همین‌ها اسمش را ماندگار کرد | اعتماد


دفتر یادداشت‌های روزانه‌ سیلویا پلات [Sylvia Plath] که در 11سالگی نوشتن در آن را شروع کرد و تا خودکشی‌اش در 30 سالگی ادامه‌اش داد، نشان‌دهنده کشمکش‌های مداوم او برای تنظیم و رعایت نوعی برنامه نوشتن است. در یادداشتی که ژانویه 1959 نوشت، از ترفندهایی می‌نویسد که او را وادار به رعایت نظم در نوشتن می‌کرد:«از حالا به بعد ببین چه کاری ممکن است جواب بدهد: زنگ ساعت را بگذار روی 7:30 صبح، چه خسته بودی چه سرحال، بلند شو. کلک صبحانه و نظافت خانه (مرتب کردن تخت‌خواب، شستن ظرف‌ها و رفت‌وروب و این جور کارها) را تا ساعت 8:30 بکن... پیش از 9 نوشتن را شروع کن. این کار زجر و مصیبتی را که دچارش هستی از بین می‌برد.»

سیلویا پلات [Sylvia Plath]

از سال 1953 و زمانی که مادر سیلویا پلات به او خبر داد که در کلاس نویسندگی فرانک اوکانر پذیرفته نشده، افسردگی گریبان او را گرفت. همان سال برای نخستین‌‌بار مرتکب خودکشی شد. پلات این خودکشی ناموفق را در تنها رمانش «حباب شیشه‌ای» شرح داده است. شاید همین حال و احوال بود که سبب شد او هیچ‌وقت نتواند برنامه‌ای منظم برای نوشتن داشته باشد. فقط در روزهای آخر عمرش، زمانی که از همسرش تد هیوز جدا شد و تک ‌و تنها فرزندانش را بزرگ می‌کرد، مقید به رعایت برنامه شد. شب‌ها برای اینکه به موقع بخوابد، قرص آرام‌بخش می‌خورد و وقتی اثرشان ساعت 5 صبح از بین می‌رفت از خواب برمی‌خاست و تا زمانی که فرزندانش در خواب بودند، می‌نوشت.

پاییز 1962 که فقط دو ماه از رعایت این برنامه منظم می‌گذشت، اشعار دفتر شعر «ارییل» را سروده بود. این دفتر پس از مرگش منتشر شد و بالاخره پلات شاعری تراز اول نام گرفت که صدایی به غایت اصیل و نو در عالم شعر دارد.

اما همین روزهای آخر عمرش بود که پلات خود را اسیر کار و پیروز میدان خلاقیت می‌دید. در اکتبر 1962 برای مادرش نوشت:«در نویسندگی بااستعدادم. این استعدادی ذاتی است. این روزها بهترین شعرهای زندگی‌ام را می‌سرایم، همین‌ها اسمم را ماندگار می‌کنند.» مجموعه‌ای از یادداشت‌هایی که زندگی پلات را از سال 1950 تا 1962 دربرمی‌گیرد با مقدمه‌ای از تد هیوز منتشر شده است. تد هیوز در این مقدمه می‌نویسد:«این زندگی‌نامه خودنوشت اوست. بسیار کامل، پیچیده و دقیق. اینجاست که او می‌کوشد با خودش روراست باشد. در برابر صورت‌سازی از خود مقاومت می‌کند. سیلویا پلاتی که در اینجا می‌بینیم، نزدیک‌ترین فرد به چهره واقعی او در زندگی روزمره‌اش است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...
گوته بعد از ترک شارلوته دگرگونی بزرگی را پشت سر می‌گذارد: از یک جوان عاشق‌پیشه به یک شخصیت بزرگ ادبی، سیاسی و فرهنگی آلمان بدل می‌شود. اما در مقابل، شارلوته تغییری نمی‌کند... توماس مان در این رمان به زبان بی‌زبانی می‌گوید که اگر ناپلئون موفق می‌شد همه اروپای غربی را بگیرد، یک‌ونیم قرن زودتر اروپای واحدی به وجود می‌آمد و آن‌وقت، شاید جنگ‌های اول و دوم جهانی هرگز رخ نمی‌داد ...
موران با تیزبینی، نقش سرمایه‌داری مصرف‌گرا را در تولید و تثبیت هویت‌های فردی و جمعی برجسته می‌سازد. از نگاه او، در جهان امروز، افراد بیش از آن‌که «هویت» خود را از طریق تجربه، ارتباطات یا تاریخ شخصی بسازند، آن را از راه مصرف کالا، سبک زندگی، و انتخاب‌های نمایشی شکل می‌دهند. این فرایند، به گفته او، نوعی «کالایی‌سازی هویت» است که انسان‌ها را به مصرف‌کنندگان نقش‌ها، ویژگی‌ها و برچسب‌های از پیش تعریف‌شده بدل می‌کند ...
فعالان مالی مستعد خطاهای خاص و تکرارپذیر هستند. این خطاها ناشی از توهمات ادراکی، اعتماد بیش‌ازحد، تکیه بر قواعد سرانگشتی و نوسان احساسات است. با درک این الگوها، فعالان مالی می‌توانند از آسیب‌پذیری‌های خود و دیگران در سرمایه‌گذاری‌های مالی آگاه‌تر شوند... سرمایه‌گذاران انفرادی اغلب دیدی کوتاه‌مدت دارند و بر سودهای کوتاه‌مدت تمرکز می‌کنند و اهداف بلندمدت مانند بازنشستگی را نادیده می‌گیرند ...
هنر مدرن برای او نه تزئینی یا سرگرم‌کننده، بلکه تلاشی برای بیان حقیقتی تاریخی و مقاومت در برابر ایدئولوژی‌های سرکوبگر بود... وسیقی شوئنبرگ در نگاه او، مقاومت در برابر تجاری‌شدن و یکدست‌شدن فرهنگ است... استراوینسکی بیشتر به سمت آیین‌گرایی و نوعی بازنمایی «کودکانه» یا «بدوی» گرایش دارد که می‌تواند به‌طور ناخواسته هم‌سویی با ساختارهای اقتدارگرایانه پیدا کند ...