تنها چیزی که برای من وجود دارد سفرهایی است که در راه دل یا در راههای صاحب‌دل می‌کنم. من در این راهها سفر می‌کنم و تنها مبارزه‌ای که برایم اهمیت دارد این است که به مقصود برسم... وی کشف می‌کند که به کار بردن گیاهان توهم‌زا مرحله مقدماتی این آشنایی است و این کار باید زیر نظر استادی انجام گیرد. زیرا بدون رعایت این احتیاط، شخص از نظر جسمی و روحی با خطر مرگباری روبرو می‌شود

درس‌های دون خوان
درسهای دون خوان
: شیوه یاکوئی معرفت.  [The Teaching of don Juan: a Yaqui Way of Knowledge] این کتاب نخستین اثر کارلوس کاستاندا (1) (1925)، نویسنده امریکایی است و موضوع اصلی آن تعلیم گرفتن از یک جادوگر یاکویی است؛ نویسنده او را استاد خود دانسته و به توصیفش پرداخته است. کاستاندا، پس از تشکر از استادان مردم‌شناسی که در تصنیف کتاب در 1971 یاری‌اش کرده‌اند، می‌نویسد که روزی دون خوان به او چنین گفته است:‌ «تنها چیزی که برای من وجود دارد سفرهایی است که در راه دل یا در راههای صاحب‌دل می‌کنم. من در این راهها سفر می‌کنم و تنها مبارزه‌ای که برایم اهمیت دارد این است که به مقصود برسم.»

در آغاز کار، تنها قصد کاستاندا از ملاقات دون خوان این است که به عنوان گیاه‌شناس درباره آثار قارچهای توهم‌زا مطالعه کند. اما رفته رفته، به ماجرای عمیق‌تری کشیده می‌شود که او را به آموختن شیوه یاکویی معرفت سوق می‌دهد. وی کشف می‌کند که به کار بردن گیاهان مرحله مقدماتی این آشنایی است و این کار باید زیر نظر استادی انجام گیرد. زیرا بدون رعایت این احتیاط، شخص از نظر جسمی و روحی با خطر مرگباری روبرو می‌شود. دون خوان به او یاد می‌دهد که گیاهها دارای یک اصل در عین حال مادی و غیرمادی هستند که بنا بر سنت یاکوئی، «همدست» نامیده می‌شود. دون خوان به کاستاندا می‌گوید که «همدست در دست یافتن به معرفت، دستیاری ضروری است. همدست سبب می‌شود که اشیاء را ببینی و بفهمی آدم معمولی قادر نیست این کار را به تو بشناساند.» کاستاندا در آثار خود با تصاعد هندسی از کتابی به کتاب دیگر، مراحل مختلف تجربه‌اش را توصیف می‌کند و علی‌رغم مقاومتهای زیادی که اعتقاد به اصالت عقل به سبک غربی در او ایجاد می‌کند، نشان می‌دهد که چگونه پذیرفته و کاملاً مصمم شده است که جادوگر شود.

به طوری که ایو بوئن (2) در پیش‌گفتار خود به سال 1985 بر کتاب درسهای دون خوان یادآور می‌شود، در منطقه سونورا (3)، که محل زندگی سرخپوستان یاکوئی و تاراهومارا (4) است، کاستاندا به همراه دون خوان و اشخاص دیگر «حالات واقعی نامتداول و حالات دیگری را کشف می‌کند که در آنها «امر واقع» مناسب نوسان دارد و عوالم دیگری که در هر لحظه پدیدارند و انسان غافل نسبت به آنها کور و کر است ظاهر می‌شود. و به کمک این حالات است که ملاقات همدست میسر می‌گردد. با این همه فرد «اهل معرفت» بدون کمک (دیگران) به این حالات دست می‌یابد و بدون دوگانگی آنها به حالت معمولی می‌رسد». خواننده، در حالی که حکایات کاستاندا را کشف می‌کند، خود مسیر آموختن جادو را پی می‌گیرد و با طی این مسیر ممکن است وسیله هشیار ماندن در جریان رؤیاها و بازشناسی و «دیدن» تفاوتهای موجود میان آنچه جادوگر آنها را «تونال»(5) عوالم واقعیت روزمره و «ناگال»(6) (عوالم رؤیا) می‌نامد، یاد گیرد. وی می‌تواند به کسب «فزونیهای خودآگاهی» برانگیخته شود. علاوه بر این، خواننده در این آثار تأملات فلسفی نزدیک به تجاربی را بازمی‌یابد که معنویت و حکمت عام شخص را بدان رهنمون می‌شود.

علی محمد کاردان. فرهنگ آثار. سروش

1.Carlos Castaneda 2.Yves Buin 3.Sonora 4.tarahumara 5.tonal 6.nagual

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

تغییر آیین داده و احساس می‌کند در میان اعتقادات مذهبی جدیدش حبس شده‌ است. با افراد دیگری که تغییر مذهب داده‌اند ملاقات می‌کند و متوجه می‌شود که آنها نه مثل گوسفند کودن هستند، نه پخمه و نه مثل خانم هاگ که مذهبش تماما انگیزه‌ مادی دارد نفرت‌انگیز... صدا اصرار دارد که او و هرکسی که او می‌شناسد خیالی هستند... آیا ما همگی دیوانگان مبادی آدابی هستیم که با جنون دیگران مدارا می‌کنیم؟... بیش از هر چیز کتابی است درباره اینکه کتاب‌ها چه می‌کنند، درباره زبان و اینکه ما چطور از آن استفاده می‌کنیم ...
پسرک کفاشی که مشغول برق انداختن کفش‌های جوزف کندی بود گفت قصد دارد سهام بخرد. کندی به سرعت دریافت که حباب بازار سهام در آستانه ترکیدن است و با پیش‌بینی سقوط بازار، بی‌درنگ تمام سهامش را فروخت... در مقابلِ دنیای روان و دلچسب داستان‌سرایی برای اقتصاد اما، ادبیات خشک و بی‌روحی قرار دارد که درک آن از حوصله مردم خارج است... هراری معتقد است داستان‌سرایی موفق «میلیون‌ها غریبه را قادر می‌کند با یکدیگر همکاری و در جهت اهداف مشترک کار کنند»... اقتصاددانان باید داستان‌های علمی-تخیلی بخوانند ...
خاطرات برده‌ای به نام جرج واشینگتن سیاه، نامی طعنه‌آمیز که به زخم چرکین اسطوره‌های آمریکایی انگشت می‌گذارد... این مهمان عجیب، تیچ نام دارد و شخصیت اصلی زندگی واش و راز ماندگار رمان ادوگیان می‌شود... از «گنبدهای برفی بزرگ» در قطب شمال گرفته تا خیابان‌های تفتیده مراکش... تیچ، واش را با طیف کاملی از اکتشافات و اختراعات آشنا می‌کند که دانش و تجارت بشر را متحول می‌کند، از روش‌های پیشین غواصی با دستگاه اکسیژن گرفته تا روش‌های اعجاب‌آور ثبت تصاویر ...
به قول هلدرلین، اقامت انسان در جهان شاعرانه است... شعر در حقیقت تبدیل ماده خامی به نام «زبان»، به روح یا در حقیقت، «شعر» است. بنابراین، شعر، روح زبان است... شعر است که اثر هنری را از اثر غیرهنری جدا می‌کند. از این نظر، شعر، حقیقت و ذات هنرهاست و اثر هر هنرمند بزرگی، شعر اوست... آیا چنان‌ که می‌گویند، فرازهایی از بخش نخست کتاب مقدس مسیحی که متکی بر مجموعه کتب مقدس یهودیان، یعنی تنخ است، از اساطیر شفاهی رایج در خاور نزدیک اخذ شده یا خیر؟ ...
یک تنش مفهومی هست بین «نامکان بودن» و «مکان سعادتمند». این می‌تواند پارادوکس معنایی ایجاد کند که قرار نیست جایی وجود داشته باشد که سراسر فضیلت باشد... با پیدا شدن امریکا ما با یک زمین جدید روبه‌رو هستیم... ایده رمانتیک امرسون این است که ما یک سه‌گانه داریم: خود، جامعه و طبیعت. زمانی ما می‌توانیم به تعالی برسیم که وحدتی ارگانیک بین اینها شکل بگیرد... اگر آلن‌پو به خود حمله می‌کند و نشان می‌دهد این خود نه می‌تواند وحدت‌بخش باشد و نه خود وحدت دارد‌، کار ملویل حمله به ضلع طبیعت است ...