن‌ها اعتباری بدهد. آنارشیسم گلدمن در برابر شیوه مقاومت اتحادیه‌های کارگری آمریکا، مبارزات حقوقی و مدنی سیاهان در برابر خشم فردی گروهی مسلح همه و همه در روایت کتاب حاضرند. مدام میان این روش‌ها گفتگو صورت می‌گیرد و گاهی به تقابل با هم برمی‌خیزند. برخی سعی می‌کنند دیگری را به راه خود بیاورند و برخی دیگر به کار خودشان ادامه می‌دهند.

رگتایم نشان می‌دهد که که چگونه وضعیت‌های مختلف و پس‌زمینه‌های انسان‌ها در برگزیدن یکی از این روش‌های مبارزه و ابراز خشم موثر است. نشان می‌دهد چگونه خشم شخصی، جایگاه طبقاتی، جنسیت و نژاد بر روند انتخاب شیوه مبارزه موثر است. بی‌اینکه هیچ‌یک از آن‌ها را تقدیس یا تقبیح کند. این شاید وضعیتی است که امروز در مواجهه با اعتراضات به قتل جورج فلوید هم با آن مواجهیم. از آدم‌های خشمگینی که می‌خواهند مجسمه‌ برده‌داران را پایین بکشند یا ساختمان‌های پلیس را آتش بزنند تا کسانی که در خیابان تظاهرات آرام می‌کنند.

رمان از لحاظ ادبی در جایی بین روایت مستند و رویاپردازی شناور است. روایتی مستند دارد از یک دوره تاریخی، در متن آن چندین ماجرا به شکل گزارش‌هایی روزنامه‌نگارانه روایت می‌شود، گویی همین امروز در حال خواندن خبر آن در روزنامه هستیم. اما از سوی دیگر روایت‌هایی دارد که بیشتر به افسانه شبیهند. در شخصیت‌های رمان نیز چنین رفت و برگشتی میان مستند و خیال را می‌بینیم. از سویی اما گلدمن به عنوان شخصیتی تاریخی حضوری واقعی در رمان دارد و از سوی دیگر در رمان یک شعبده‌باز وجود دارد که روایت زندگی و کارهایش بیشتر به افسانه و یا داستان‌های رئالیسم جادویی شبیه است.

رمان رگتایم بسیار خوش‌خوان است. نثر روان و جملات کوتاهِ متن خواننده را به آرامی به دنبال خود می‌کشد. فارسی بی‌نظیر نجف دریابندری نیز حتما به این فرایند کمک می‌کند. رمان چندان بلند نیست. ترجمه فارسی‌اش کمتر از ۲۸۰ صفحه است. نویسنده این ۲۸۰ صفحه را به ۴۰ پاره مختلف تقسیم کرده که خواندن آن و پیگیری این داستان‌های در هم‌تنیده را آسان‌تر می‌کند.

ادگار لورنس دکتروف نویسنده رمان، این کتاب را برای اولین بار در سال ۱۹۷۵ منتشر کرد. ترجمه فارسی رمان نیز برای اولین بار در سال ۱۳۶۱ منتشر شده است. ۴۵ سال بعد این رمان هنوز خواندنی است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...
نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...