تاریخ انسانی در مسیر پر فراز و نشیب خود حوادث زیادی را پشت سر گذاشته و در این میان همواره نام عده‌ای با ترس و ارعاب و کشت و کشتار گره خورده است. دیکتاتورها در سراسر تاریخ و جهان پراکنده‌اند و هر کدام در برهه‌ای از زمان و نقطه‌ای از این کره خاکی جور و ستم را پیشه خود می‌کنند اما این دیکتاتورها دارای چه ویژگی‌های ذهنی و شخصیتی هستند؟ و آیا میان آن‌ها تشابهاتی وجود دارد؟ کتاب «ذهن پیشوا؛ کیش شخصیت دیکتاتورها در قرن بیستم» [DICTATORS: The Cult of Personality in the Twentieth Century] نوشته  فرانک دیکوتر [Frank Dikötter] با همین پرسش به مشهورترین دیکتاتورهای قرن بیستم پرداخته است. مترجم کتاب در یادداشت ابتدایی این اثر در مورد اهمیت ذهن و کیش در شناخت دیکتاتورها می‌نویسد:«دیکتاتورها به شکل عجیبی به هم شبیه‌اند. ذهن پیشوایان مردم نگون بخت، به یک گونه فکر می کند و اسیر توهماتی از یک نوع است. پیشوا به کیش شخصیت خود زنده است و روزی که مردم دیگر فریب آنچه می‌نمایانند را نخورند و از زور و قدرت او نترسند، پایان فرا خواهد رسید.»

ذهن پیشوا؛ کیش شخصیت دیکتاتورها در قرن بیستم» [DICTATORS: The Cult of Personality in the Twentieth Century] نوشته  فرانک دیکوتر [Frank Dikötter]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، در این کتاب هشت دیکتاتور(موسولینی، هیتلر، استالین، مائو، کیم ایل سونگ، فرانسوا دووالیه، چائوشسکو و منگیستو هایله ماریام» با شخصیت‌های بسیار متفاوت مورد بررسی قرار می‌گیرند. نویسنده با زبانی ساده و روایی و نگاهی تاریخی و با تمرکز بر ویژگی‌های روانی و شخصیتی این شخصیت‌ها مسیر زمامداری‌شان را برای خواننده بازگو می‌کند. روایتی که با تمام تفاوت‌ها، شباهت‌هایی که میان این اشخاص وجود دارد را نیز برای خوانندگان روشن می‌سازد. همانطور که مولف اثر در پیشگفتار کتاب نیز به بخشی از این تشابه اشاره می‌کند و می‌نویسد: «وجه تشابه آنان همه البته این است که تمامی تصمیمات مهمی که به ترویج وجهه شخصی آنان منجر می‌شود، توسط خودشان گرفته می‌شود. در این میان البته بعضی بیش از بقیه در این روند دخالت دارند. مثلا موسیلینی در یک سر طیف تقریبا نیمی از زمانش را صرف تصویرسازی از خود به عنوان حاکم همه چیز دان، قادر مطلق و بی جانشین ایتالیا می‌‎کرد و به این منظور زمام اداره چند وزارت‌خانه را شخصا در دست گرفته بود. استالین دائما در فکر هرس کردن شاخ و برگ درخت کیش شخصیت خود بود و آنچه را تمجید بیش از حد می‌انگاشت تنها به این دلیل کنار می‌گذاشت که چند سال بعد زمانی که حس کند موعودش رسیده آن را به مرکز توجهات بیاورد. چائوشسکو با وسواس خاصی شخصیت خود را تبلیغ می‌کرد. هیتلر هم در سال‌های اولیه رسیدن به قدرت از تمامی جزییات روند انگاره‌سازی از خود مطلع بود هر چند در سال‌های بعد اگر رویه او را با دیگر دیکتاتورها مقایسه کنیم می‌بینیم که این کار را بیش از حد معمول به دیگران تفویض کرده بود همگی آن‌ها از تمام منابع در اختیار دولتشان برای ترویج کیش شخصیت خود استفاده می‌کردند چرا که آن‌ها خود دولت بودند.»

اما چرا کیش شخصیت در شناخت دیکتاتورها لازم می‌نماید و اهمیت آن در چیست؟ «دیکاتر» این اهمیت را این طور توضیح می‌دهد:«هدف کیش شخصیت متقاعد یا اقناع کردن نبود بلکه گیج کردن بود و اینکه درک متعارف را نابود کند، زمینه اطاعت مطلق را فراهم سازد، افراد را به انزوا بکشاند و شخصیت آنان را خرد کند. مردم ناگزیر از خود سانسوری بودند و به نوبه خود دیگران را می‌پاییدند. آنان خواه ناخواه کسانی را که نمی‌توانستند در حرفه تبعیت صادق باشند نکوهش می‌کردند اما زیر ظاهر متحدالشکل همه‌گیر، طیف گسترده‌ای از نظرات وجود داشت: از آنان که خالصانه رهبر خود را تجلی آرمان‌ها می‌دانستند تا معتقدین به شیوه و مرام و او، فرصت طلبان کاسه‌لیس، بی تفاوت‌ها، بی‌انگیزه‌ها و مخالفین سرسخت.»

با خواندن مسیر زندگی این هشت دیکتاتور همانطور که نویسنده هم اشاره می‌کند درمی‌یابیم دیکتاتورها نه تنها به مردم خود که به خودشان هم دورغ می‌گفتند. شماری از آنان در جهان شخصی‌شان غرق شده و متقاعد شده بودند که نابغه‌اند و تعدادی دیگر بی اعتمادی بیمارگونه به ملازمان و اطرافیانشان داشتند و در نتیجه بدون مشورت تصمیماتی می‌گرفتند که سرنوشت گاه میلیون‌ها نفر را تحت تاثیر قرار می‌داد و عده معدودی چون هیتلر نیز بر اثر ضربه محکم واقعیت گیج می‌شدند اما بسیاری از آن‌ها تا پایان بر رویه خود باقی می‌ماندند. استالین و مائو عاقبت به مرگ طبیعی مردند و تا چند دهه ستایش از آنان ادامه یافت. دووالیه اوضاع را به شکلی مدیریت کرد که قدرت به پسرش منتقل شد و در نهایت اغراق آمیزترین کیش شخصیتی که تا به حال دیده شده در کره شمالی است که در آن حکومت کیم به نسل سوم رسیده است. در نهایت کتاب نتیجه‌ می‌گیرد دیکتاتورهایی که توانستند برای مدت طولانی دوام آورند عمدتا بر دو ابزار اعمال قدرت تیکه داشتند: یکی کیش شخصیت و دومی ایجاد رعب و وحشت.

کتاب «ذهن پیشوا؛ کیش شخصیت دیکتاتورهای در قرن بیستم» نوشته فرانک دیکاتر با ترجمه مهرداد ملایی در 328 صفحه، شمارگان 1000 نسخه و قیمت 69 هزار تومان توسط انتشارات حکمت شادان در اختیار علاقه‌مندان قرار گرفته است.

[این کتاب برای نخستین بار تحت عنوان «آداب دیکتاتوری: کیش شخصیت در قرن بیستم» با ترجمه مسعود یوسف حصیرچین و توسط نشر گمان به چاپ رسیده است.]

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...
نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...