کتاب «یتیم وَرشو» [The Warsaw Orphan] نوشته کِلی ریمر [Kelly Rimmer] با ترجمه‌ای از فرنوش جزینی و از سوی انتشارات کتابسرای تندیس منتشر شد.

یتیم وَرشو» [The Warsaw Orphan] کلی ریمر [Kelly Rimmer]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، «یَتیمِ وَرشو» عنوان آخرین اثر داستانی کِلی ریمر است که در سال 2021 به چاپ رسید، رمانی که با وجود چندین صحنه دردناک و خشن در طول داستان، با تصویری شاد، پر هرج و مرج، امیدوارنه و جان‌بخش به پایان می‌رسد.

در بهار سال 1942، نازی‌ها کنترل تمام لهستان را در دست دارند و کل جمعیت یهودی را به گتوی منتقل کردند، در نتیجه این منطقه بسیار شلوغ و ذخایر آن نیز محدود شده است. زندگی بسیار سخت است و بسیاری امید خود را از دست داده‌اند.

برای رومن گورکا، نوجوان یهودی، تنها کاری که می‌تواند انجام دهد، این است که زنده بماند تا به اندازه کافی درآمد کسب کند، او باید خانواده‌اش را زنده نگه دارد. شایعاتی در محله یهودی‌نشین درباره برنامه نازی‌ها برای انتقال یهودی‌ها به اردوگاه‌های کاری در جنگل پخش شده است. رومن می‌داند باید کاری بکند چون باید راهی برای نجات خواهر و برادر کوچکترش بیابد.

در همان زمان، زن جوانی به نام الزبیتا رابینک، وارد شهر می‌شود که به نظر می‌رسد یک دختر معمولی لهستانی است که با خانواده‌اش زندگی می‌کند؛ اما او رازی را پنهان می‌کند؛ نام اصلی او امیلیاست.

الزبیتا از اختلاف‌هایی که درست آن‌سوی حیاط خانه‌اش به سرعت در حال رشد بود، آگاه می‌شود. او هیچ علاقه‌ای به آلمانی‌هایی که در خیابان‌های شهر در حال گشت‌زنی هستند، و مقررات منع رفت و آمد را اعمال می‌کنند، ندارد؛ اما هرگز به آنچه در پشت دیوارهای یهوی‌نشین که همسایه‌های یهودی او را در خود جای داده‌اند، فکر نکرده است. الزبیتا با سارا که پرستار است، دوست می‌شود. او از رازی بسیار وحشتناک باخبر می‌شود که نمی‌توان آن را ندیده گرفت، کشفی که او را به سمت خطر و قهرمانی سوق می‌دهد.

داستان رمان براساس واقعیت نوشته شده است؛ ایرنا یک پرستار و مددکار اجتماعی لهستانی کاتولیک بود که تیمی متشکل از دو گروه ده نفره را برای نجات کودکان یهودی از داخل گتوی ورشو هماهنگ کرد. ایرنا و تیمش از طریق روش‌های مختلف، از جمله پنهان کردن کودکان کوچک در کیسه‌ها و تابوت‌ها یا هدایت آن‌ها از طریق فاضلاب، کودکان را از گتو قاچاق می‌کردند. پس از بیرون آمدن، بچه‌ها را نزد خانواده‌های کاتولیک قرار دادند تا از آن‌ها محافظت شود.

کلی ریمر در گفت‌وگویی درباره شخصیت الزبیتا می‌گوید: او مانند خانواده‌اش و در واقع، بیشتر هم‌نسل‌هایش مذهبی بود. عزم و شجاعت او هم از این باور مذهبی و هم از تربیت خانوادگی او الهام گرفته شده بود. الگوهای او متعهد بودند که به اطرافیانش کمک کنند، حتی با هزینه‌های گزاف برای خودشان.

در توضیحی آمده که این کتاب داستان دختری جوان، پسری از ساکنین گتو و جنگجویی مبارز و پرستاری که هر یک به شیوه‌ی خود برای نجان کودکان یهودی طی حمله‌ی نازی‌ها و روس‌ها به لهستان می‌جنگند. کتابی برگرفته از قهرمان واقعی(ایرنا سندلر) که جان هزاران کودک یهودی را طی جنگ جهانی دوم نجات بخشید. یتیم وروشو کتابی است پرامون خیزش ورشو، داستانی حقیقی از دو جوان که برای زنده ماندن تلاش می‌کنند. ابتدا از دست نازی‌ها و سپس از دست سربازان شوروی که به قصد نجات لهستان وارد این کشور شده بودند.

آن کس که ذره‌ای انسانیت در او یافت شود نادیده گرفتن وقایع مربوط به ظلم و ستم نازی‌ها و هولوکاست را غیرممکن می‌داند. گام برداشتن در دل سیاه تاریخ به همراه کلی ریمر به معنای تجربه‌ی تمام سختی‌ها و ناامیدی‌های افرادی واقعی است به گونه‌ای که نفس را در سینمه‌ی شما حبس می‌گرداند.

«پیش از آنکه بگذارم بروی»، «وقتی تو را از دست دادم» و «یتیم ورشو» از جمله آثار کلی ریمر هستند که به فارسی ترجمه شده‌اند.

کتاب «یتیم وَرشو» نوشته کِلی ریمر، در 440 صفحه، به قیمت 125 هزار تومان، در قطع رقعی، جلد شومیز و کاغذ بالک، با ترجمه فرنوش جزینی و به همت انتشارات کتابسرای تندیس منتشر شد.

................ هر روز با کتاب ...............

نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...