ترجمه کتاب «نمی‌گذارم کسی اعصابم را بهم بریزد» [How to keep people from pushing your buttons] اثر آلبرت الیس [Albert Ellis] و آرتور لانگ در نسل نواندیش منتشر شد.

نمی‌گذارم کسی اعصابم را بهم بریزد» [How to keep people from pushing your buttons] اثر آلبرت الیس [Albert Ellis]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از باشگاه خبرنگاران جوان، معمولا شرایطی در زندگی همه انسان‌ها پیش می‌آید که اطرافیانشان باعث می‌شوند انرژی درونی آنها کاهش یابد. این اطرافیان می‌توانند دوست، همکلاسی یا همکارمان باشند. این کاهش انرزی درونی ممکن است به هردلیلی ما را از خود واقعی مان دور کند و بهم ریختگی اعصابمان را به همراه داشته باشد.

شاید اطرافیانمان به ندرت دلیل ناخوشی ما باشند، اما گاهی این خود ما هستیم که به اطرافیانمان اجازه می‌هیم اعصابمان را بهم بریزند. از این رو این یک مهارت است که بتوانیم انسانی فعال، باشور و بانشاط باشیم و به کمتر کسی اجازه دهیم که هاله درونی انرژی مان را کاهش دهد. کتاب «نمی‌گذارم کسی اعصابم را بهم بریزد» اثر آلبرت الیس و آرتور لانگ مهارت بانشاط بودن را به ما می‌آموزد. این کتاب با ترجمه شمس الدین حسینی و الهام آرام نیا در انتشارات نسل نواندیش منتشر شد.

[این کتاب در 280 صفحه و با قیمت 72هزار تومان منتشر شده است.]

................ هر روز با کتاب ...............

او «آدم‌های کوچک کوچه»ــ عروسک‌ها، سیاه‌ها، تیپ‌های عامیانه ــ را از سطح سرگرمی بیرون کشید و در قامت شخصیت‌هایی تراژیک نشاند. همان‌گونه که جلال آل‌احمد اشاره کرد، این عروسک‌ها دیگر صرفاً ابزار خنده نبودند؛ آنها حامل شکست، بی‌جایی و ناکامی انسان معاصر شدند. این رویکرد، روایتی از حاشیه‌نشینی فرهنگی را می‌سازد: جایی که سنت‌های مردمی، نه به عنوان نوستالژی، بلکه به عنوان ابزاری برای نقد اجتماعی احیا می‌شوند ...
زمانی که برندا و معشوق جدیدش توطئه می‌کنند تا در فرآیند طلاق، همه‌چیز، حتی خانه و ارثیه‌ خانوادگی تونی را از او بگیرند، تونی که درک می‌کند دنیایی که در آن متولد و بزرگ شده، اکنون در آستانه‌ سقوط به دست این نوکیسه‌های سطحی، بی‌ریشه و بی‌اخلاق است، تصمیم می‌گیرد که به دنبال راهی دیگر بگردد؛ او باید دست به کاری بزند، چراکه همانطور که وُ خود می‌گوید: «تک‌شاخ‌های خال‌خالی پرواز کرده بودند.» ...
پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...