رمان «من تپه‌ام» [Ich bin ein Hügel] نوشته فریدریکه کرتسن [Friederike Kretzen] با ترجمه عباسعلی صالحی توسط نشر لگا راهی بازار نشر شد.

رمان من تپه‌ام» [Ich bin ein Hügel] نوشته فریدریکه کرتسن [Friederike Kretzen]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، فریدریکه کرتسن، متولد ۱۹۵۶ در آلمان، آثار متعدد ارزشمندی در ادبیات داستانی آلمانی‌زبان نوشته و در تثبیت ادبیات معاصر زنان بسیار تأثیرگذار بوده است. او در رشته‌های جامعه‌شناسی و قوم‌شناسی تحصیل کرده است. کرتسن به ایران و سینمای عباس کیارستمی علاقه بسیاری دارد و تاکنون چندین بار به ایران سفر کرده است. او در آثار خود بسیار به موضوع ایران پرداخته است. در سال ۱۳۹۸ در ایران، مجله بخارا، مراسمی تحت عنوان «شب فریدریکه کرتسن» با حضور این نویسنده به منظور تجلیل و تحلیل آثار او برگزار کرد.

از سوابق ادبی کرتسن می‌توان به دریافت جایزه نگارش کتاب سال از «شورای هنر سوئیس» در سال‌های ۱۹۹۵ و ۲۰۰۳، «جایزه ادبی کشور» سوئیس سال ۲۰۱۸، و جایزه نگارش «کتاب سال» از هیأت ادبی شهر بازل سوئیس اشاره کرد.

کرتسن در رمانِ خودنگارانه «من تپه‌ام» با زبانی طنز و واقع گرا، شرحی بی‌دلیل از دورانِ سردرگم کننده و سرگیجه‌آورِ گذر از کودکی به نوجوانی و چهارده سالگی، رسیدن به شانزده سالگی و رسیدن به نگاه و فکرهای نو به دست می‌دهد.

دخترِ نوجوانِ راوی این رمان از سرآغاز دورانِ پرتلاطمِ شکل گیری هویتِ خود در نوجوانی می‌کوشد در خانه بلوغِ جان و تنِ خود نیز وطن کند؛ همین طور در دنیای واقعی جدیدش. و او خود را نه دشت می‌خواند و نه کوه، بلکه چیزی بینابین یعنی «تپه». مادرش را در این دوران گذار الگوی خوبی برای زن شدن نمی‌داند، از اتاق خوابِ مشترک با مادرش دوری می‌کند و معنایی برای سازگاری و زندگی مشترک با خانواده اش هم نمی‌بیند. پدرش را اما همچون دوست صمیمی خود می‌داند، همین طور خاله‌هایش را. دوستان همکلاسی اش و او خواستار هویت بخشی به نقش خود در جریانات اجتماعی - سیاسی اروپای اواخر دهه شصت و اوایل دهه هفتاد میلادی هستند.

راوی نوجوان قصه خود را در تیررس مشاجره‌های هواداران تروتسکی می‌بیند. او تنها راه نجاتش را از همهمه روزگار نو در پناه جستن به غیبت، گریز و تخیل می‌داند و نیز در استقلال از خانواده‌اش. در کنار این همه، فریدریکه کرتسن در این اثر با تخیل‌های شگفت‌انگیزِ راوی نوجوان، کیهانی بی حد و مرز از کشفیات را روبروی دیدگان‌مان به تصویر می‌کشد.

کرتسن از هنرِ واژه و تصویر و از هنرِ درهم آمیختنِ واژه و تصویر سخن می‌گوید و با مثل‌های معروف و قصه‌های کودکانه‌ رنگ‌هایی از کودکی نیز به اثر خود می بخشد.

این کتاب با ۱۶۶ صفحه و قیمت ۲۱۵ هزار تومان، عرضه شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...