وجیهه تقی‌زاده | جام جم


کتاب «واگن آخر»، مستندی داستان‌گونه از جنایات، توطئه‌های سازمان مجاهدین خلق و همچنین ازخودگذشتگی و دلاوری پسران و مردان شهید ایران از همان آغاز نخستین جرقه انقلاب اسلامی تا پیروزی در جنگ تحمیلی است که به‌تازگی راهی بازار کتاب شده است. این اثر به قلم مریم شیدا، نویسنده فعال حوزه دفاع‌مقدس نوشته شده که از سال۱۳۹۰ به جمع نویسندگان پیوسته است. او که خواهر شهید، جانباز و آزاده است از کودکی با مضامین شهید و شهادت آشنا شده و با چشمان خویش نظاره‌گر سال‌ها انتظار مادر برای بازگشت فرزندانش به دامان خانواده بوده، دست به قلم می‌برد تا آنچه شنیده و دیده را روایت کند.

واگن آخر در گفت‌وگو با مریم شیدا

کتاب «پشت در بهشت» اولین اثر اوست که با محوریت دفاع‌مقدس نوشته شده است. در این کتاب، حدیث دختری جوان و هنرمند روایت می‌کند که برادرش حسین جانباز شیمیایی است. حسین برای درمان به آلمان می‌رود اما مداوا موثر نیست و حسین به شهادت می‌رسد. اوکه درسال۱۴۰۱ به‌عنوان چهره هنری در قسمت ادبیات و پایداری در استان فارس شناخته شده، تاکنون ۱۶ اثر ازجمله رمان پشت در بهشت، باران‌ تشنه؛ جانباز آزاده احمد شیدا، عشق چرا ندارد، الشام؛ خاطرات حسین عباسی در چهل‌وپنج روز سفر به سوریه، آوریل ۳۰۱۵؛ روایت داستانی اکبر عبدا...‌نژاد شهید امنیت و... را نوشته است که کتاب میاندار و کتاب پشت در بهشت ازجمله آثار برگزیده این نویسنده در جشنواره کتاب سال دفاع‌مقدس و کتاب سال ایثار و شهادت است. به‌تازگی، کتاب واگن آخر از این نویسنده اهل شیراز با طراحی جلد محمد رزاقی در قطع رقعی، ۲۶۷صفحه و شمارگان هزار نسخه از سوی انتشارات به‌نشر منتشر شده که انتشار این اثر بهانه‌ای شد تا با این نویسنده به گفت‌وگو بپردازیم.

دغدغه‌ معرفی دلیرمردان
شیدا که سال‌هاست دفاع‌مقدس را دستمایه خلق اثر ادبی قرار داده وتمام دغدغه‌اش معرفی دلیرمردانی از دیار نور به نسل جدید است، در کتاب واگن آخر نیز به سمت روایت قصه دو برادر از شهر شیراز می‌رود. این اثر که روایت داستانی زندگی دو برادر شهید سید‌عبدالرضا و عبدالرسول سجادیان در شهر شیراز از مبارزان مخلص دوران انقلاب اسلامی است، تلاش کرده همراه با اشاراتی به زندگی خانوادگی شهیدان، اقدامات و مبارزات شخصیت‌های برجسته انقلابی همچون سید علاءالدین حسین صفوی، عبدالحسین دستغیب و سیدنورالدین هاشمی به همراه فعالیت اعضای بسیج و سپاه، مهم‌ترین وقایع دوران انقلاب اسلامی ایران را که کمتر به آن پرداخته شده برای مخاطب امروزی به تصویر بکشد.

روایت شهدای محله شیشه‌گری شیراز
او در ابتدا با بیان چگونگی انتخاب روایت زندگی این شهیدان می‌گوید: این کتاب زندگینامه شهیدان سیدعبدالرضا و سیدعبدالرسول سجادیان است؛ دو برادر که با فاصله زمانی از همدیگر به شهادت می‌رسند.این دو برادر درواقع هردو درزمان حیات‌شان از فعالان مسجد امام‌حسن(ع) در محله شیشه‌گری شیراز بودند و نقش پررنگ و بسزایی درمحله خود در فضای بسیج و مدیریت پایگاه برعهده داشتند. علاوه‌براین، در آن زمان فضای دیگری در بیرون از مسجد و محله شیشه‌گری حاکم بوده است. این محله اراذل و اوباش زیاد داشته و شهیدان هم سعی می‌کردند با اخلاق و رفتارهایشان این افراد را به راه درست هدایت کنند، در غیر این صورت نیز جلوی رفتارهای نادرست آنها قد علم می‌کردند. شخصیت کاریزماتیک این دو شهید رفتار آدم‌هایی را که آنجا قلدری می‌کردند هم تحت تأثیر قرار می‌دهد و در آخر قصه می‌بینیم که قلدر محله هم بعد از شهادت این شهدا اشک می‌ریزد.

شناخت راه، روش و منش شهدا
خانم شیدا ادامه می‌دهد: نگارش این اثر از سوی فعالان پایگاه بسیج مسجد امام‌حسن‌(ع) محله شیشه‌گری پیشنهاد شد. آنها قصد داشتند اقدامی فرهنگی در راستای بزرگداشت مقام شهیدان انجام دهند که با بررسی و تحقیقات به این نتیجه رسیدم که در مورد شهیدان سجادیان بنویسم و از آنجا که قصه زندگی آنها بار دراماتیک داشت سعی کردم روایت قصه زندگی آنها را به شکل داستان درآورم. قصه‌هایی که در اطراف زندگی این دوبرادراتفاق می‌افتد،شاخصه اصلی زندگی آنها را درمبارزه بامنافقان و اهداف‌شان نشان می‌دهد. اینجا شخصیت‌هایی به کمک قصه می‌آیند و باعث می‌شوند راه، روش و منش شهدا را بهتر و بیشتر معرفی کنیم و تا آخر داستان پیش ببریم.

تقابل خیر و شر در «واگن آخر»
تقابل خیر و شر، موازی در داستان تا انتها پیش‌می‌رود تا خواننده جوان کتاب ضمن آشنایی با سیاست و تفکرات مارکسیستی سازمان مجاهدین خلق که با روکش مذهبی ولی درونی فاسد که همواره دم از توحید و جامعه توحیدی بدون طبقه می‌زنند، آشنا شوند. در این کار نویسنده سعی کرده در پردازش شخصیت‌های شهدا، منافقین و سازمان مجاهدین خلق مفهوم انتخاب راه درست وغلط را در زندگی برای مخاطب نوجوان و جوان تبیین کند و نشان دهدهرراهی که افراد در زندگی انتخاب می‌کنند، درست یا غلط، چه بازخورد و سرانجامی در زندگی‌شان دارد.شیدا با بیان این‌که نگارش اثر برای نوجوانان و ارتباط آنها با کتاب همواره یکی از دغدغه‌های ذهنی او در مسیر پیش‌روی نویسندگی بوده، می‌گوید: در نگارش اثرسعی کردم قصه‌ای بنویسم که بیشترین ارتباط را با قشر نوجوان و جوان بگیرم. دوست نداشتم این اثر، کاری در سطح معمول، کلیشه‌ای فاقد کشش وجذابیت برای مخاطب نوجوان باشد. از این رو یک رمان برای مخاطب نوجوان و جوان نوشتم. از نگارش کار راضی هستم و آن کشش وجذابیتی که نوجوانان دوست دارند در یک اثر ببینند در این کتاب ایجاد شده است. بزرگسالان نیز می‌توانند باشخصیت‌های داستان همراه شوندوتاپایان قصه آنها رادنبال کنند.اسم کار هم از این جهت واگن آخر شد که شهید عبدالرسول بعد از شهادت برادرش عبدالرضا به‌شدت تشنه و شیفته شهادت می‌شود و سعی می‌کند راه برادرش را ادامه ‌دهد و دنبال این است که او هم ازقافله شهدا وبرادرش جا نماند و وقتی که جنگ به پایان نزدیک می‌شود قطار به مقصد پایانی می‌رسد. در آخرین ایستگاه به واگن قطارمی‌چسبد و با خودش می‌گوید: یا شهید می‌شوم یا زنده می‌مانم.

آثارم را دوست دارم!
او که آثاری دیگر در دست نوشتن دارد، باز هم سراغ قصه‌های دفاع‌مقدس می‌رود و از اهمیت نگارش در حوزه دفاع‌مقدس می‌گوید: از زمانی که خودم را شناختم به نویسندگی روی‌آوردم. ابتدا با نوشتن رمان‌های تخیلی شروع کردم ولی بعد از مدتی، وجود برادر شهیدم و برادر دیگرم که جانباز است و مجروحیت‌های پس ازجنگ همچنان با اوهمراه بود واتفاقاتی که در اسارت گذرانده بود، دغدغه ذهنی‌ام شد تا به سمت نوشتن با موضوع دفاع‌مقدس بروم. سرانجام سال۱۳۹۰ دست به قلم برده و یک رمان در وصف زندگی برادرم و بازماندگان جنگ نوشتم ولی بعد که وارد فضای دفاع‌مقدس شدم و این مسیر را شناختم، علاقه پیدا کردم که در زمینه و موضوع دفاع‌مقدس بیشتر کار کنم و این مسیر را ادامه دهم. اکثر آثارم را دوست دارم زیرا آنچه به قلم تحریر درآمده با اشتیاق، دقت و ظرافت خاصی بوده است. ولیکن اثری که مورد استقبال مردم قرار گرفت و خوانندگان زیادی داشت رمان «مرا به مسیح بسپار» و رمان «پشت در بهشت» بود. او با تاکید بر این‌که نسل جدید، تصویر ذهنی کمرنگ از جنگ تحمیلی به خاطرات مرتبط با آن دوران دارند، تصریح می‌کند: هر هنرمند و نویسنده‌ای موظف است اثری را خلق کرده تا جوان امروزی که چند دهه با جنگ فاصله داشته، بتواند با مضامین ایثار، شهید، شهادت و دفاع‌مقدس ارتباط برقرار کند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...