کتاب «قاعده وزر»؛ در مصاف با مجازات حبس تعزیری تألیف عبدالرضا اسکندری کتابی تخصصی در حوزه حقوق اسلامی است که به تازگی از سوی انتشارات چتر دانش منتشر شده است.

«قاعده وزر در مصاف با مجازات حبس تعزیری  عبدالرضا اسکندری

 یکی از شیوه‌هایی که در تمامی‌نظام‌های حقوقی دنیا به منظور جلوگیری از ارتکاب اشخاص به جرم مورد استفاده قرار می‌گیرد، ساز و کار کیفردهی یا عقوبت مجرمان است. از انواع کیفر می‌توان به کیفرهای سالب حیات مانند اعدام؛ کیفرهای بدنی مانند تازیانه؛ کیفرهای سالب آزادی مانند حبس؛ کیفرهای محدود کننده آزادی مانند تبعید؛ کیفرهای محروم کننده از حق مانند انواع محرومیت‌ها و ممنوعیت‌ها؛ کیفرهای مالی مانند جزای نقدی و مصادره اموال؛ کیفرهای سالب حیثیت مانند اعلام نام شخص از رسانه‌ها اشاره کرد.

مجازات سالب آزادی یا همان حبس و زندان، کیفری است که حق آزادی اشخاص را که موهبتی الهی است به صورت دائم و یا موقت از انسان مجرم سلب کرده و او را در مکان مخصوصی به نام زندان قرار میدهد؛ به طوری که دیگر قادر نخواهد بود هیچ یک از آزادی‌هایی را که اشخاص دیگر از آن بهره می‌برند، اعمال کند. بنابراین، در تعریف زندان باید گفت: زندان محلی است که در آن محکومانی که حکم آنان قطعی شده است با معرفی مقام‌های صلاحیت دار قضایی و قانونی برای مدت معین یا به طور دائم به منظور تحمل کیفر، با هدف حرفه آموزی، بازپروری و بازسازگاری نگهداری می‌شوند. زندانها به زندان بسته، نیمه باز، مراکز حرفه آموزی و اشتغال و مراکز اقدامات تأمینی و تربیتی از جمله کانون اصلاح و تربیت برای اطفال و نوجوانان تقسیم می‌شود.

یکی از موضوعاتی که پیرامون اعمال مجازات زندان مطرح شده و در حال حاضر تبدیل به یکی از چالش‌های اساسی در نحوه اعمال‌این قسم از مجازات تبدیل شده، تعارض اجرای مجازات با قاعده «وزر» است که در مواردی رخ می‌دهد که شخص محكوم، به مجازات سلب آزادی دارای مولی علیه صغیر یا از کار افتاده بوده و اعمال مجازات به نوعی مشکلات قابل توجهی برای خانواده و اعضای تحت تکفل او‌ایجاد می‌کند؛ مشکلاتی که به مرور زمان حتی ممکن است حیات‌این اشخاص را نیز به خطر اندازد. در توضیح پیرامون نحوه تعارض اعمال مجازات حبس با قاعده «وزر» باید گفت از سویی بنابر مبانی نظام کیفری اسلام، شخص محکوم می‌بایست مورد مجازات قرار گیرد و از سوی دیگر، وضعیت محکوم به گونه‌ای است که مجازات وی موجب وارد آمدن آسیب‌هایی به سایر اشخاص می‌گردد؛‌ این در حالی است که بنابر قاعده «وزر» هیچ شخصی نباید بار سنگین گناه دیگری را به دوش بکشد و به واسطه جرم یک شخص، نمی‌توان دیگری را مورد مجازات قرار دهد.

یکی از اشخاصی که در گروه فوق قرار می‌گیرند، زنان زندانی باردار یا صاحب فرزند هستند. زنان زندانی به واسطه شرایط جسمی‌و روحی خاصی که دارند، از مردان زندانی آسیب پذیرتر هستند.‌این آسیب پذیری نه تنها خود زن؛ بلکه خانواده و به خصوص کودکان او را نیز تحت تأثیر قرار می‌دهد.

در برخی از موارد، زنانی که مجازات زندان را تحمل می‌کنند، باردار بوده و یا دارای فرزندان زیر هفت سال هستند که به آنان بسیار وابسته بوده و به نوعی بسیاری از نیازهای جسمی‌و روحی آنان از سوی‌این مادران مجرم تأمین می‌شود.

در توضیح پیرامون زنان مجرم باردار باید گفت بدیهی است که در صورتی که زنی باردار مرتکب جرم شده و مجازات زندان و یا مجازات بدنی برای او در نظر گرفته شود، اگر بخواهیم مجازات را در خصوص شخص مجرم اجراء کنیم، چاره‌ای جز‌این وجود ندارد که برای اجرای حکم مجازات، یک انسان گناهکار (زن) را به همراه یک انسان بی گناه (فرزند یا جنین حاضر در رحم مادر) مورد مجازات قرار دهیم.

در مورد دوم، یعنی زنانی که صاحب فرزندان یک ماهه تا دو ساله هستند نیز با توجه به وابسته بودن نیازهای حیاتی فرزند به مادر، هرگونه عملی ساختن مجازات بدنی یا سالب آزادی بر روی مادر، مجازات فرزند وی را نیز با خود به همراه خواهد داشت. در مورد سوم؛ یعنی زنانی که صاحب فرزندان دو، تا هفت ساله بوده و فرزندشان جز مادر، ولی دیگری ندارد نیز باید گفت در‌این مورد نیز اگرچه فرزند از مادر تا حدود زیادی مستقل شده، لكن محل زندگی وی به دلیل وابستگی‌های روحی و جسمی‌همچنان به مادر وابسته است؛ از همین رو در صورتی که بخواهیم چنین مادرانی را مورد مجازات حبس قرار دهیم، چاره‌ای جز‌این وجود ندارد که فرزند را نیز با مادر در زندان قرار داد.

ناگفته نماند در مواردی که مجرم مرد به زندان محکوم می‌گردد و دارای مولی علیه از کار افتاده و یا صغیر است نیز مشکلات فوق بروز می‌یابد، با‌این تفاوت که در‌این گروه از مجرمان برخلاف زنان زندانی، مولی علیه به همراه ولی خود در زندان قرار داده نمی‌شود.

با عنایت به توضیحات فوق و با عنایت به اهمیت مسئله و نتایج بسیار سوئی که از وارد آوردن آسیب به اشخاص بی گناه به بهانه مجازات مجرمان حاصل می‌شود، ضرورت انجام پژوهشی جامعه پیرامون «مبانی و چالش‌های اعمال مجازات زندان با رویکردی به قاعده« وزر» ضروری به نظر می‌رسد.

با توجه به آنکه مولف در‌این کتاب در صدد تبیین تعارض قاعدة وزر با اعمال مجازات زندان بوده است، صرف جستجو پیرامون مبانی اعمال مجازات زندان روشن کننده پیشینه موضوع نخواهد بود؛ چرا که در‌این پژوهش آنچه که مورد بررسی قرار گرفته است، چالش‌هایی است که به واسطه إعمال مجازات زندان و تعارض آن با قاعده «وزر» ممکن است به وجود آید. بدین ترتیب می‌توان ادعا نمود اگرچه پژوهش‌های بسیاری پیرامون مباني إعمال مجازات زندان صورت گرفته است، لکن در هیچیک از پژوهش‌های فوق به تعارض قاعدة «وزر» و مبانی اعمال مجازات زندان پرداخته نشده است.

روش پژوهشی ‌این کتاب مبتنی بر روش توصیفی و تحلیلی است و با استفاده ازمنابع کتابخانه‌ای و جمع آوری اطلاعات به صورت فیش برداری و همچنین با استفاده از نرم افزارهای تخصصی، بر آنست که تبیین جایگاه واقعی زندان در اسلام بپردازد و رابطه آن را با قاعده «وزر» در مقام تعارض، مورد بررسی قرار دهد.

کتاب «قاعده وزر»؛ در مصاف با مجازات حبس تعزیری، در تیراژ 500 نسخه و با قیمت 45000 هزار تومان روانه بازار نشر شده است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...