محمدجواد محبت شاعر برجسته کرمانشاهی، براثر عارضه قلبی در سن ۸۰ سالگی درگذشت.

محمدجواد محبت

به گزارش کتاب نیوز به نقل از شهرآرا؛ مرحوم استاد محبت در سال ۱۳۲۲ در شهر کرمانشاه چشم به جهان گشود و از شاعران فعال پیش از سال ۱۳۵۷ و از همفکران جلال آل احمد بود.

وی کودکی و تحصیلات خود را در کرمانشاه گذراند و سپس به عنوان معلم در روستا‌های قصرشیرین به خدمت مشغول شد، شعر‌های او از سال ۱۳۴۰ تا ۱۳۵۴ در مجلات توفیق، خوشه، روشنفکر، دریچه، تهران مصور و هفته نامه مشیر چاپ می‌شد.

از سال ۱۳۶۲ به گروه مولفین کتاب‌های درسی پیوست و آثاری از او در کتاب‌های دوم، سوم، چهارم و پنجم ابتدایی درج شد.

وی یکی از چهار شاعری است که جایزه شعر فروغ به او اختصاص یافته است.

از جمله آثار محمدجواد محبت می‌توان به«از خیمه‌های عاشورا»، «آن سوی چهره زرد خورشید»، «موج عطر‌های بهشتی»، «خانه هل اتی»، «آه...‌ای بانوی طوبی سایه آه...»، «گریه دل ناصبوران»، «گلوی سبز آواز»، «خاطرات سبز»، «از مرز‌های فریاد»، «گزیده ادبیات معاصر»، «قلب را فرصت حضور دهید»، «رگبار کلمات»، «کوچه باغ آسمان»، «با بال این پرنده سفر کن» اشاره کرد.

................ هر روز با کتاب ...............

عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...
مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...
گوته بعد از ترک شارلوته دگرگونی بزرگی را پشت سر می‌گذارد: از یک جوان عاشق‌پیشه به یک شخصیت بزرگ ادبی، سیاسی و فرهنگی آلمان بدل می‌شود. اما در مقابل، شارلوته تغییری نمی‌کند... توماس مان در این رمان به زبان بی‌زبانی می‌گوید که اگر ناپلئون موفق می‌شد همه اروپای غربی را بگیرد، یک‌ونیم قرن زودتر اروپای واحدی به وجود می‌آمد و آن‌وقت، شاید جنگ‌های اول و دوم جهانی هرگز رخ نمی‌داد ...