به گزارش ایبنا در گلستان، هوشمند دهقان، مترجم گرگانی که در کارنامه خود ترجمه آثاری چون بازداشتگاه صورتی (آدام آلتر)، دختر تحصیل‌کرده (تارا وستور)، لطفاً زامبی نباشید (آدام آلتر)، در کافه اگزیستانسیالیستی (سارا بیکول)، ابن عربی وارث انبیا (ویلیام چیتیک)، سقراط مردی برای روزگار ما (پل جانسون) و عادت‌های اتمی (جیمز کلیر) به چشم می‌خورد، با همکاری نشر ثالث رمان «مهمان ناخوانده» به قلم «شری لاپنا» را ترجمه و روانه بازار کرد.

در این رمان که در 346 صفحه و در قطع رقعی و به قیمت 45 هزار تومان عرضه شده است، «شری لاپنا» نویسنده رمان‌های پلیسی و پرفروش «زن همسایه» و «غریبه‌ای در خانه» در تجربه‌ای دیگر قصه‌ای را خلق کرده که در آن مهمان‌ها به هتل میچل که در دل کوهستان است، رفته‌اند تا تعطیلات زمستانی خود را در محیطی آرام و دور از هیاهوی شهر سپری کنند؛ اما شب‌هنگام، کولاکی درمی‌گیرد و برف و یخ همه‌جا را می‌پوشاند و در پی آن خطوط برق و تلفن قطع و جاده مسدود می‌شود که ناگهان در میان بهت و ناباوری همه، جسم بی‌جان یکی از مهمان‌ها پیدا می‌شود. به نظر می‌رسد که مهمان‌ها در مکانی ترسناک، سرد و تاریک گیر افتاده‌اند و راه فراری ندارند، آیا قتل دیگری هم در راه است؟

«شری لاپنا» این اثر خود را در سال 2018 منتشر کرده و مانند دیگر آثارش، فضایی پر از معما، تعلیق و هیجان را برای مخاطبان خود ایجاد کرده و با نفوذ به عمق ذهن و روان شخصیت‌ها، از انگیزه‌های آن‌ها پرده برمی‌دارد.

در آغاز این رمان می‌خوانیم:
جمعه، 4:45 بعدازظهر
اتومبیل وارد منطقه پرفرازونشیب کوهستان کتس کیل می‌شود و جاده دور از انتظار پر از پیچ‌وخم می‌شود؛ گویی هر چه آدم از تمدن دورتر می‌شود؛ گویی هر چه آدم از تمدن دورتر می‌شود، جاده بیش‌تر در‌ هاله ابهام فرو می‌رود. سایه‌ها عمیق‌تر می‌شوند و هوا بدتر. رودخانه هودسون که در امتداد جاده جاری است، گاه ظاهر و گاه ازنظر محو می‌شود. جنگل که در هر دو سوی جاده قد برافراشته همچون دیوی سیاه است که هر دم ممکن است آدم را در کام خود فرو بلعد. درختان سیاه آدم را یاد جنگل قصه‌های پریان می‌اندازند هرچند زیر بارش ملایم برف چونان کارت‌پستالی دل‌فریب به نظر می‌رسند.

یادآوری می‌شود «مهمان ناخوانده» تازه‌ترین اثر این نویسنده است که اندکی پس از انتشار در فهرست پرفروش‌های «نیویورک‌تایمز» و «یوکی ساندی‌ تایمز» قرار گرفت.

ایده اولیه عموم آثارش در همین دوران پرآشوب جوانی به ذهنش خطور کرده است... در این دوران علم چنان جایگاهی دارد که ایدئولوژی‌های سیاسی چون مارکسیسم نیز می‌کوشند بیش از هر چیز خود را «علمی» نشان بدهند... نظریه‌پردازان مارکسیست به ما نمی‌گویند که اگرچه اتفاقی رخ دهد، می‌پذیرند که نظریه‌شان اشتباه بوده است... آنچه علم را از غیرعلم متمایز می‌کند، ابطال‌پذیری علم و ابطال‌ناپذیری غیرعلم است... جامعه‌ای نیز که در آن نقدپذیری رواج پیدا نکند، به‌معنای دقیق کلمه، نمی‌تواند سیاسی و آزاد قلمداد شود ...
جنگیدن با فرهنگ کار عبثی است... این برادران آریایی ما و برادران وایکینگ، مثل اینکه سحرخیزتر از ما بوده‌اند و رفته‌اند جاهای خوب دنیا مسکن کرده‌اند... ما همین چیزها را نداریم. کسی نداریم از ما انتقاد بکند... استالین با وجود اینکه خودش گرجی بود، می‌خواست در گرجستان نیز همه روسی حرف بزنند...من میرم رو میندازم پیش آقای خامنه‌ای، من برای خودم رو نینداخته‌ام برای تو و امثال تو میرم رو میندازم... به شرطی که شماها برگردید در مملکت خودتان خدمت کنید ...
رویدادهای سیاسی برای من از آن جهت جالبند که همچون سونامی قهرمان را با تمام ایده‌های شخصی و احساسات و غیره‌اش زیرورو می‌کنند... تاریخ اولا هدف ندارد، ثانیا پیشرفت ندارد. در تاریخ آن‌قدر بُردارها و جهت‌های گونه‌گون وجود دارد که همپوشانی دارند؛ برآیندِ این بُردارها به قدری از آنچه می‌خواستید دور است که تنها کار درست این است: سعی کنید از خود محافظت کنید... صلح را نخست در روح خود بپروران... همه آنچه به‌نظر من خارجی آمده بود، کاملا داخلی از آب درآمد ...
می‌دانم که این گردهمایی نویسندگان است برای سازماندهی مقاومت در برابر فاشیسم، اما من فقط یک حرف دارم که بزنم: سازماندهی نکنید. سازماندهی یعنی مرگ هنر. تنها چیزی که مهم است استقلال شخصی است... در دریافت رسمی روس‌ها، امنیت نظام اهمیت درجه‌ی اول دارد. منظور از امنیت هم صرفاً امنیت مرز‌ها نیست، بلکه چیزی است بسیار بغرنج‌تر که به آسانی نمی‌توان آن را توضیح داد... شهروندان خود را بیشتر شبیه شاگرد مدرسه می‌بینند ...
عدالت در یک جامعه پسادیکتاتوری چگونه باید تأمین شود؟... آلمان پیش از این نیز مجبور شده بود با بقایای حکومت دیکتاتوری هیلتر و جرائم آنها مواجه شود... آیا باید دست به پاکسازی ادارات دولتی از افرادی زد که با حکوت کمونیستی همکاری داشته‌اند؟... احکام بر اساس قانونی تنظیم می‌شدند که کمترین مجازات را مقرر کرده بود... رسیدگی به هتک حیثیت افراد در رژیم گذشته... بسیاری از اساتید و استادیاران به عنوان خبرچین برای اشتازی کار می‌کردند ...