نسرین بختیاری | جام جم


دکتر مصطفی انتظاری‌هروی، نویسنده کتاب «قدرت ضعف»، روزنامه‌نگار، فعال فضای مجازی و مدرس علوم سیاسی در دانشگاه است که پیش از این از او کتاب‌های «پدیده هشتم نوامبر»، «آینده‌پژوهی تمدن نوین اسلامی» و «حاشیه‌ای بر رفاه» به چاپ رسیده است. به گفته انتظاری، کتاب قدرت ضعف، منبعی مناسب برای دانشجویان و علاقه‌مندان به فعالیت در حوزه فضای مجازی و نسل جدید رسانه‌های خبری است که می‌خواهند فعالیت خود را در این عرصه توسعه دهند. به همین بهانه گفت‌وگویی با این پژوهشگر و استاد دانشگاه انجام دادیم که در ادامه از نظر می‌گذرانید:

قدرت ضعف در گفت‌وگو با مصطفی انتظاری‌هروی

به‌نظر می‌رسد کاربران فضای مجازی کمتر عادت به مطالعه کتاب دارند، چه شد که سراغ نگارش کتابی در حوزه فضای مجازی رفتید؟
اتفاقا دلیل نوشتن کتاب قدرت ضعف همین نکته است که اشاره کردید. متأسفانه در سال‌های اخیر، فضای مجازی عادات مطالعاتی میان مردم را تغییر داده و بنابراین کمتر فرصتی برای تجربه‌نگاری و تئوریزه کردن تحولات در این عرصه به‌وجود آمده است. همین فقر تئوریک باعث شده حتی در دانشگاه‌ها، دانش عملی در زمینه رسانه‌های موبایلی تدریس و منتقل نشود. بنابراین به‌دلیل همین بیگانگی با دو عرصه مجازی و کتابخوانی، این کتاب را نوشتم تا پیوندی هرچند کوچک میان دو ساحت علمی و عملی برقرار شود.

چرا نام کتاب را قدرت ضعف گذاشتید و منظور از قدرت ضعف چیست؟
من این مفهوم را از مرحوم دکتر عماد افروغ وام گرفتم؛ در یکی از گفت‌وگوهایی که با او داشتم، به قدرت رسانه‌های کوچک در عصر جدید رسانه اشاره می‌کرد؛ رسانه‌هایی که به‌ظاهر کوچک هستند و قدمت و پشتوانه رسانه‌های جریان اصلی را ندارند؛ با این حال قدرتمند و اثرگذار هستند. بنابراین در اینجا قدرت، همان توان اثرگذاری و جلب اعتماد مخاطب است و ضعف، کوچک بودن رسانه‌های انبوه مجازی در مقیاس نسل رسانه‌های کاغذی یا تلویزیونی است.

شما در این کتاب، به تجربه یکی از برندهای رسانه‌ای در این عرصه پرداخته‌اید. چرا این روش را برای معرفی سازوکارهای فعالیت در فضای مجازی انتخاب کردید؟
بله، احساس من این بود که تجربه‌نگاری درباره یک رسانه مشخص، بهتر می‌تواند برای مخاطب ملموس باشد. بسیاری از کتاب‌ها، از زاویه دانای کل بحث‌های رسانه‌ای را مطرح می‌کنند اما من در این کتاب بسیار جزئی و خاص، روند توسعه رسانه‌ای مشخص را توضیح داده‌ام و گمان می‌کنم این توضیحات بتواند بهتر به مخاطبی که قصد فعالیت در این عرصه را دارد کمک کند، چون دغدغه‌ها، پرسش‌ها و نگرانی‌های خود را در این راه طی شده، می‌بیند.

شما در این کتاب، به آسیب‌شناسی نظام رسانه در کشور و حتی انتقاد از برخی سیاست‌گذاری‌ها در فضای مجازی پرداخته‌اید. مهم‌ترین نقد شما پیرامون کاستی‌های فضای مجازی در کشور چیست؟
فکر می‌کنم مهم‌ترین چالش، به رسمیت نشناختن فضای مجازی است. این امر باعث غفلت از قانون‌گذاری در این حوزه شده است. در این کتاب توضیح داده می‌شود که در نبود قوانین مناسب فعالیت در رسانه‌های موبایلی، گاه خود این رسانه‌ها مجبور به تدوین مقررات شده‌اند.

چه راهکارهایی را برای به‌رسمیت شناختن فضای مجازی برای قانون‌گذاری بهتر و عدم از غفلت از قدرت آن پیشنهاد می‌دهید؟
تا زمانی که فضای مجازی را نادیده می‌گیریم، هیچ اقدامی برای قانون‌گذاری و تنظیم مقرراتی برای آن انجام نمی‌دهیم. این نادیده گرفتن، به این معنا نیست که مسئولان یا نخبگان رسانه‌ای ما آنجا حضور ندارند بلکه به این معناست وقتی چالشی به‌وجود می‌آید، به‌عنوان یک غریبه با آن برخورد می‌شود. در این کتاب پیشنهاد شده اتفاقا باید چنین دیدگاه و فضایی تغییر کند و تمام پلتفرم‌های فضاهای دیگر مثل تلویزیون یا خود مطبوعات باید به‌رسمیت شناخته شود که من فکر می‌کنم رسمیت دارد و اثرگذار است. همچنین نهادهای درگیر با این پلتفرم‌ها باید تعریف شوند و وظایف خود را بشناسند و بیایند مجوزها و آموزش‌های لازم را بدهند. همان‌طور که اشاره کردم، دانشگاه‌های ما در رشته ارتباطات آماده آموزش دادن مسائل جدید در حوزه فضای مجازی نیست و هنوز درباره نظریه‌های ارتباطات دهه ۸۰ میلادی صحبت می‌کنند. بنابراین درست این است که باید آموزش فضای مجازی را به‌رسمیت بشناسیم و نهادهای درگیر آن را یکی(یک‌کاسه) کنیم و قوانین آن را با کمک بچه‌هایی که در این حوزه فعالند، توسعه دهیم و سندیکاهای مربوط به آن را شکل دهیم و نیازهای مرتبط با آن را ایجاد کنیم. اگر بخواهید ثابت کنید که خبرنگارید، سامانه مطبوعاتی پیوند وبگاه را قبول می‌کند، نه شبکه‌های اجتماعی که در آن محتوا تولید کردید. بنابراین اگر می‌پذیریم که فلان کانال مجازی قدرت دارد و محتوا تولید می‌کند، ادمین آن کانال هم باید تحت پوشش فضاهای رسانه‌ای قرار بگیرد.

فکر می‌کنید چه نوع قانونی با توجه به شرایط فعلی حاکم بر فضای مجازی می‌تواند برای کشور ما مناسب باشد؟
قانونی که برای فضای مجازی تعریف می‌شود، باید انعطاف‌پذیر و متناسب با ظرفیت‌های جدید تکنولوژی باشد. کافی است نگاهی به دعواهای اخیر شرکت متا با ایلان ماسک بیندازیم که یک فضای جدید را به‌وجود آورده و به‌طور طبیعی کاربران زیادی را به خود جذب می‌کند. اگر قانون ما انعطاف لازم را نداشته باشد، باید یک چرخه طولانی را پشت سر بگذارد تا برای پیام‌رسان‌های جدید اجرا شود. بنابراین در درجه اول باید قانون ما انعطاف داشته باشد. دوم این‌که این قانون نباید با اکوسیستمی که در این بستر فعالیت می‌کند، بیگانه باشد. به عبارتی، نباید کسانی که در چارچوب کسب و کارشان تولید ثروت می‌کنند را با اقداماتی که خارج از چارچوب قانون انجام می‌شود، بیکار کنیم.

بنابراین با هماهنگی کسب‌و‌کارها قانون باید این ویژگی را داشته باشد که برای بازیگران اصلی که این اکوسیستم را می‌گردانند، مفید باشد. نکته بعدی این است که قانون باید بتواند منافع مخاطبان را تأمین کند و خود مشتری و مخاطبان هم بتوانند از سود این فضا استفاده کنند. برای مثال من به‌عنوان مخاطب نیازی در یک نرم‌افزار موبایلی دارم که باید نیازم را برطرف کند. این جزو مواردی بوده است که در این کتاب به آن اشاره کردم و بحث خصوصی‌سازی رسانه و نیازها را دسته‌بندی کنم. همچنین دستورالعمل‌هایی وجود دارد که مجموعه‌ها در فقدان قانون مجبور شدند به آن اشاره کنند. به‌عنوان مثال در مورد انتشار آگهی در فضاهای مجازی اصلا دستورالعملی وجود نداشت و ما توانستیم این دستورالعمل را به‌ نوعی به‌وجود بیاوریم.

آیا این کتاب از نظر شما می‌تواند به پرسش‌های انبوهی که درباره نحوه فعالیت در فضای مجازی وجود دارد، پاسخ دهد؟
قطعا نه. این کتاب دعوتی است از صاحب‌نظران و صاحبان تجربه که فارغ از نظریه‌ها و فعالیت‌های تئوریک، تجربه عملی‌شان را منتشر کرده و نقشه راهی برای بهبود فعالیت در این عرصه تدوین کنند. فکر می‌کنم اگر این روند به‌موقع طی نشود، در این عرصه هم مانند بسیاری از حوزه‌های دیگر، باید سراغ ترجمه آثار غربی برویم که تفاوت‌های بسیاری با تجربه فعالیت مجازی در ایران دارد.

مهم‌ترین مشکل دانشگاه‌های ما این است که دانش در آن ترجمه‌ای است و مربوط به کشور ما نیست و نمی‌تواند نیازهای ما را برطرف کند. گاهی کتابی می‌خوانید که یک آمریکایی درباره فضای مجازی نوشته است و این کتاب در اکوسیستم خودش تعریف و معنا می‌شود. بنابراین به‌جای نظریه‌پردازی و ترجمه صرف باید سراغ دانش عملی برویم و فکر می‌کنم مهم‌ترین ضعف این حوزه را بستری جبران می‌کند که تجربه‌نگاری کند؛ یعنی دانش عملی را تبدیل به کتاب و چیزی کند که در دسترس بقیه باشد و یکی از ویژگی‌های قدرت ضعف تجربه‌نگاری است و هیچ ادعایی در زمینه نظریه‌پردازی ندارد. بنابراین پیشنهادم این است که فضاهای دانشگاهی سراغ کسانی بروند که تجربه‌ای دارند و این کتاب‌ها می‌تواند در غالب خودنوشت یا تجربه‌نگاری منتشر شود تا کمک کند قوت و ضعف‌ها را بهتر بشناسیم.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...