ترجمه کتاب «نمی‌گذارم کسی اعصابم را بهم بریزد» [How to keep people from pushing your buttons] اثر آلبرت الیس [Albert Ellis] و آرتور لانگ در نسل نواندیش منتشر شد.

نمی‌گذارم کسی اعصابم را بهم بریزد» [How to keep people from pushing your buttons] اثر آلبرت الیس [Albert Ellis]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از باشگاه خبرنگاران جوان، معمولا شرایطی در زندگی همه انسان‌ها پیش می‌آید که اطرافیانشان باعث می‌شوند انرژی درونی آنها کاهش یابد. این اطرافیان می‌توانند دوست، همکلاسی یا همکارمان باشند. این کاهش انرزی درونی ممکن است به هردلیلی ما را از خود واقعی مان دور کند و بهم ریختگی اعصابمان را به همراه داشته باشد.

شاید اطرافیانمان به ندرت دلیل ناخوشی ما باشند، اما گاهی این خود ما هستیم که به اطرافیانمان اجازه می‌هیم اعصابمان را بهم بریزند. از این رو این یک مهارت است که بتوانیم انسانی فعال، باشور و بانشاط باشیم و به کمتر کسی اجازه دهیم که هاله درونی انرژی مان را کاهش دهد. کتاب «نمی‌گذارم کسی اعصابم را بهم بریزد» اثر آلبرت الیس و آرتور لانگ مهارت بانشاط بودن را به ما می‌آموزد. این کتاب با ترجمه شمس الدین حسینی و الهام آرام نیا در انتشارات نسل نواندیش منتشر شد.

[این کتاب در 280 صفحه و با قیمت 72هزار تومان منتشر شده است.]

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...