از جین ایر تا شهری چون آلیس | آرمان ملی
نویل شوت [Nevil Shute](۱۹۶۰-۱۸۹۹) از معدود نویسندههایی است که سه اثر از او در فهرست صد رمان بزرگ قرن بیستم کتابخانه مدرن آمریکا قرار دارد؛ رمانهای «شهری چون آلیس»[A Town Like Alice] (۱۹۵۰)، «معتمدی در اتاق ابزار» (۱۹۶۰)، و «در ساحل» (۱۹۵۷) به ترتیب رتبه ۱۷، ۲۷، و ۵۶ را در این فهرست به خود اختصاص دادهاند. شوت در طول عمر شصتسالهاش بیستوپنج رمان نوشت که اکثر آنها موفق بودند، تاجاییکه در سال ۲۰۰۹ انتشارات معتبر وینتیج تمامی آثار او را تجدید چاپ کرد. از بسیاری از آثار شوت اقتباسهای تلویزیونی، رادیویی و سینمایی شده، از جمله در سال ۱۹۵۶ اقتباس سینمایی «شهری چون آلیس» به کارگردانی جک لی با بازی ویرجینیا مکنا و پیتر فینچ. در سال ۱۹۸۱ نیز سریال کوتاهی با اقتباس از این رمان با هنرنمایی هلن مورس، برایان براون و گوردون جکسون تولید شد. آنچه میخوانید نگاهی است به رمان «شهری چون آلیس» که بهتازگی با ترجمه علی کهربایی از سوی نشر نو منتشر شده است.
موفقیت نویل شوت از سه سال پیش از مرگش آغاز شد. او تا پیش از این، تقریبا از 1926، هر سال یک رمان منتشر میکرد (بهجز در یک وقفه ششساله که مشغول کار شرکت هواپیماییاش بود). موفقیت شوت با رمان «در ساحل» (1957) شروع شد و پس از مرگش در 1960 به اوج خود رسید. پس از این بود که رمانهای موفق او از جمله «در ساحل» و بسیاری دیگر، همچنین «شهری چون آلیس» به سینما و تلویزیون راه یافت، حتی در سال 1997 نسخه شش قسمتی این رمان با صداپیشگی جیسون کانری، بکی هیندلی، برنارد هپتون و ویرجینیا مکنا که در نسخه سینمایی سال 1956 نقش شخصیت اصلی داستان، جین پاجت را ایفا میکرد، از شبکه رادیویی بیبیسی پخش شد. این رمان صوتی با نویسندگی مایا اوشی، تهیهکنندگی تریسی نیل و دیوید بلونت و کارگردانی دیوید بلونت به نسخه رادیویی مبدل شد. این اثر رادیویی در سال 1998 جایزه سونی را دریافت کرد. رمانهای دیگر شوت از جمله «در ساحل» و «معتمدی در اتاق ابزار» نیز در سالهای بعد به فهرست بهترین رمانهای قرن بیستم راه یافت. بااینحال شاید بتوان گفت مشهورترین اثر شوت، «شهری چون آلیس» باشد.
به تعبیر روزنامه نیویورکتایمز، نویل شوت داستانگویی فطری است، که میتواند داستانهایی جذاب و سرگرمکننده همچون «شهری چون آلیس» را خلق کند. تایمز لندن نیز این رمان را داستانی محشر از شکلگیری آرامش و احساسات عاشقانه در میان امواج متلاطم زندگی توصیف میکند. مجله هارپر، «شهری چون آلیس» را کتابی تاثربرانگیز و هیجانانگیز با پایانی رضایتبخش در ژانر عاشقانه-جنگی برمیشمرد و روزنامه گاردین نیز پایانبندی «شهری چون آلیس» را درخشان توصیف میکند و مینویسد احتمال این وجود دارد که خواندن صفحه آخر «شهری چون آلیس» بیش از خواندن هر رمان انگلیسیزبان دیگری موجب گریه شما شود.
«شهری چون آلیس» داستان شگفتانگیز زندگی زنی عادی در مواجهه با سختیهای زندگی است. جین پاجت بریتانیایی در 27 سالگی پی میبرد که مقداری دارایی از یکی از خویشاوندان دورش به او به ارث رسیده است. خویشاوند وی بنا بر طرز فکر قدیمی خود مبنی بر اینکه زنان قابلیت رسیدگی به مایملک و داراییهای خود را ندارند، در وصیتنامهاش قید کرده بود که جین تا پایان 35 سالگی اجازه دسترسی کامل به داراییهایش را نخواهد داشت و وکیل وی نوئل استرون موظف بود تا بر اجرای این شرط نظارت کند. اما زمانی که جین تجربیات خود در طول جنگ جهانی دوم را برای استرون تعریف میکند، او پی میبرد که جین مانند اکثر زنان فردی دمدمیمزاج نیست.
جین پیش از وقوع جنگ در یک شرکت بریتانیایی واقع در کوالالامپور مشغول به کار بود و تصمیم میگیرد تا در طول جنگ نیز آنجا بماند. با یورش ناگهانی نیروهای ژاپنی به مالزی، جین و سی زن سفیدپوست دیگر به اسارت آنها درمیآیند و شوهرانشان نیز به سنگاپور یا اردوگاه اسرا منتقل میشوند. زمانی که نیروهای ژاپنی پی میبرند که نمیتوانند در اردوگاهها از زنان و کودکان نگهداری کنند، تصمیم میگیرند که آنها را مجبور کنند تا با پای پیاده و بدون کورسویی امید از شهری به شهر دیگر بروند.
«جین درحالیکه به شعلههای آتش خیره شده بود گفت: «افرادی که در زمان جنگ در اردوگاههای اسرا بودند، کتابهای فراوانی درباره وخامت اوضاع آن زمان نوشتهاند. اما آنها قادر به تصور این نیستند که اوضاع برای افرادی که در اردوگاه نبودند از این نیز سختتر بود.»
هنگامی که زنان متوجه میشوند نیروهای ژاپنی قصد ندارند آنها را به اردوگاه ببرند و میخواهند آنها را پیاده از شهری به شهر دیگر ببرند تا سرانجام از خستگی بمیرند، زنان به رهبری جین شروع به تلاش برای زندهماندن میکنند. جین که از انعطافپذیری بالایی برخوردار بود و با رسوم و زبان مردم مالزی آشنایی داشت، موفق شد در مدت کوتاهی شخصیت خود به عنوان زنی سفیدپوست را کنار گذاشته و به منظور حفظ ثبات ذهنیاش، با پوشیدن سارونگ و راهرفتن با پای پیاده مانند افراد بومی رفتار کند. سایر زنان نیز پس از مدتی شروع به پیروی از او کردند. آنها طی یکی از راهپیماییهای خود با دو سرباز اسیر استرالیایی مواجه میشوند. هر دو گروه از دیدن یکدیگر شگفتزده میشوند، به ویژه مردان که دیدن میزان تغییر زنان برایشان عجیب بود.
«کسی از شما زبان انگلیسی بلد است؟»
جین با خنده گفت:
« همه ما اهل انگلستان هستیم.»
مرد به موی سیاه جین که پشت سرش بسته شده بود، پوست آفتاب سوخته، سارونگ و بچهای که روی پشتش قرار داشت نگاه کرد.
مردها که از دیدن وضعیت نامناسب زنان ناراضی بودند، سعی کردند به آنها کمک کنند. جین بلافاصله با یکی از این دو مرد به نام جو هارمن گرم میگیرد. جو داستان زندگیاش به عنوان یک کارمند اداره بورس در آلیس اسپرینگز را برای جین تعریف میکند و جین را به دلیل ظاهر و لباسش خانم غارنشین صدا میکند. زمانی که جو مقداری مرغ را از یک ژنرال ژاپنی میدزدد و به زنها میدهد، که بعدها به دلیل جرایم جنگی محکوم و اعدام شد، سربازان ژاپنی او را به روی یک درخت به صلیب میکشند و تا زمانی که فکر کردند مرده است به او تازیانه میزنند. و سپس با فکر اینکه او مرده است او را رها کرده و به مسیرشان ادامه میدهند. سپس در ادامه مسیر با مردی قبیلهنشین آشنا میشوند که به آنها اجازه میدهد در روستای کوچکش پناه بگیرند و از ایده جین برای کارکردن زنان در مزارع برنج استقبال میکند. آنها تا پایان جنگ در سه سال بعد نیز در همان روستا باقی میمانند.
بخش دوم رمان به تلاش جین برای ادامه زندگی پس از بازگشت به کشورش میپردازد. او پس از دریافت ارثیه به همان روستا در مالزی بازمیگردد و چاهی میسازد تا زنان روستا مجبور نشوند برای آوردن آب مسافتهای طولانی را طی کنند. او در طی صحبتهایش با حفاران متوجه میشود که جو هارمن هنوز زنده است و برای یافتن او به استرالیا سفر میکند. او در مدتی که در شهر کوچک و دورافتاده ویلزتاون منتظر جو بود، شروع به فکرکردن درباره برنامههای تجاری سودمند برای شهر کرد، تا دختران شهر در همانجا شاغل شوند و از این طریق باعث جذب مردها و بهبود وضعیت اقتصادی ویلزتاون شوند. دست تقدیر چندین دفعه این زوج را از یکدیگر دور میکند اما سرانجام لحظه شیرین وصال فرامیرسد:
«او انتظار دیدن چهرهای آشنا را نداشت، اما نمیتوانست باور کند که این زن کوچکاندام و متشخص در لباسی تابستانی، همان شخص کثیف، با پوستی آفتابسوخته و بدنی خونآلود باشد که آخرینبار در جادهای در مالزی دیده بود. سپس جو با دیدن حرکت آشنای سر جین و تمامی خاطرات قدیمی را به یاد آورد؛ و با خود گفت که این زن همان خانم غارنشینی بود که او تمامی این سالها به خاطر داشت.»
آنها بلافاصله پس از بازگشتن نزد یکدیگر به پایان خوش خود نرسیدند. اگر قرار بود که جین در شهری دورافتاده مانند ویلزتاون در کنار جو زندگی کند و کمک کند تا ویلزتاون نیز مانند آلیس اسپرینگز به شهری بزرگ و موفق مبدل شود، او میبایست با استفاده از ارثیه خود مشاغلی را در شهر راهاندازی میکرد تا خود را مشغول نگه دارد.
«شهری چون آلیس» کتابی فوقالعاده است و هنگام خواندن آن احساس میکنید که دو کتاب مختلف را میخوانید. شاید انتظار داشته باشید این کتاب نیز همانند بسیاری از کتابهای عاشقانه- جنگی معمولی باشد، اما به هیچ وجه اینگونه نیست. جین پاجت شخصیت عالی و بدون نقص رمان که اغلب باعث میشود فکر کنید او یکی از شخصیتهای رمان «جین ایر» است، شخصیتی است تنها و ساده که در راه خودش گام برمیدارد. بهترین نکته درباره این کتاب بیان درک و احترامی است که جین مکفادن، و نویل شوت به عنوان یک نویسنده، برای رسوم و اختلافات فرهنگی قائل میشوند. میتوان گفت احترام جین به سربازان ژاپنی و مردم قبیلهنشین مالزی، نقش عمدهای را در زندهماندن زنان ایفا کرد. همچنین این نکته نیز جالب توجه است که جین و جو پس از تمام سختیهایی که برای پیداکردن یکدیگر تحمل میکنند و زمانی که از دست میدهند، درنهایت به انتخاب خودشان با یکدیگر ازدواج میکنند.