اسماعیل امینی، شاعر، مدرس دانشگاه و محقق ادبی تاکید دارد که شهریار بی‌شک یکی از 10 چهره شاخص شعر معاصر ایران زمین است؛ اما نمی‌توان گفت به دیگران برتری دارد و اصولا به کار بردن لفظ فقط، قطعا و صددرصد اشتباه و غیرعلمی است.

شهریار

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، بهجت تبریزی متخلص به شهریار یکی از ارکان شعر معاصر فارسی است که به دلیل تبحر شگفت در سخن‌سرایی در قالب‌های مختلف شعری به دو زبان فارسی و ترکی اهمیت خاص یافته و هنوز با گذشت 33 سال از فوتش اشعارش زنده پویا و مورد توجه است و به زبان‌های زنده دنیا ترجمه می‌شود. بررسی دلایل این اقبال گسترده به شهریار بهانه و انگیزه‌ای شد تا در پرونده‌ای به نام «شهریارشناسی»‌ به بررسی این شاعر معاصر بپردازیم. در شماره نخست این پرونده دقایقی در گفت‌وگو با اسماعیل امینی، شاعر و محقق ادبی و یکی از پژوهشگران و صاحب‌نظران حوزه شعر و طنز به بررسی ابعاد مختلف شعر و شاعری در شهریار پرداختیم که در ادامه می‌خوانید.

بعد از نامگذاری روز شعر و ادبیات فارسی به نام شهریار، شاهد صحبت‌ها و اظهارنظرهای متفاوتی درباره شهریار بوده‌ایم؛ از نظر شما جایگاه واقعی شهریار کجاست و دلیل بروز موافقان و مخالفان چه بوده است؟
موافقت و مخالفت بدون شناخت، کار دانایان نیست، کار دانایان شناخت و تحلیل است و مخالفت‌های برخی با شهریار تنها به وی خلاصه نمی‌شود و هنوز فردوسی و مولانا نیز که از شاعران بزرگ تاریخ ایران هستند و شاعرانی چون شاملو و قیصر امین‌پور نیز که از شاعران صاحب‌نام امروز هستند، مخالفانی دارند. موافقت و مخالفت با نام‌گذاری یک روز به نام یک شاعر خاص کار متعصبان است و دانا کسی است که به دنبال شناخت و مطالعه باشد و از کسی اسطوره نسازد‌. شهریار یک شاعر است با ویژگی و اثرگذاری تاریخی و فرهنگی خاص خود و وقتی درباره آیات قرآن نیز گفته می‌شود «در کلام ایزد بی‌چون که وحی منزل است/ کی بود تبّت یدا مانند یا أرض ابلعی» درباره اشعار شاعران تفاوت گذاشتن عادی است. حتی درباره سعدی که نظم و نثرش بی‌نظیر است و کسی به پایه سخنوری وی نمی‌رسد ادعاهایی شده که دلیل آن نداشتن شناخت بر اساس مطالعه و تدبر است. موافقت و مخالفت و درود و مرگ ناشی از تعصب است و شهریار نیز مانند تمام بزرگان شعر و ادبیات معاصر از جمله نیما، اخوان و شاملو با آثار باارزش خود نظریه‌پردازان را وادار به تجدیدنظر در برخی نظریه‌ها و تئوری‌ها می‌کند. باید توجه داشت که انسان خلاق فراتر و بزرگ‌تر از نظریه‌هاست و نظریه‌پردازان را به دنبال خود می‌کشاند. انسان‌های بزرگی مانند شهریار با کارشان به کج‌فهمی‌ها پاسخ می‌دهند بدون اینکه مجادله نظری کنند و نشان می‌دهند که بسیاری از خط‌کشی‌ها بیهوده است. کج‌فهمی‌ها و مخالفت و موافقت با نام‌گذاری یک روز به نام یک شاعر پوشش دعواهای قومیتی، مذهبی و سیاسی بوده که نمونه آن را می‌توان در طرفداری عجیب برخی از فردوسی و زبان فارسی در تقابل با زبان عربی دید که اگر این تعصب واقعی بود باید آثار باارزش تحقیقی درباره زبان‌های باستانی و تاریخ زبان فارسی به استقبال میلیونی دست می‌یافت. باید توجه داشت که اسم‌گذاری روز شعر و ادبیات فارسی به یک شاعر خاص بر اساس برتری نیست و شاعران بزرگ ایران زمین نه برتری بلکه تفاوت دارند. شهریار بی‌شک یکی از 10 چهره شاخص شعر معاصر ایران زمین است ولی نمی‌توان گفت به دیگران برتری دارد و اصولا به کار بردن لفظ فقط، قطعا و صددرصد اشتباه و غیرعلمی است. متاسفانه هر سال در سالروز شعر و ادب فارسی با این پرسش مواجه می‌شویم که چرا این روز به نام شهریار و نه شاعری دیگر مزین شده که این پرسش رها کردن متن و به حاشیه رفتن است و از نظر علمی مشکل دارد.

دلیل این تعصب‌ها و موافقت و مخالفت‌های افراطی چه بوده است؟
باید توجه داشت که نسبت دادن یک شاعر به یک منطقه و فرهنگ خاص، کودکانه و ناشی از مطالعه و تحقیق اندک است. به عنوان نمونه با این که می‌توان دیوان حافظ را در دو ساعت خواند بسیاری به خود زحمت مطالعه اشعار این شاعر بزرگ را نمی‌دهند و ادعای علاقه و ارادت خاص به اشعارش را دارند. نباید مرزبندی‌ها را جدی گرفت چراکه هر شاعر متعلق به کسی است که شعرش را می‌خواند و علاقه‌مند واقعی حافظ آن پژوهشگری است که برای درک اشعار وی زبان فارسی را فرامی‌گیرد.

شهریاری که شما می‌شناسید چگونه است؟
شهریار وقتی در غزلسرایی به سبک عراقی اوج گرفت که می‌گفتند دوران غزل عاطفی به‌ویژه در این سبک گذشته است. معشوق غزل‌های شهریار برخلاف بسیاری از شاعران غزلسرای ذهنی و پیرو سبک بازگشت، ذهنی نیست و مانند شعرش عینی و منطبق با زندگی و زمانه است. هیچ قالب و شیوه شعری برتری خاصی بر دیگری ندارد و شیوه‌ها مختلف شعر در کنار یکدیگر قرار دارند و راه‌شان را می‌روند. در دوران شهریار نیز گروهی از ادبا و دانشگاهیان اقبالی به شعر نو نداشتند و شاعران و ادیبانی نیز بودند که به شعر سنتی اقبال نشان نمی‌دادند. شهریار با اینکه شعر نیمایی اندکی گفته؛ اما با همان تعداد کم نیز (از جمله «ای وای مادرم») توانسته به ارکان مهم این سبک تبدیل شود. از سوی دیگر گاهی شاهد تقابل‌هایی میان شعر و ادبیات فارسی و ترکی هستیم که این تقابل در اشعار شهریار به آشتی تبدیل می‌شود. اشعار ترکی استاد شهریار چندان پرشمار نیست ولی همان تعداد محدود از «سهندیه» که به زبان فاخر و ادبی گفته شده تا «حیدربابایه سلام» که با تکیه بر زبان و فرهنگ عامه سروده شده شاخص شده‌اند. از سوی دیگر غزل‌های عاشقانه شهریار نیز به نحو شگفت‌انگیزی مورد توجه قرار گرفته و برخی از آنها از جمله «بهجت آباد خاطره سی» به شهرت چشمگیری رسیده و نظیره‌های بسیاری برای آن سروده‌اند. به عبارت دیگر می‌توان گفت که شهریار به هرکاری که دست زده از شعر فارسی یا ترکی و در هر قالب و مضمونی موفق شده و نمونه اعلی را خلق کرده است. شهریار نشان داد که می‌توان هم در زبان فارسی و هم ترکی شاعربرتر بود. هنر و خدمت بزرگ شهریار پیوند زدن زبان ادیبانه با زبان معمول و زبان ترکی با زبان فارسی بوده است. او توانسته با توان بالای هنری خود از تمام ظرفیت‌های زبانی و فرهنگی استفاده کند.

تا چه اندازه آثاری را که برای شناساندن شهریار به جوانان خلق شده‌ را کافی می‌دانید؟
اگر هدف از خلق این کتاب‌ها و فیلم‌ها شناساندن شخص شهریار است نیازی به این کار نیست، اصل این است که دریابیم اشعار شهریار گنجینه‌ای است که باید از آن استفاده شود. درباره شهریار نیز می‌توان از نگاه نافذ وی به انسان و گذار تاریخ برای تربیت انسان‌ها استفاده کرد. همچنین آثار شهریار مشحون از فنون ادبی و بلاغت زبانی است و می‌توان از آنها برای تدریس دانشگاهی استفاده کرد. در حوزه ترویجی نیز بهتر است به جای دنبال کردن نکاتی از زندگی شخصی شهریار به ویژگی‌های زبانی و اشرافش بر قرآن و زبان عربی توجه کرد. امروز در عصر مادیات گرفتار صورت‌ها شده‌ایم و راه رهایی ما پرداختن به سیرت‌هاست.

درباره تفاوت‌ها و شباهت‌های اشعار ترکی و فارسی شهریار چه نظری دارید؟
نقطه اشتراک اشعار فارسی و ترکی شهریار بی‌دروغ و بی‌نقاب بودن آنهاست. اشعار شهریار تظاهر ندارد و با مطالعه آنها با فراز و فرود و تجربه‌های عقلانی و عاطفی انسان طبیعی مواجه می‌شویم. تکیه گاه وی در اشعار فارسی و نیز ترکی فرهنگ است که حوزه مضمونی آنها تفاوت‌هایی دارد. در اشعار فارسی شهریار تاثیر شاعران گذشته به‌ویژه حافظ بارزتر است ولی در اشعار ترکی به‌جز استقبال‌هایش از برخی شعرهای گذشتگان، تحت‌تاثیر متون ترکی نیست و این اشعار را از فرهنگ عمومی گرفته است. در اغلب شاعران وقتی شعر ترکی دارای وزن عروضی می‌شود، با عربی و فارسی آمیخته می‌شود و تلفظ‌هایی غیر طبیعی می‌یابد ولی در شهریار که دانشش در حوزه ادبیات آکادمیک نبوده شعر عروضی طبیعی است و درآمیختگی تصنعی نمی‌بینیم.

جامعه دانشگاهی امروز چه نگاه و اندیشه‌ای نسبت به شهریار دارند؟
برخی استادان زبان و ادبیات فارسی اشعار شهریار را به‌ویژه آن آثار که رد تحولات زمانه در آنها بارزتر است معرفی می‌کنند و دسته دیگری نیز که مباحث بلاغی و دستوری را جدی می‌گیرند گاه بر وی خرده می‌گیرند که اغلب همان‌ها هستند که درباره سعدی افصح المتکلمین نیز ایرادگیری‌هایی دارند. به اعتقاد من وادی شعر حوزه درست و غلط نیست و باید در آن به زیبا و نازیبا پرداخت.

جای چه پژوهش‌هایی را درباره شهریار خالی می‌دانید؟
به عنوان نمونه می‌توان به تاثیر ساخت نحوی زبان مادری شهریار در زبان اشعار فارسی، به‌عنوان یک شاعر دوزبانه پرداخت. در اشعار فارسی شهریار ناخودآگاه ساخت نحوی زبان ترکی وارد شده که البته به دلیل هنر شاعری وی کاملا طبیعی و غیر مصنوع است. همچنین می‌توان درباره اشعار طنز وی و تاثیرگیری‌های شهریار از زبان گفتاری تحقیق‌های جامعی انجام داد.

دلیل اقبال زیاد شاعران عرب به شهریار چیست؟
دلیل این امر مشترکات فرهنگی و زبانی است که از قرآن کریم نشات می‌گیرد. شهریار در تمام اشعارش به طور مستقیم و غیر مستقیم تحت‌تاثیر آیات قرآن و بلاغت کلام الله است. مسلمان بودن و تشابه فرهنگی موجب جهان‌بینی و نگاهی یکسان به جهان، مرگ، انسان و زندگی می‌شود که در ایجاد احساس صمیمیت موثر است.

ما در شعر معاصر غزلسرایان بسیار بزرگی داریم؛ چرا امثال بهار و منزوی مانند شهریار پرمخاطب نشدند؟
تکیه گاه بلاغی اشعار بهار و منزوی زبان خواص است و البته باید توجه داشت که پرمخاطب بودن دلیل باارزش‌تر بودن نیست و بسیاری از شاهکارهای ادبی از جمله برخی آثار فاخر استاد شهریار مخاطب پرشمار ندارند.

به عنوان حسن‌ختام، یک بیت زیبا و دلنشین فارسی از شهریار را که گاهی با خود زمزمه می‌کنید، برای ما بخوانید.
جز در صفای اشک دلم وا نمی‌شود/ باران به دامن است هوای گرفته را

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...
هنگام خواندن، با نویسنده‌ای روبه رو می‌شوید که به آنچه می‌گوید عمل می‌کند و مصداق «عالِمِ عامل» است نه زنبور بی‌عسل... پس از ارائه تعریفی جذاب از نویسنده، به عنوان «کسی که نوشتن برای او آسان است (ص17)»، پنج پایه نویسندگی، به زعم نویسنده کتاب، این گونه تعریف و تشریح می‌شوند: 1. ذوق و استعداد درونی 2. تجربه 3. مطالعات روزآمد و پراکنده 4. دانش و تخصص و 5. مخاطب شناسی. ...