روشنفکر مداخله‌گر | شرق


اومبرتو اکو، که کمتر از یک دهه پیش درگذشت، بازمانده نسلی از نویسندگان و متفکرانی بود که خود را محصور در عرصه‌ای خاص نمی‌دانست و وجه اجتماعی و سیاسی نویسنده را با روکشی از تخصص‌گرایی کنار نمی‌گذاشت. اکو در وهله اول نشانه‌شناس و زبان‌شناس و پژوهشگر قرون وسطی بود و در این زمینه‌ها به‌عنوان متخصصی جریان‌ساز شناخته می‌شد. او جایگاهی معتبر از نظر علمی و دانشگاهی داشت اما آن‌طورکه خودش گفته است حتی در سال‌های تحصیلش در دانشگاه نیز از خط‌کشی‌ها و مرزبندی‌های آکادمیک بیرون می‌زد. در واقع اکو پیش از آنکه متخصصی دانشگاهی باشد، روشنفکری بود که دانش را در اتاقی دربسته محدود نمی‌کرد و با افق دیدی گسترده به خود و جهان پیرامونش نگاه می‌کرد.

فاشیسم ابدی اکو

در واقع اکو بیش از آنکه در چارچوب‌های یک متخصص دانشگاهی جای بگیرد، سیمای یک روشنفکر را دارد که به هر جایی سرک می‌کشد و نسبت به امور مهم پیرامونی‌اش حساسیت دارد و شاید از همه مهم‌تر اینکه در مورد سیاست و اجتماع موضع دارد. اکو سیاست را به اهل سیاست نمی‌سپرد و در آن مداخله می‌کرد. او صریحا در مقابل فاشیسم می‌ایستاد و در کارنامه او تعداد زیادی مقاله و جستار با موضوعات سیاسی و اجتماعی به جا مانده است. او در یکی از این مقاله‌ها با عنوان «فاشیسم ابدی» می‌گوید فاشیسم پدیده‌ای تمام‌شده و متعلق به چند دهه پیش نیست بلکه در هر زمان و مکانی می‌توان سربرآوردن فاشیسم را مشاهده کرد. او با برشمردن خصلت‌های فاشیسم می‌گوید که باید همواره روبه‌روی هر شکلی از فاشیسم ایستاد.

اکو نویسنده پرکاری بود و به‌جز رمان‌هایش، کتاب‌ها و نوشته‌های نظری زیادی در کارنامه دارد که می‌توان آنها را به دو دسته کلی نشانه‌شناسی و غیرنشانه‌شناسی تقسیم کرد. آثار نظری غیرنشانه‌شناسی او کتاب‌ها و متونی درباره زبان و زیبایی‌شناسی و نقد ادبی و حتی ترجمه‌پژوهی است.

اکو اگرچه دیر به سراغ داستان‌نویسی رفت اما رمان‌هایی نوشت که نشان می‌دهد تا چه اندازه رمان‌نویس چیره‌دستی است. رمان‌های او تلفیقی از ژانرهای مختلف است. از رمان‌های علمی-تخیلی تا رمان پلیسی و داستان‌های پارتیزانی ایتالیای دوران جنگ در کارنامه او دیده می‌شود. در رمان‌های اکو طنزی درخشان و رندانه دیده می‌شود و او از دانش‌ نظری‌اش در عرصه زبان‌ و نشانه‌شناسی و نیز تخصصش در تاریخ قرون وسطی در داستان‌هایش استفاده کرده است.

او در یکی از کتاب‌هایش با عنوان «اعترافات رمان‌نویس جوان»، که با ترجمه رضا علیزاده به فارسی منتشر شده، با همان طنز و هزلی که در رمان‌هایش دیده می‌شود در قالب چهار درسگفتار شیوه و سبک رمان‌نویسی‌اش را توضیح داده است. طنز اکو حتی در عنوان این کتاب هم دیده می‌شود. همچنین مضمون اصلی اولین رمان او یعنی «نام گل سرخ» کمدی و طنز و خنده است و می‌توان گفت که او در مورد خنده نظر دارد.

اکو در «اعترافات رمان‌نویس جوان» چارچوب‌ها و تمایزهای میان نویسنده خلاق و مقاله‌نویس علمی را به شیوه خودش به چالش می‌کشد. او می‌پرسد که فیلسوف چگونه نویسنده‌ای است؟ خودش پاسخ می‌دهد که ممکن است بگوییم فیلسوف نویسنده‌ای حرفه‌‌ای است که متون او را می‌توان خلاصه یا به زبانی دیگر ترجمه کرد، بی‌آن‌که چیزی از معنای آنها از دست برود، در حالی که متون نویسندگان خلاقه را نمی‌توان به شکل کامل ترجمه یا نقل به معنا کرد. او می‌گوید اگرچه ترجمه شعر و رمان سخت است، اما نود درصد خوانندگان جهان «جنگ و صلح» یا «دن کیشوت» را به شکل ترجمه خوانده‌اند و به اعتقاد او ترجمه آثار تولستوی وفادارتر به اصل است تا هر ترجمه انگلیسی از آثار هایدگر یا لاکان. بر این اساس می‌پرسد آیا لاکان نویسنده‌ای «خلاقه‌»تر از سروانتس است؟

اکو می‌گوید تفاوت را حتی نمی‌توان بر حسب کارکرد اجتماعی متنی خاص بیان کرد. مثلا نوشته‌های گالیله مطمئنا از اهمیت فلسفی و علمی عمده‌ای برخوردارند اما در دبیرستان‌های ایتالیا به عنوان نمونه‌های فاخر نوشته‌های خلاق، شاهکارهای سبک، تدریس شده‌اند. او می‌گوید مسئله‌برانگیز است اگر بخواهیم نویسنده خلاق را کسی بدانیم که در مورد چیزهای خلاف امر واقع حرف می‌زند. مثلا بطلمیوس حرفی نادرست در مورد گردش زمین گفت. پس آیا باید ادعا کنیم که او خلاق‌‌تر از کپلر بود؟

تفاوت واقعی میان نوشته خلاق و علمی به تعبیر اکو در این است که در یک رساله نظری، نویسنده معمولا می‌خواهد نظریه خاصی را اثبات کند یا به مسئله معینی جواب بدهد، در حالی که شعر یا رمان می‌خواهد زندگی را با تمام ناهمسازی‌هایش بازنمایی کند. نویسنده می‌خواهد مجموعه‌ای از تناقض‌ها را روی صحنه بیاورد و آنها را آشکار کند و عمق‌شان را نشان دهد. نویسندگان خلاق از خوانندگان‌شان می‌خواهند که دنبال راه‌حلی باشند و دستورالعمل قطعی ارائه نمی‌کنند. از این‌روست که اکو می‌گوید گاهی رمان‌نویس توان گفتن چیزهایی را دارد که فیلسوف ندارد.

اکو مقوله الهام را در نویسندگی به چالش می‌کشد و نویسندگی را جان‌کندن می‌داند. او وقتی از نوشتن رمان‌هایش حرف می‌زند نشان می‌دهد که پژوهش و تحقیق کردن تا چه حد برایش حائز اهمیت بوده است. او می‌گوید در طول سالیان مدارک جمع می‌کند و به دیدن اماکن مختلف می‌رود و نقشه رسم می‌کند و طرح صورت شخصیت‌ها را می‌زند. درواقع برای او مصالح داستان نه با الهام بلکه با جست‌وجو و تحقیق فراهم می‌شود.

اکو در «اعترافات رمان‌نویس جوان» توضیح داده که کتاب‌های نظری‌اش را طوری می‌نویسد که انگار دارد رمان می‌نویسد. بنابراین کتاب‌های نظری او واجد خصوصیات ادبیات داستانی و کتاب‌های داستانی‌اش واجد خصوصیات تئوریک است.

اگرچه «اعترافات‌ رمان‌نویس جوان» اثری داستانی نیست، اما هزل و طنز خاص اکو در این کتاب هم خصوصیتی بارز است و حتی در همان نام کتاب هم می‌توان این ویژگی را دید. این خصوصیت و همین‌طور زبانی که اکو در این درسگفتارها به کار برده باعث شده تا این کتاب متفاوت از یک اثر تئوریک صرف درباره داستان‌نویسی باشد. اکو در این درسگفتارها بار دیگر نشان می‌دهد که حد‌و‌مرزهای رمان را به عنوان یک ژانر به خوبی می‌شناسد و اهمیتی هستی‌شناسانه برای رمان قائل است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...