کتاب «موتورتراپی» [Motorcycle Therapy: A Canadian Adventure in Central America] اثر جرمی کرویکر [Jeremy Kroeker] با ترجمه مهدی شیرزادی روانه بازار نشر شد.

موتورتراپی» [Motorcycle Therapy: A Canadian Adventure in Central America] اثر جرمی کرویکر [Jeremy Kroeker]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، کتاب «موتور تراپی» برنده جایزه ادبی مکس۲۰۰۷ با رویکردی روان‌درمانی است. این کتاب روایتگر سفر دو دوست با موتورسیکلت از کانادا به آمریکای مرکزی و عبور از مرزهای آمریکا، مکزیک، گواتمالا، نیکاراگوآ و رسیدن به پاناما است. سفری که به دلیل احساس تنهایی و افسردگی ناشی از یک شکست عاطفی اتفاق می‌افتد و به شناخت بیشتر دو دوست از خود، از یکدیگر و از جریان‌های پیرامون ایشان می‌انجامد.

در این کتاب نویسنده، بی واسطه و بی‌تکلف از مواجهه‌های خود، صدای درون و بیرونش با خواننده می‌گوید، در بخش‌های از کتاب آنقدر توصیفات جاده‌ای دقیق است که حس می‌کنیم در جاده روی موتور همراه با نویسنده در حال ویراژ دادن هستیم.

نویسنده علاوه‌بر روایت مستند رویدادهای این سفر در قالب وقایع روزانه، به شیوه زیبایی که گاهی آمیخته با طنز است، به تفاوت‌های شخصیتی خود و دوستش (همسفرش) می‌پردازد. در لابه‌لای سطرهای این روایت، نگاه مردم‌شناسانه، جامعه‌شناسانه، فیلسوفانه و روان‌شناختی نویسنده، بُعد دیگری به داستان این سفر ماجراجویانه داده است.

این اثر نوشتاری آموزنده برای موضوعات مرتبط با ارزش‌های اخلاقی و انسانی، زندگی و نگاه به آن است و چگونگی رویارویی با مشکلات و وقایع تلخ و ناگوار در زندگی را به‌همراه درس‌هایی از خودشناسی و فروتنی بیان می‌کند و ویژه کسانی است که تجربه رویدادهای تروماتیک (مانند افسردگی) در زندگی خود دارند.

موتورتراپی روایتی واقعی است از دلایل و انگیزه‌های شروع سفری ماجراجویانه و رخدادهای سفر، و همراه شدن با سیر تحول و سفر درونی نویسنده. داستان دوستی‌ها و جدایی‌ها، سرگشتگی‌ها و ضعف‌های درونی، قضاوت‌ها، واکنش‌ها به رویدادها و افراد، دریافت حقایق جدید از خود و اطرافیان و چگونگی ارتباط با آنها و دنیای پیرامون.

در بخشی از کتاب می‌خوانیم؛ «همه شما می‌دانید که پس از آنچه اتفاقی افتاد! من برای ترمیم روح و قلبم به سفری با موتورسیکلت به آمریکای مرکزی رفتم اما چیزی را که نمی‌دانید این است که در همان زمان، سوزی هم سفر خود را آغاز کرده بود اما قطعاً با انگیزه‌ای متفاوت، او از کانادا با دوچرخه به آرژانتین رفته بود. معنی آن این است که سفر من در مقابل سفر او مثل رفتن تا بقالی سر کوچه بود. این ویژگی او بود که یا کار بزرگی می‌کرد یا اصلاً کاری را شروع نمی‌کرد…»

کتاب «موتورتراپی» با ترجمه مهدی شیرزادی در ۲۰۲ صفحه و به بهای ۲۲۰ هزار تومان توسط انتشارت مرسل روانه بازار نشر شده است.

................ هر روز با کتاب ................

فرض کنید یک انسان 500، 600سال پیش به خاطر پتکی که به سرش خورده و بیهوش شده؛ این ایران خانم ماست... منبرها نابود می‌شوند و صدای اذان دیگر شنیده نمی‌شود. این درواقع دید او از مدرنیته است و بخشی از جامعه این دید را دارد... می‌گویند جامعه مدنی در ایران وجود ندارد. پس چطور کورش در سه هزار سال قبل می‌گوید کشورها باید آزادی خودشان را داشته باشند، خودمختار باشند و دین و اعتقادات‌شان سر جایش باشد ...
«خرد»، نگهبانی از تجربه‌هاست. ما به ویران‌سازی تجربه‌ها پرداختیم. هم نهاد مطبوعات را با توقیف و تعطیل آسیب زدیم و هم روزنامه‌نگاران باتجربه و مستعد را از عرصه کار در وطن و یا از وطن راندیم... کشور و ملتی که نتواند علم و فن و هنر تولید کند، ناگزیر در حیاط‌خلوت منتظر می‌ماند تا از کالای مادی و معنوی دیگران استفاده کند... یک روزی چنگیز ایتماتوف در قرقیزستان به من توصیه کرد که «اسب پشت درشکه سیاست نباش. عمرت را در سیاست تلف نکن!‌» ...
هدف اولیه آموزش عمومی هرگز آموزش «مهارت‌ها» نبود... سیستم آموزشی دولت‌های مرکزی تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا توده‌ها را در مدارس ابتدایی زیر کنترل خود قرار دهند، زیرا نگران این بودند که توده‌های «سرکش»، «وحشی» و «از لحاظ اخلاقی معیوب» خطری جدی برای نظم اجتماعی و به‌علاوه برای نخبگان حاکم به شمار روند... اما هدف آنها همان است که همیشه بوده است: اطمینان از اینکه شهروندان از حاکمان خود اطاعت می‌کنند ...
کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...