دل دریایی اصغر، توسط "الهام محبوب اهری» و «ایوب نصیراوغلی» نگارش و تدوین شده است؛ سایه روشن‌هایی تازه از هشت سال جنگ تحمیلی را روایت می‌کند.

به گزارش ایرنا، کتاب «دل دریایی اصغر» در ۱۸۰ صفحه شامل مقدمه، ۱۱ فصل و ۲۰ صفحه آلبوم تصاویر رنگی، توسط انتشارات بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس آذربایجان شرقی در موضوع زندگینامه شهید «اصغر علی پور» با شمارگان ۱۲۰۰ جلد منتشر شده است.

در بخشی از مقدمه این کتاب می خوانید: "شهید اصغر علی پور در نیمه شبی شگفت، در نخستین ساعات نوزدهم دی ماه ۱۳۶۵ جان پورشورش را در دشت شلمچه فدای دوست کرد. عمر ۲۴ ساله زمان زیادی برای کارهای بزرگ نیست، اما اصغر نیز یکی از هزاران فرزند معنوی خمینی کبیر بود که در حوادث شگفت انقلاب اسلامی و دفاع مقدس رشد کرد.

از این رو نه فقر و بیماری و تنهایی پدر و مادر، نه بارداری همسر و شیرین زبانی دخترکی که همه دلخوشی اصغر بود و نه حتی مرگ شوهر خواهری که اصغر او را چون برادر دوست داشت و می توانست در نبود خود روی او حساب کند، نتوانست عزم این جوانمرد را برای ادامه حضور در متن جنگ بشکند.

اصغر به عنوان یکی از رزمندگان مخلص لشکر ۳۱ عاشورا، لیاقت و شجاعت خود را در نبرد با دشمن بعثی نشان داد تا جایی که از سوی فرماندهی گردان حبیب ابن مظاهر(اقا سید فاطمی) به فرماندهی یکی از گروهان های این گردان منصوب شد".

نام شهید اصغر علی پور در تعدادی از کتاب های مهم منتشر شده در مورد رزمندگان لشکر عاشورا آمده است؛ «همه دوستان من»، «لشکر خوبان» و «نورالدین پسر ایران» در اوراقی از خود یادآور این مرد دریادل هستند.

داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...
در کشورهای دموکراتیک دولت‌ها به‌طور معمول از آموزش به عنوان عاملی ثبات‌بخش حمایت می‌کنند، در صورتی که رژیم‌های خودکامه آموزش را همچون تهدیدی برای پایه‌های حکومت خود می‌دانند... نظام‌های اقتدارگرای موجود از اصول دموکراسی برای حفظ موجودیت خود استفاده می‌کنند... آنها نه دموکراسی را برقرار می‌کنند و نه به‌طور منظم به سرکوب آشکار متوسل می‌شوند، بلکه با برگزاری انتخابات دوره‌ای، سعی می‌کنند حداقل ظواهر مشروعیت دموکراتیک را به دست آورند ...