رمان «بی‌آبی» [Dry] نوشته نیل و جرود شوسترمن [Jarrod SHUSTERMAN and Neal] با ترجمه پرستو پورگیلانی توسط انتشارات پیدایش منتشر و راهی بازار نشر شد.

بی‌آبی» [Dry]  نیل و جرود شوسترمن [Jarrod SHUSTERMAN and Neal]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، نیل شوسترمن نویسنده آمریکایی متولد سال ۱۹۶۲ است و برای جوانان می‌نویسد. او آثار داستانی زیاد و چندسری کتاب داستانی در کارنامه دارد و «بی‌آبی» یکی از تک‌رمان‌های اوست که آن را با همراهی جرود شوسترمن نوشته است. جرود شوسترمن هم دو کتاب «بی‌آبی» و «روکسی» (۲۰۲۱) را در کارنامه دارد.

«بی‌آبی» برای نوجوانان بالای ۱۶ سال نوشته شده و نسخه اصلی آن سال ۲۰۱۸ منتشر شده است. در داستان این‌کتاب، خشک‌سالی کالیفرنیا به حد فاجعه‌آمیزی گسترده شده و چند نوجوان ناچارند برای نجات جان خود راهی سفر شوند. آن‌ها باید در این‌سفر برای مرگ یا زندگی‌شان تصمیم بگیرند. کسی درست‌ یا غلط‌بودن تصمیمات این‌جوانان را نمی‌داند؛ به‌جز خودشان...

قصه این‌رمان در ۶ بخش اصلی روایت شده که به‌ترتیب عبارت‌اند از: «بخش اول؛ ته‌کشیدن»، «بخش دوم؛ سه‌روز تا حیوان‌شدن»، «بخش سوم؛ دوگانگی»، «بخش چهارم؛ آشفتگی»، «بخش پنجم؛‌ حتی اگر سنگ از آسمان ببارد» و «بخش ششم؛ یک‌عادی جدید».

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

به‌هرحال آنها متوجه شدند که قبل از بیگ بِیل باید عجله و آنجا را ترک کنند. وسایل‌شان را جمع کردند و در کامیون ریختند و به خانه مادر دافنه نقل مکان کردند. مادر دافنه مرده بود و خانه داو کانیون را برایش باقی گذاشته بود.
بعد دافنه دایی‌ریحون را از خانه بیرون انداخت و او آمد پیش ما.
من درکش می‌کنم. یعنی منظورم این است که دافنه را مقصر نمی‌دانم. می‌دانید، موضوع فقط این نبود که دایی‌ریحون نمی‌توانست کار پیدا کند، موضوع این بود که او اصلا دنبال کار هم نمی‌گشت. به نظرم یک‌جورهایی از دست دادن مزرعه‌اش او را به هم ریخته بود. دافنه برایش ارزش قائل شد و شانس دومی به او داد، ولی به نظرم شرایط باز هم مثل قبل بود. چون دوباره به خانه‌مان برگشت و سری دوم مطمئن شدیم که تصمیم درستی است.
همیشه به ما می‌گفت: «تا وقتی روی پای خودم بایستم.» اما چطور می‌توانی وقتی زندگی‌ات تا زانو قطع شده روی پای خودت بایستی؟
به خیابان دافنه می‌رسیم. در تمام این‌مدت یک انسان هم ندیدیم.

این‌کتاب با ۴۴۸ صفحه، شمارگان ۵۰۰ نسخه و قیمت ۱۱۲ هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

که واقعا هدفش نویسندگی باشد، امروز و فردا نمی‌کند... تازه‌کارها می‌خواهند همه حرف‌شان را در یک کتاب بزنند... روی مضمون متمرکز باشید... اگر در داستان‌تان به تفنگی آویزان به دیوار اشاره می‌کنید، تا پایان داستان، نباید بدون استفاده باقی بماند... بگذارید خواننده خود کشف کند... فکر نکنید داستان دروغ است... لزومی ندارد همه مخاطب اثر شما باشند... گول افسانه «یک‌‌شبه ثروتمند‌ شدن» را نخورید ...
ایده اولیه عموم آثارش در همین دوران پرآشوب جوانی به ذهنش خطور کرده است... در این دوران علم چنان جایگاهی دارد که ایدئولوژی‌های سیاسی چون مارکسیسم نیز می‌کوشند بیش از هر چیز خود را «علمی» نشان بدهند... نظریه‌پردازان مارکسیست به ما نمی‌گویند که اگرچه اتفاقی رخ دهد، می‌پذیرند که نظریه‌شان اشتباه بوده است... آنچه علم را از غیرعلم متمایز می‌کند، ابطال‌پذیری علم و ابطال‌ناپذیری غیرعلم است... جامعه‌ای نیز که در آن نقدپذیری رواج پیدا نکند، به‌معنای دقیق کلمه، نمی‌تواند سیاسی و آزاد قلمداد شود ...
جنگیدن با فرهنگ کار عبثی است... این برادران آریایی ما و برادران وایکینگ، مثل اینکه سحرخیزتر از ما بوده‌اند و رفته‌اند جاهای خوب دنیا مسکن کرده‌اند... ما همین چیزها را نداریم. کسی نداریم از ما انتقاد بکند... استالین با وجود اینکه خودش گرجی بود، می‌خواست در گرجستان نیز همه روسی حرف بزنند...من میرم رو میندازم پیش آقای خامنه‌ای، من برای خودم رو نینداخته‌ام برای تو و امثال تو میرم رو میندازم... به شرطی که شماها برگردید در مملکت خودتان خدمت کنید ...
رویدادهای سیاسی برای من از آن جهت جالبند که همچون سونامی قهرمان را با تمام ایده‌های شخصی و احساسات و غیره‌اش زیرورو می‌کنند... تاریخ اولا هدف ندارد، ثانیا پیشرفت ندارد. در تاریخ آن‌قدر بُردارها و جهت‌های گونه‌گون وجود دارد که همپوشانی دارند؛ برآیندِ این بُردارها به قدری از آنچه می‌خواستید دور است که تنها کار درست این است: سعی کنید از خود محافظت کنید... صلح را نخست در روح خود بپروران... همه آنچه به‌نظر من خارجی آمده بود، کاملا داخلی از آب درآمد ...
می‌دانم که این گردهمایی نویسندگان است برای سازماندهی مقاومت در برابر فاشیسم، اما من فقط یک حرف دارم که بزنم: سازماندهی نکنید. سازماندهی یعنی مرگ هنر. تنها چیزی که مهم است استقلال شخصی است... در دریافت رسمی روس‌ها، امنیت نظام اهمیت درجه‌ی اول دارد. منظور از امنیت هم صرفاً امنیت مرز‌ها نیست، بلکه چیزی است بسیار بغرنج‌تر که به آسانی نمی‌توان آن را توضیح داد... شهروندان خود را بیشتر شبیه شاگرد مدرسه می‌بینند ...