سفری به انتهای ایدئولوژی‌ها | آرمان ملی


در رمان «1979»، کریستیان کراخت[Christian Kracht]، نویسنده‌ برجسته و جنجالی سوئیسی ما را به سفری سرد و بی‌رحم در دل دو نظام ایدئولوژیک قرن بیستم می‌برد: سرمایه‌داری غربی و کمونیسم شرقی. کراخت، که پیش‌تر با رمان Faserland (منتشرشده در دهه ۹۰) به عنوان صدای نسلی گم‌شده در ادبیات آلمانی‌زبان شناخته شد، در «1979» گامی عمیق‌تر برمی‌دارد: او نه‌فقط فرد مدرن، بلکه نظام‌هایی را به چالش می‌کشد که انسان قرن بیستم را در دل وعده‌هایی بزرگ، اما در عمل در تاریکی و بی‌معنایی رها کرده‌اند. این رمان با ترجمه حسین تهرانی از سوی نشر مروارید به فارسی منتشر شده است.

خلاصه رمان 1979»، کریستیان کراخت[Christian Kracht]

«1979» داستان مردی بی‌نام و بی‌ریشه است - یک راوی اروپایی مرفه، به‌ظاهر روشنفکر، که در میانه‌ انقلاب ایران به تهران آمده و به‌نوعی شاهد فروپاشی نظام پهلوی است. اما او انقلابی نیست، نه‌تنها با کسی همراه نمی‌شود بلکه حتی به‌درستی نمی‌فهمد کجا ایستاده. پس از آن، ماجرا او را به چینِ کمونیستی در عصر پس از مائو می‌برد؛ جایی‌که در دلِ یک اردوگاه کار اجباری، بار دیگر همان سرکوب، همان دروغ، و همان بی‌معنایی را تجربه می‌کند.

این راوی، نه قهرمان است و نه ضدقهرمان؛ بلکه بیشتر به آیینه‌ای برای نمایش شکست ایدئولوژی‌ها شباهت دارد. او می‌بیند، توصیف می‌کند، اما هرگز مداخله نمی‌کند. حتی واکنش عاطفی‌اش نیز در حد سکوت است. شخصیت‌های فرعی- از معشوق نیمه‌واقعی‌اش گرفته تا مقامات چینی و انقلابیون ایرانی- در حد تیپ‌هایی عبور می‌کنند که هیچ‌گاه فرصت زندگی نمی‌یابند. و شاید این نیز بخشی از طرح بزرگ‌تر رمان باشد: آدم‌ها در جهانی که معنا از دست رفته، دیگر شخصیتی ندارند، بلکه تنها نشانه‌اند. نشانه‌هایی از زوال.

جهان داستانی کراخت در این رمان چیزی ا‌ست میان مه، مرگ، و ناامیدی. نه آن‌گونه که افسرده باشد، بلکه آن‌گونه که پوچ باشد. تهرانِ ۱۹۷۹، با همه آشوب‌هایش، خالی‌تر از آن است که بتواند انقلابی معنا‌دار باشد. چین نیز نه وعده عدالت اجتماعی، بلکه زندانی است برای انسان‌های بی‌چهره. آن‌چه کراخت به‌سویش اشاره می‌کند، نه‌فقط نقد این دو نظام خاص، بلکه نوعی «پایان ایمان» به هر نظم سیاسی و ایدئولوژیک در دوران مدرن است.

نثر کراخت در «1979»، همچون آثار دیگرش، موجز، تلخ، و گاه شاعرانه است. جملاتش بدون اغراق، اما لبریز از بار فلسفی‌اند. طنز سیاه، گزارش‌گونه‌بودن روایت، و فاصله‌گذاری آشکار با احساسات سنتی ادبی، رمان را در سطحی بالاتر از گزارش تاریخی یا داستان سیاسی قرار می‌دهند. این کتاب، بیش از آنکه داستانی باشد درباره یک انقلاب یا یک سفر، تاملی ا‌ست بر انسان امروز، انسانی که در جست‌وجوی معنا، خود را در قلب بی‌معناترین موقعیت‌ها می‌یابد.

«1979» صرفاً یک رمان نیست؛ آیینه‌ای‌ است از یک قرنِ ویران‌شده. اگرچه کوتاه است، اما تاثیری ماندگار بر ذهن می‌گذارد. خواندن آن ساده نیست - نه به دلیل زبانش، بلکه به‌خاطر تهی‌بودگیِ عامدانه‌ای که در فضای آن جاری‌ است. خواننده، همچون راوی، با جهانی روبه‌رو می‌شود که پر از ادعا و ایدئولوژی است، اما درنهایت، تنها چیزی که باقی می‌ماند، تُهی‌بودگی است.

برای مخاطبانی که به ادبیات اندیشه‌محور، روایت‌های پُست‌ایدئولوژیک، و بازنمایی بحران معنای مدرن علاقه‌مندند، «1979» تجربه‌ای تامل‌برانگیز است. این کتاب یادآوری می‌کند که تاریخ، اگرچه ممکن است با شعارهای بزرگ آغاز شود، اما اغلب با سکوت و فراموشی پایان می‌یابد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

هنر مدرن برای او نه تزئینی یا سرگرم‌کننده، بلکه تلاشی برای بیان حقیقتی تاریخی و مقاومت در برابر ایدئولوژی‌های سرکوبگر بود... وسیقی شوئنبرگ در نگاه او، مقاومت در برابر تجاری‌شدن و یکدست‌شدن فرهنگ است... استراوینسکی بیشتر به سمت آیین‌گرایی و نوعی بازنمایی «کودکانه» یا «بدوی» گرایش دارد که می‌تواند به‌طور ناخواسته هم‌سویی با ساختارهای اقتدارگرایانه پیدا کند ...
باشگاه به رهبری جدید نیاز داشت... این پروژه 15 سال طول کشید و نزدیک به 200 شرکت را پایش کرد... این کتاب می‌خواهد به شما کمک کند فرهنگ برنده خود را خلق کنید... موفقیت مطلقاً ربطی به خوش‌شانسی ندارد، بلکه بیشتر به فرهنگ خوب مرتبط است... معاون عملیاتی ارشد نیروی کار گوگل نوشته: فرهنگ زیربنای تمام کارهایی است که ما در گوگل انجام می‌دهیم ...
طنز مردمی، ابزاری برای مقاومت است. در جهانی که هر لبخند واقعی تهدید به شمار می‌رود، کنایه‌های پچ‌پچه‌وار در صف نانوایی، تمسخر لقب‌ها و شعارها، به شکلی از اعتراض درمی‌آید. این طنز، از جنس خنده‌ و شادی نیست، بلکه از درد زاده شده، از ضرورت بقا در فضایی که حقیقت تاب‌آوردنی نیست. برخلاف شادی مصنوعی دیکتاتورها که نمایش اطاعت است، طنز مردم گفت‌وگویی است در سایه‌ ترس، شکلی از بقا که گرچه قدرت را سرنگون نمی‌کند اما آن را به سخره می‌گیرد. ...
هیتلر ۲۶ساله، در جبهه شمال فرانسه، در یک وقفه کوتاه میان نبرد، به نزدیک‌ترین شهر می‌رود تا کتابی بخرد. او در آن زمان، اوقات فراغتش را چگونه می‌گذراند؟ با خواندن کتابی محبوب از ماکس آزبرن درباره تاریخ معماری برلین... اولین وسیله خانگی‌اش یک قفسه چوبی کتاب بود -که خیلی زود پر شد از رمان‌های جنایی ارزان، تاریخ‌های نظامی، خاطرات، آثار مونتسکیو، روسو و کانت، فیلسوفان یهودستیز، ملی‌گرایان و نظریه‌پردازان توطئه ...
در طبقه متوسط، زندگی عاطفی افراد تحت تأثیر منطق بازار و بده‌بستان شکل می‌گیرد، و سرمایه‌گذاری عاطفی به یکی از ابزارهای هدایت فرد در مسیر موفقیت و خودسازی تبدیل می‌شود... تکنیک‌های روانشناسی، برخلاف ادعای آزادی‌بخشی، در بسیاری از موارد، افراد را در قالب‌های رفتاری، احساسی و شناختی خاصی جای می‌دهند که با منطق بازار، رقابت، و نظم سازمانی سرمایه‌دارانه سازگار است ...