بیگانه در خانه | آرمان ملی


مجموعه‌‌داستان «چتری که باد برد» نوشته‌ تبسم غیبشی شامل نُه داستان، درباره‌ آدم‌هایی برخاسته از دنیای واقعی است که با واکنش‌‌های متفاوتشان در برابر دوگانگی‌ها و اختلافات دنیای درون و بیرون، قصه‌ها را شکل می‌دهند. از جمله‌ این کاراکترها می‌توان به راوی داستان «یادداشت‌های کوچک زرد» اشاره کرد، زنی ‌که خستگی ناشی از فشار کار و معضلات زندگی شهری، توش‌وتوانی برایش باقی نگذاشته است.

چتری که باد برد تبسم غیبشی

فرسودگی و ملالت روزانه موضوعی آشنا برای مخاطب دنیای امروز است، ازاین‌رو چنانچه در خلال شرح آن، اتفاق، تصویر یا موقعیت تازه‌ای خلق نشده باشد، خواننده لذت کافی را از داستان نخواهد برد. نکته‌ای که نویسنده از آن مطلع بوده و با آفرینش موقعیتی تازه توانسته از بار این ملال بکاهد. راوی که پرستاری پرمشغله است، پس از ورود به خانه‌اش، با آشفتگی عجیبی روبه‌رو می‌شود. با غذایی نیم‌خورده، حمامی کثیف و بوی سیگاری که هوای خانه از آن انباشته شده‌. دلیل این آشفتگی وجود هم‌خانه‌ای است که راوی او را هرگز ندیده و جز جنسیتش از او چیزی نمی‌داند. جذابیت معماگونگی داستان را مبادله‌ یادداشت‌های کوتاه و بلند میان راوی و مرد مرموز و چسباندن آنها به در و دیوار خانه، دوچندان می‌کند. یادداشت‌های زردرنگ اولیه شکوه‌ و شکایت است و گله. اما کم‌کم رنگی از احترام به‌خود می‌گیرند و درنهایت به دلبستگی میان زن و مرد می‌انجامند. بی‌اینکه خواننده، تا سطر پایانی، پی به چگونگی شخصیت و کیفیت ورود مرد به خانه راوی ببرد.

در داستان «سفید»، نویسنده، باردیگر، از موضوع پرکشش ورود یک غریبه به خانه‌ راوی بهره برده ‌است. این‌بار غریبه زن نسبتا جوانی است که در صبح ‌یک‌روز جمعه خود را در جای صاحبخانه می‌یابد. مرد پس از بحث‌وجدل‌های بسیار با مهمان ‌ناخوانده، چاره را در تماس با پلیس می‌بیند. ورود پلیس و دیالوگ‌های میان او و زن و مرد، اطلاعات اندکی از زندگی شخصیت‌ها را آشکار می‌سازد: این دانسته‌ها اما تا پایان، درحد تکه‌های به‌هم‌ریخته‌ یک پازل باقی می‌مانند و کمکی به پیشبرد داستان نمی‌کنند و تنها سبب سردرگمی خواننده می‌شوند. البته این نکته را نباید از نظر دور داشت که خلق این موقعیت عجیب کافی است تا داستان، علیرغم کاستی‌هایش، تا مدت‌ها در ذهن مخاطب باقی‌بماند.

«درز خاکستری سرامیک‌ها» را شاید بتوان متفاوت‌ترین داستان این مجموعه نامید. این تمایز را جمله‌ آغازین داستان به‌خوبی نمایان می‌سازد: «از خودم آویزان شده بودم». سوژه‌ واقعی و پرتکرار فقر تم اصلی داستان است، اما بیان متفاوت نویسنده و استفاده از ویژگی‌های نامتعارفی چون بخارشدن در هوا، باقی‌ماندن لای پرزهای فرش، برگشتن توی بدن، ردشدن از چیزی، رفتن لای شیارها و عباراتی از این دست، لذت رویارویی با دنیایی عجیب و فراواقعی را به مخاطب می‌چشاند. بهانه‌ این‌ نوع روایت خودکشی راوی است. مرگی که نویسنده آن را دستآویزی قرارداده برای بازنمایی گذشته‌ مرد و مرور خاطرات او درحین تقلا‌کردن و جان‌کندن و حرکت‌کردن غیرارادی دست‌وپاهای او در هوا. گرچه خلق جملات تازه و بدیع اندکی از تلخی این تجربه می‌کاهد اما احتمال ورود ناگهانی دختر کوچک راوی و مواجهه‌ او با جسد آویزان پدر فضای تاریک و تلخی را بر داستان می‌گسترد.

داستان «زنده» را نیز، به‌ دلیل انتخاب نوع و جنس راوی، می‌توان در زمره‌ دیگر داستان‌های متفاوت مجموعه محسوب کرد. راوی بمب ساعتی‌ای است که در گوشه‌ای از مترو چشم به پاهای عابرانی دوخته که بی‌خبر و پرشتاب سوار قطار می‌شوند، از آن خارج می‌شوند یا در انتظار رسیدن آن لحظه‌شماری می‌کنند. هیجان اطلاع از چیستی راوی تا آخرین جملات خواننده را رها نمی‌کند.

روایت خطی، نثر ساده و استفاده از دیالوگ‌های کوتاه از دیگر ویژگی‌های این مجموعه است، سادگی نثر البته گاه به‌دلیل استفاده از واژه‌های غیرداستانی و کهنه‌ای‌ چون کاشانه، آویختن و آرامیدن، خدشه‌دار و از یک‌دستی خارج شده. همچنین عدم اشاره به جزییات و پرداخت نامناسب برخی شخصیت‌ها، آنها را به تیپ نزدیک کرده. در داستان «سایه‌ سوزان» که درباره‌ پدر و مادر جوانی است که به‌تازگی دختربچه‌ خود را از دست داده‌اند، این موارد به شکل بارزتری نمود پیدا می‌کند. استفاده از دیالوگ‌‌های سطحی و بدون عمق و تمایل به بازسازی رابطه‌ گسسته‌ میان زن و مرد با رفتارهایی تکراری شخصیت‌ها را به تیپ و داستان را به کلیشه نزدیک کرده. بااین‌همه، وجود همان چند داستان متفاوت در این مجموعه کافی است تا خواننده با خوانش آن، خود را مهمان تجربه‌‌‌ای تازه‌‌کند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...
گوته بعد از ترک شارلوته دگرگونی بزرگی را پشت سر می‌گذارد: از یک جوان عاشق‌پیشه به یک شخصیت بزرگ ادبی، سیاسی و فرهنگی آلمان بدل می‌شود. اما در مقابل، شارلوته تغییری نمی‌کند... توماس مان در این رمان به زبان بی‌زبانی می‌گوید که اگر ناپلئون موفق می‌شد همه اروپای غربی را بگیرد، یک‌ونیم قرن زودتر اروپای واحدی به وجود می‌آمد و آن‌وقت، شاید جنگ‌های اول و دوم جهانی هرگز رخ نمی‌داد ...
موران با تیزبینی، نقش سرمایه‌داری مصرف‌گرا را در تولید و تثبیت هویت‌های فردی و جمعی برجسته می‌سازد. از نگاه او، در جهان امروز، افراد بیش از آن‌که «هویت» خود را از طریق تجربه، ارتباطات یا تاریخ شخصی بسازند، آن را از راه مصرف کالا، سبک زندگی، و انتخاب‌های نمایشی شکل می‌دهند. این فرایند، به گفته او، نوعی «کالایی‌سازی هویت» است که انسان‌ها را به مصرف‌کنندگان نقش‌ها، ویژگی‌ها و برچسب‌های از پیش تعریف‌شده بدل می‌کند ...
فعالان مالی مستعد خطاهای خاص و تکرارپذیر هستند. این خطاها ناشی از توهمات ادراکی، اعتماد بیش‌ازحد، تکیه بر قواعد سرانگشتی و نوسان احساسات است. با درک این الگوها، فعالان مالی می‌توانند از آسیب‌پذیری‌های خود و دیگران در سرمایه‌گذاری‌های مالی آگاه‌تر شوند... سرمایه‌گذاران انفرادی اغلب دیدی کوتاه‌مدت دارند و بر سودهای کوتاه‌مدت تمرکز می‌کنند و اهداف بلندمدت مانند بازنشستگی را نادیده می‌گیرند ...
هنر مدرن برای او نه تزئینی یا سرگرم‌کننده، بلکه تلاشی برای بیان حقیقتی تاریخی و مقاومت در برابر ایدئولوژی‌های سرکوبگر بود... وسیقی شوئنبرگ در نگاه او، مقاومت در برابر تجاری‌شدن و یکدست‌شدن فرهنگ است... استراوینسکی بیشتر به سمت آیین‌گرایی و نوعی بازنمایی «کودکانه» یا «بدوی» گرایش دارد که می‌تواند به‌طور ناخواسته هم‌سویی با ساختارهای اقتدارگرایانه پیدا کند ...