هوشنگ مرادی کرمانی از ترجمه «خمره» و «گزیده قصه‌های مجید» به زبان بنگالی خبر داد.

گزیده قصه‌های مجید به بنگلادش رفت

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایسنا، به گفته این نویسنده، محمد ممیت‌ الرشید، استاد زبان فارسی دانشگاه داکا «خمره» را به زبان بنگالی درآورده است. عبدالصبورخان، دیگر استاد زبان فارسی این دانشگاه نیز «گزیده قصه‌های مجید» را به بنگالی برگردانده است.

مرادی کرمانی درباره ترجمه «خمره» به زبان بنگالی، با اشاره به این‌که روز گذشته (۱۹ خردادماه) ممیت‌ الرشید ترجمه را به او اهدا کرده و صحبتی که با این مترجم داشته، به ایسنا گفت: مترجم می‌گفت این کتاب که درباره کم‌آبی‌ است و در کشوری ترجمه شده که بیش از ۱۵۰ رودخانه و بیش از ۵۰۰ کانال آبی دارد که روستاهای کوچک و بزرگ را به‌هم وصل می‌کند. بسیاری در قایق‌ها به دنیا می‌آیند، ازدواج می‌کنند، زندگی می‌کنند. من به او گفتم: گاه این‌طور است که داستانی درباره یک روستای حاشیه کویر نوشته می‌شود، به زبان‌های مختلف ترجمه شده و حرکت می‌کند. این کتاب درباره یک جغرافیای خاص است که آب در آن کم است اما به کشورهایی می‌رود که مردم در رودخانه زندگی می‌کنند. در واقع کتاب و ترجمه آن به نوعی آشنایی با موقعیت و جغرافیایی به نام ایران است.

او سپس بیان کرد: تصورم این است ابزار ما واژه و جمله است. درست است که جهان امروز با تصویر حرکت می‌کند اما عمق و ماندگاری واژه و جمله بسیار زیاد است. کسی که مطلبی را در کتاب می‌خواند، کم پیش می‌آید فراموش کند اما تصویر و صدا را گوش و چشم می‌بیند و چند روز بعد فراموش می‌کند. شما کتابی را که در ۱۶ سالگی خوانده‌اید به یاد دارید یا فیلمی را که هفته پیش دیده‌اید؟ کتاب معجره واژه است که در پس آن آفرینش وجود دارد. شما در کتاب فرهنگی را می‌سازید و تخیل می‌کنید.

مرادی کرمانی با اشاره به ترجمه کارولین کراسکری و رونمایی «خمره» در اتریش، گفت: کراسکری در مقدمه‌اش بر کتاب نوشته بود، «آبی که ما در وان حمام می‌ریزیم تا خودمان را بشوییم، می‌تواند در خمره‌ای باشد در کویر و بچه‌ها از آب خمره بخوردند. اما چند نفر در کشور ما به این موضوع توجه دارند؟» در آن‌جا نمایشنامه‌ای هم از این کتاب نوشته شده بود و من به تماشای آن رفتم، حتی خمره کوچکی با خود بردم که به آن‌ها نشان بدهد، اما دیدم نمایشگاهی از خمره در آن‌جا گذاشته‌اند. «خمره» درباره فرهنگ بی‌آبی است و در جایی ترجمه شده که مثلا ۲۰ روز باران مدام دارد و با وجود آمادگی‌ها شهر فلج می‌شود.

این نویسنده در پایان خاطرنشان کرد: الان در همه دنیا درباره آب حرف می‌زنند؛ در چند سال آینده ما دیگر جنگ بر سر نفت و انرژی نخواهیم داشت، جنگ ما، جنگ آب خواهد بود. نمونه الان دعوایی است که ایران و افغانستان بر سر آب دارند. یک دعوای اصفهان و یزد بر سر آب است. از قدیم هم این‌طور بوده است. پدربزرگ من در روستا با روستای پایین‌دست سر آب دعوا داشتند و سر و دست می‌شکست. جهان دارد درباره این مسئله صحبت می‌کند. آب نیست و جنگ جنگ آب است. خمره کتابی است درباره بی‌آبی که به ۲۰ زبان دنیا ترجمه شده است. هر اتفاقی برای کتاب افتاده با استقبال همراه شده است. این کتاب موقعیت انسان روی کره زمین است که ریشه در آب دارد.

«خمره» داستان فقر آب است در یکی از روستاهای دورافتاده و در حاشیه کویر که هوشنگ مرادی کرمانی با قلمش آن به روی کاغذ آورده؛ این داستان شاید به نوعی تجربه زیسته نویسنده هم باشد. مرادی کرمانی در زندگی‌نامه خودنوشت خود یعنی «شما که غریبه نیستید»، داستان دعوای آب بین روستای «سریچ» کرمان با روستای پایین‌دستی‌اش را روایت کرده است؛ این که سالانه مردمان روستا برای سهمی از آب برای گذران زندگی‌شان، با بیل به دعوا می‌رفتند و سر و دست می‌شکسته برای آب.

البته قصه کم‌آبی در خمره کمی متفاوت است؛ زمستان و سرمای ‌آن باعث شکستن خمره آب مدرسه شده است که از آن به عنوان آب‌خوری استفاده می‌شده. مدیر مدرسه، دانش‌آموزان و برخی از اهالی تلاش می‌کنند تا به نحوی این مشکل را حل کنند. این داستان شرح ماجراهایی است که در این مسیر رخ می‌دهد.

این داستان جوایز بسیاری را از آن مرادی کرمانی کرده است: کتاب سال ۱۹۹۴ وزارت فرهنگ و هنر اتریش، دیپلم افتخار شورای کتاب کودک، لوح زرین جایزه هیئت داوران بزرگسال و مرغک طلایی جایزه داوران خردسال جشنواره کتاب کودک و نوجوان، معرفی ویژه کتاب برگزیده ۱۹۹۴ آلمان، دیپلم افتخار CPN هلند، جایزه مؤسسه توسعه ادبیات خاورمیانه آمریکا ۲۰۱۶، جایزه کبرای آبی کشور سوییس و دیپلم افتخار جایزه خوزه مارتی-کاستاریکا.

به قول مرادی کرمانی هر اتفاقی که بگویید برای «خمره» افتاده، فیلم شده، نمایش شده، انیمیشن شده، به زبان‌های مختلف ترجمه شده و گویا هم شده است. فیلم «خمره» به‌کارگردانیِ ابراهیم فروزش و بازیگریِ بهزاد خدا ویسی و فاطمه ارزه، بر اساس داستان خمره ساخته شده ‌است. این فیلم در سالِ ۱۹۹۴، برنده جایزه یوزپلنگ طلایی از جشنواره فیلم لوکارنو شد.

مجموعه انیمیشن خمره به کارگردانی علی احمدی و به نویسندگی حمیدرضا حافظی برداشت آزادی است از داستان خمره. این مجموعه در سال ۲۰۱۱ به بخش مسابقه پنجاه و یکمین دوره جشنواره بین‌المللی انسی فرانسه راه یافت و در چهارمین دوره جشنواره فیلم جیپور هندوستان به عنوان بهترین فیلم انیمیشن برگزیده شد.

این کتاب به زبان‌های آلمانی، اسپانیایی، هلندی، فرانسوی، انگلیسی، آلبانیایی و ترکی استانبولی درآمده و به کشورهای مختلف سفر کرده است.

................ هر روز با کتاب ...............

نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...
تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...