تأملاتی در باب گریستن | شهرآرا


کتاب «تاریخ گریه» [میژووی گریان: لیکولینه وه یه کی گشتگیره له‌سه‌ر گریان]، حاوی 35 جستار از نویسنده کُردِ متولدِ کرکوکِ عراق، صلاح حسن پهلوان [سه‌لاح حه‌سه‌ن پاله‌وان] است که با ترکیبی از نظرگاه‌های فلسفی، تاریخی، ادبی، روان شناختی، جامعه شناختی و حتی زیست شناختی، به مقوله گریه، شیون و زاری، در طول تاریخ بشر و پهنه جغرافیای جهان، البته با تأکید بیشتر بر جغرافیا و فرهنگ خاورمیانه، پرداخته است.

تاریخ گریه» [میژووی گریان: لیکولینه وه یه کی گشتگیره له‌سه‌ر گریان]،صلاح حسن پهلوان [سه‌لاح حه‌سه‌ن پاله‌وان]

ویژگی جالب و منحصر به فرد کتاب که آن را از یک اثر صرفاً پژوهشی و تاریخ نگارانه متمایز می‌سازد، قرارگیری جستارهای ادبی و فلسفی در کنار مقالات پژوهشی و تاریخی است که البته، دلیل آن را باید در سابقه ادبی و هنری نویسنده، و به ویژه، فعالیت‌های او در زمینه خلق داستان کوتاه جست وجو کرد. در واقع، هشت جستار نخست کتاب، با عناوینی چون «چه هنگام به فکر گریه افتادم؟/ حس گریه/ آنچه مرا به گریه می‌اندازد/ چرا گریه می‌کنیم؟/ چه هنگام گریه می‌کنیم؟/ زمان اشک‌ها و نوشته ها» حاصل تأملات فلسفی و درون کاوی‌های نویسنده است که با نگاه و قلمی ادیبانه به نگارش در آمده است. به عنوان نمونه، در صفحه54 و در جستاری پیرامون رابطه میان نوشتن و گریستن، چنین می‌خوانیم: «نوشتن، به خودی خود، فرایندی حسی است و با احساس انسان سروکار دارد. از ابتدا تا انتهای این فرایند، احساس از قلبِ قلمِ نویسنده به درون واژه‌ها و جمله‌ها می‌خزد و نه نویسنده توانایی کنترل این احساس را دارد و نه کسانی که با نوشته در ارتباط هستند»؛ که در آن، تعبیر «قلبِ قلم» تعبیری بس شاعرانه و لطیف است.

جستار نهم کتاب، با عنوان «اشک و ...» سرآغاز ورود به بخش دوم نوشته‌هاست که بیشتر رنگ و بوی پژوهشی و غیرشخصی دارند. در این جستار، نویسنده به نقل از دانشمندی مسلمان و سوری از قرن هشتم هجری، انواع مختلف گریه را، البته با حصری استقرائی، چنین بیان می‌کند: «گریه ترحم و دلسوزی/ گریه ترس و دلهره/ گریه عشق و پریشانی/ گریه شادی/ گریه بیزاری از فرجام درد و عدم تحمل درد/ گریه ناشی از غم و غصه/ گریه ضعف و ناتوانی/ گریه ریا و دورویی/ گریه اقتباسی یا گریه رضایت (ص57)». در ادامه، نویسنده در قالب جستاری با عنوان «گریه و دین» که یکی از مفصل ترین مقالات کتاب است، به ارتباط میان دین، در حالت کلی، و ادیان خاص غربی (اسلام، مسیحیت و یهودیت) و شرقی (بودیسم و آیین هندوان) با مقوله گریه و شیون و زاری می‌پردازد. پس از آن، نوشتارهایی با عناوینی چون «گریه و خنده پس از مسیح/ آیین اسلام/ سوگواری و اسلام/ کربلا و شهادت حسین بن علی(ع)/ تصوف و گریه روح/ و ترس و توبه و گریه نزد صوفیان» به تکمیل بحث نگاه ادیان به گریه و اشک، البته از نظر نویسنده کتاب، یاری می‌رسانند.

در ادامه، نویسنده با نگاهی اسطوره‌ای و تاریخی، به کندوکاو در متون کهن پرداخته و در قالب جستارهایی با عناوینی چون «اشک‌های ایشتار (دختر آنو، ایزد آسمان در اسطوره‌های آشوری ـ بابِلی، ص141)/ دوموزی (یا تموز در تمدن بابلی، ص143) و سرنوشت پُرگریه اش/ غصه‌های گیل گَمِش (پهلوان و پادشاه سومریان که سرگذشت او، یکی از معروف ترین قصه‌های کهن بشریت است؛ در قالب منظومه‌ای حماسی، شامل دوازده سروده که هر سروده از 300 بیت تشکیل شده و به آغاز هزاره دوم پیش از میلاد مسیح برمی گردد، ص153)» مقوله اشک و آه را در داستان‌های کهن بررسی می‌کند.

پس از مرور پژوهشی مبحث گریه در ادیان و اسطوره‌ها، نویسنده هنرمند و هنردوست کتاب، به سراغ رابطه میان «گریه و هنر» رفته و پس از اشاره به چند نقاشی مرتبط با سوگواری در قرون وسطا، به موسیقی و اثرات حزن آلود آن، در جستاری با عنوان «سوزهای اشک آلود» می‌پردازد. در ادامه، نویسنده به قلمرو دوست داشتنی شعر وارد شده و ضمن مرور گذرای سوگ سروده‌های شعرای کهن و معاصر غربی و شرقی و به طور خاص شعرهای فارسی و عربی، به شکلی ویژه و در قالب جستاری با عنوان «شعر کُردی و گریه‌های سوزناک»، آثار شعرای کُردزبان را، از منظر شیوه پرداختن آن‌ها به پدیده شیون و زاری بررسی می‌کند. جالب است که در جستارهای پایانی کتاب نیز، همانند جستارهای آغازین آن، صبغه هنرمندانه نویسنده بر جنبه‌های پژوهشگرانه او غلبه کرده و کتاب با نوشتارهایی بیشتر ادبیانه (تا تحقیقاتی) پایان می‌پذیرد.اجازه دهید حسنِ ختامِ این نوشتار، به مناسبت ایام، بخش‌هایی از جستار «کربلا و شهادت حسین بن علی(ع)» از ص117 کتاب باشد:

«این شیون شیونی جمعی است... شیونی همگانی است... شیونی گروهی است. شیونِ تازه شدنِ زخمِ دل‌هاست. عزاداران حسین(ع) در روز عاشورا احساس می‌کنند این همان لحظه‌ای است که همگی باید گریه کنند و نارضایتی خود را در برابر این زخم‌ها ابراز دارند که دوباره دل و درونشان را به درد می‌آورد.»

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

که واقعا هدفش نویسندگی باشد، امروز و فردا نمی‌کند... تازه‌کارها می‌خواهند همه حرف‌شان را در یک کتاب بزنند... روی مضمون متمرکز باشید... اگر در داستان‌تان به تفنگی آویزان به دیوار اشاره می‌کنید، تا پایان داستان، نباید بدون استفاده باقی بماند... بگذارید خواننده خود کشف کند... فکر نکنید داستان دروغ است... لزومی ندارد همه مخاطب اثر شما باشند... گول افسانه «یک‌‌شبه ثروتمند‌ شدن» را نخورید ...
ایده اولیه عموم آثارش در همین دوران پرآشوب جوانی به ذهنش خطور کرده است... در این دوران علم چنان جایگاهی دارد که ایدئولوژی‌های سیاسی چون مارکسیسم نیز می‌کوشند بیش از هر چیز خود را «علمی» نشان بدهند... نظریه‌پردازان مارکسیست به ما نمی‌گویند که اگرچه اتفاقی رخ دهد، می‌پذیرند که نظریه‌شان اشتباه بوده است... آنچه علم را از غیرعلم متمایز می‌کند، ابطال‌پذیری علم و ابطال‌ناپذیری غیرعلم است... جامعه‌ای نیز که در آن نقدپذیری رواج پیدا نکند، به‌معنای دقیق کلمه، نمی‌تواند سیاسی و آزاد قلمداد شود ...
جنگیدن با فرهنگ کار عبثی است... این برادران آریایی ما و برادران وایکینگ، مثل اینکه سحرخیزتر از ما بوده‌اند و رفته‌اند جاهای خوب دنیا مسکن کرده‌اند... ما همین چیزها را نداریم. کسی نداریم از ما انتقاد بکند... استالین با وجود اینکه خودش گرجی بود، می‌خواست در گرجستان نیز همه روسی حرف بزنند...من میرم رو میندازم پیش آقای خامنه‌ای، من برای خودم رو نینداخته‌ام برای تو و امثال تو میرم رو میندازم... به شرطی که شماها برگردید در مملکت خودتان خدمت کنید ...
رویدادهای سیاسی برای من از آن جهت جالبند که همچون سونامی قهرمان را با تمام ایده‌های شخصی و احساسات و غیره‌اش زیرورو می‌کنند... تاریخ اولا هدف ندارد، ثانیا پیشرفت ندارد. در تاریخ آن‌قدر بُردارها و جهت‌های گونه‌گون وجود دارد که همپوشانی دارند؛ برآیندِ این بُردارها به قدری از آنچه می‌خواستید دور است که تنها کار درست این است: سعی کنید از خود محافظت کنید... صلح را نخست در روح خود بپروران... همه آنچه به‌نظر من خارجی آمده بود، کاملا داخلی از آب درآمد ...
می‌دانم که این گردهمایی نویسندگان است برای سازماندهی مقاومت در برابر فاشیسم، اما من فقط یک حرف دارم که بزنم: سازماندهی نکنید. سازماندهی یعنی مرگ هنر. تنها چیزی که مهم است استقلال شخصی است... در دریافت رسمی روس‌ها، امنیت نظام اهمیت درجه‌ی اول دارد. منظور از امنیت هم صرفاً امنیت مرز‌ها نیست، بلکه چیزی است بسیار بغرنج‌تر که به آسانی نمی‌توان آن را توضیح داد... شهروندان خود را بیشتر شبیه شاگرد مدرسه می‌بینند ...